بنگاه دانش اقتصاد *ابتهاج*

مقالات آموزشی اقتصادی صهیب عبیدی

بنگاه دانش اقتصاد *ابتهاج*

مقالات آموزشی اقتصادی صهیب عبیدی

پیمان شانگهای ،گزینه‌یی رویاروی جهانی شدن

 

سیامک طاهری

 

 

 

در سال های پس از فروپاشی شوروی و کشورهای موسوم به سوسیالیستی هزاران کتاب و مقاله در سرتاسر جهان در توضیح و توجیه پدیده یی به نام جهانی شدن یا در مخالفت با آن و زیر نام جهانی سازی چاپ و منتشر شد. صرف نظر از این که جهانی شدن یا جهانی سازی روندی است ناگزیر یا طرحی است ساخته و پرداخته امپریالیسم، چنین نموده می شد که به زودی دولت - ملت ها توانایی عملکