بنگاه دانش اقتصاد *ابتهاج*

مقالات آموزشی اقتصادی صهیب عبیدی

بنگاه دانش اقتصاد *ابتهاج*

مقالات آموزشی اقتصادی صهیب عبیدی

جهان و بحران مالی در سال 2008

وضعیت بدی است. آنچه که در طول سال 2008 در بریتانیا و آمریکا رخ داد نشانگر نوعی نا کارآمدی در فعالیت بانکهای مهم این کشورها و البته قوانین و مقررات آنهاست.

اکنون روشن است که مدیران بانکها و صنایع بزرگ تصمیم گرفته بودند تا موجودیت شرکتهای خود را بر اساس رشد بازار که در دهه گذشته اتفاق افتاده بود، ارزیابی و مسیر آن را مشخص کنند.

اما آنچه که آنها (در عمل) باید انجام می دادند این بود که بایستی مقادیری پول را از آن دوران خوب کنار می گذاشتند، تا مطمئن شوند که رکود اجتناب ناپذیر جهانی، البته وقتی که آغاز شود، تا حدی قابل کنترل باشد.

اما در عوض بانکهای بزرگی مانند "سیتی گروپ" و بزرگترین شرکت بیمه جهان "ای آی جی" فقط بر اساس تخمینها و پیش بینیها عمل کردند و (در نهایت) برای جلوگیری از نابودی آنها، از پول مالیات دهندگان استفاده شد.

هشدارهای زیادی وجود داشت که رشد بازارها و وضعیت خوب اقتصادی، با ثبات نیست. قیمت مسکن در بریتانیا و آمریکا برای سالها رشد بیست درصدی داشت. اما درآمد ملی برای (باز) پرداخت قیمت مسکن فقط 5 درصد در سال رشد داشت. با این آمارها، نیازی به یک مغز اقتصادی نبود تا بتوان فهمید که اوضاع بسیار شکننده است.

ترکیدن حباب بازار مسکن می توانست اثر کمی بر بازار بگذارد، اما در عمل ترکیدن این حباب باعث از دست دادن اعتماد و منجر به بحران مالی جهانی شد.

مشکلات به نوعی در ماه مارس و هنگامی شروع شد که "بر اشترنز" از بانکهای مهم "وال استریت" با پول کمی از سوی رقیب آن یعنی "جی پی مورگان" خریداری شد.

مت ولز، خبرنگار بی بی سی در نیویورک، در آن زمان بیرون ساختمان "بر اشترنز" در منهتن ایستاده بود: "هر کسی که به داخل ساختمان می رفت و یا از آن خارج می شد، بدون شک غمگین بود. این بانک، نماد سازمانی بسیار عالی بود و فکر می کنم همه ما از آنچه که اتفاق افتاده گیج و مبهوت هستیم."

اما شاید فقط هنک پالسون، وزیر دارایی آمریکا بود که تلاش داشت تا خود را مطمئن نشان دهد.

او گفت: "سازمانهای مالی ما (آمریکا) بانکهای ما و بانکهای سرمایه گذاری ما همگی قوی هستند و من مطمئن هستم که آنها بر این بحران فائق خواهند شد.

شاید اکنون که حدود 9 ماه از شروع این بحران گذشته ساده باشد که میزان خطای خود را ارزیابی کنیم. اما جورج سوروس، بانکدار مجاری الاصل، در ماه مه (حدود دو ماه پس از شروع بحران) مشکلات را پیش بینی کرده بود.


مداخله دولت در شرکتهای خصوصی آمریکایی برای بسیاری از مردم کشور و خود من البته جای اعتراض دارد. اما رها کردن سازمانها مالی و مصرف کنندگان از کمکهای مالی، کاملا غیر قابل قبول است.

هنک پالسون



او گفت: "این به اصطلاح نظام قوی مالی جهانی بر روی یک رشته از عقاید کاذب بنا نهاده شده و بنابر این همواره در خطر مشکلات شدیدی بوده است. و حالا همه چیز خراب شده است. من سعی کرده ام خود را از این وضعیت دور نگه دارم. شخصا با پیش بینی اینکه بازار سقوط می کند، پرتفوی (سهام های) خود را کاهش داده ام."

از زمانی که آقای سوروس این سخنان را گفته، بازار سهام "داو جونز" سقوط کرده و در یک نوبت 40 درصد کاهش یافت.

اما در واقع در ماه سپتامبر بود که همه چیز فرو ریخت. روز دوشنبه 8 سپتامبر دولت آمریکا گفت که برای نجات دو سازمان مالی مسکن "فنی می" و "فردی مک" از نابودی، وارد عمل می شود.

بسیاری از سازمانهای مالی آسیایی از این دو منبع بزرگ مالی، وام گرفته بودند، و اصلا برای آمریکا این امکان وجود نداشت که بگذارد این دو سازمان مالی نابود شوند. دولت آمریکا برای نجات این دو سازمان مالی اقداماتی کرد، اما با این وجود این اقدامات باعث کمک به بحران نشد.

فقط دو روز پس از این اقدامات، سهام شرکت "لیهم برادرز" فقط در یک روز مالی حدود 40 درصد سقوط کرد.

پیتر موریسی، اقتصاددان و استاد دانشگاه مریلند آمریکا در آن زمان گفت: "شرکت 'لیهم برادرز' با مشکلات بزرگی روبروست. آنها در زمینه مسکن سرمایه گذاریهای بدی کرده اند؛ چه در سرمایه گذاریهای تضمینی رهنی و چه در املاکی که خود در آن سرمایه گذاری کرده اند، به ویژه در بریتانیا. بیلان مالی این شرکت بسیار خراب است. و فقط یک آدم احمق این شرکت را تمام و کمال می خرد."

مایک جانسون، خبرنگار بی بی سی در آمریکا از آقای موریسی پرسید: "تا چه اندازه احتمال سقوط این شرکت وجود دارد؟"

و آقای موریسی گفت: "تا آن نقطه فقط یک مو فاصله است. نزدیک به نابودی و سقوط است."

و در واقع چهار روز بعد این شرکت ورشکسته اعلام شد.

وال استریت مجبور شده بود که بهای اشتباهات خود را بپردازد و برای بسیاری این تحولات حق وال استریت و بازاریها مالی بود.

اما این تحولات برای آلن گرین اسپن، رئیس بانک مرکزی آمریکا و مردی که طی بیست سال گذشته نرخ بهره را در آمریکا در کنترل داشت، ضربه سختی بود.

او در واکنش به این تحولات گفت: "این گونه اتفاقات هر پنجاه سال یک بار و شاید هم هر قرن یکبار اتفاق می افتد. شکی نیست که روند این تحولات از آنچه من تا کنون دیده ام عمیقتر است و هنوز هم البته ادامه دارد. "

آقای گرین اسپن درست می گفت. فقط دو روز بعد از اظهارات آقای گرین اسپن بود که برای نجات شرکت بیمه بزرگ "ای آی جی" از پول مالیات دهندگان هزینه شد. گفته می شد که این شرکت آنقدر بزرگ است دولت نمی تواند اجازه دهد این شرکت ورشکست شود.

اقدام بعدی دولت آمریکا صرف هفتصد میلیارد دلار برای در اختیار گرفتن وام های مسکن معوقه ای بود که سیستم بانکی را به ورشکستگی کشانده بود. هدف دولت از این اقدام بیشتر کمک به بانکها بود تا تصاحب آنها. جورج بوش، رئیس جمهور آمریکا، از قانونگذاران خواست تا هرچه زودتر این کمک را تصویب کنند.

اما بسیاری از اقتصاد دانان با این اقدام مخالف بودند. آنها می گفتند این کار پول خرج کردن در بازارهای ورشکسته مالی است. به هر صورت پس از چند روز تبادل نظر بین قانون گذاران آمریکایی این کمک دولت را تصویب کردند. اما با این وجود ارزش سهام باز هم سقوط کرد؛ و اقدامات جهانی هم برای جلوگیری از این مسئله تاثیری نداشت.

از سوی دیگر دولت بریتانیا نیز مجبور شد پول مالیات دهندگان این کشور را به بانکهای بریتانیایی تزریق کند. در همین راستا وزیر دارایی آمریکا اقدام نجات مالی خود را تغییر داد. به عبارتی دولت آمریکا اعلام کرد که روش بریتانیا را دنبال خواهد کرد و در نتیجه نقش مستقیمتری را در بانکهای آمریکایی ایفا خواهد کرد تا آنها را فعال نگه دارد.

آقای پالسون، وزیر دارایی آمریکا البته در اینباره گفت: "مداخله دولت در شرکتهای خصوصی آمریکایی برای بسیاری از مردم کشور و خود من البته جای اعتراض دارد. اما (در عین حال) رها کردن سازمانهای مالی و مصرف کنندگان از کمکهای پولی، کاملا غیر قابل قبول است."

این تحولات و تصمیمها بر غرور آمریکاییها تاثیر بدی داشت. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، برای مدت بیست سال، اینطور به نظر می رسید که با نگرش آمریکا درباره بازار آزاد و ساختارهای پیچیده مالی و اقتصادی، نقش دولت در طول زمان کاهش می باید. اما اکنون نظام بانکی آمریکا تحت کنترل دولت قرار گرفته بود.

با این وجود به هرصورت دستکم در مغازه های آمریکا، مواد غذایی پیدا می شود. اما در ایسلند، که کشوری کوچکی است و زیاد هم از آمریکا دور نیست، وضعیت چندان هم خوب نیست.

در ایسلند و پس از آغاز بحران اقتصادی در جهان، پول نقد برای واردات به سرعت کم شد، به طوری که این کشور مجبور به درخواست کمک از صندوق بین المللی پول شدند. صندوق بین المللی پول پس از این بحران مجبور به کمک به کشورهای مجارستان، اوکراین، صربستان و پاکستان شده است.

اما سوال اینجاست که چرا این کشورها خیلی زودتر از بروز بحران جلوگیری نکردند؟

در ماه آوریل، بی بی سی، استیون ایوانز ، گزارشگر خود را به ایسلند فرستاد. در آن زمان این کشور هنوز به بانکهای خود اجازه می داد تا با تشویق و جلب سپرده گذاری، از این منابع برای وام دهی و سرمایه گزاری در تجارت های مختلف در سطح جهان استفاده کنند و مقامات ایسلند هم از این سیاست دفاع می کردند و معتقد بودند که اقتصاد آنها بسیار سالم و در شرایط خوبی است.

نخست وزیر ایسلند: " اقتصاد ما بسیار سالم و خوب است."

ایوانز خطاب به نخست وزیر: "اصطلاح به کار رفته در مورد کشور شما این است که ایسلند یک صندوق سرمایه گذاری خصوصی شده است یا به عبارت دقیقتر 'هج فاند'."

نخست وزیر: "من استفاده از این اصطلاح را در نشریات دیدم و از به کار بردن آن تعجب کردم. ما یک جمهوری مستقل هستیم . ما صندوق (پولی) نیستیم. فکر می کنم انتشار این خبر غیر مسئولانه بوده است. اینطور فکر نمی کنید؟"

ایوانز: "کار من نیست که در اینباره نظر بدم. من این نکته را فقط (به عنوان خبرنگار) پیش روی شما گذاشتم."

راجر باتل، اقتصاددان مستقر در لندن از افرادی است که پیش بینهای ناخوشایندی را از وضعیت اقتصادی اظهار کرده است. از او پرسیدیم که آیا فکر می کند می توانست برای هشدار درخصوص وضعیت اقتصادی کار بیشتری انجام دهد؟

باتل: "من اظهار نظر کردم. مطلب نوشتم. هر هفته در روزنامه مطلب نوشتم. چند کتاب نوشتم و در این باره بسیار شفاف صحبت کرده ام."

به عبارت دیگر بدلیل اینکه پیش بینهای آقای باتل و شخصیت های دیگری مثل جرج سوروس، سرمایه گزار میلیاردر آمریکایی درباره سقوط بازار مسکن بلافاصله محقق نشد، دولتها به نگرانیهای مطرح شده از سوی این اقتصاد دانها توجهی نکردند.

اما البته آقای باتل معتقد است که اگر این حباب نمی ترکید و به رشد خود ادامه می داد و وضعیت به هنگام ترکیدن حباب می توانست بسیار بدتر از آنچه که الان اتفاق افتاده باشد.
در عین حال در حالیکه آمارها وضعیت خوبی را پیش بینی نمی کنند؛ اما قیمت رو به افزایش اقلام غذایی و انرژی که بیشترین فشار را بر اقشار کم درآمد وارد کرده بود، کاهش پیدا کرده است.

قیمت نفت که به 140 دلار در ازای هربشکه رسیده بود، اکنون به حدود 40 دلار رسیده. و قیمت گندم هم به نصف قیمت آن در ابتدای سال 2007 رسید.
به طور کل، سال 2008 سال بحران مالی بوده است، بحرانی که شاید از آنچه در دهه 70 اتفاق افتاد بدتر بوده است.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد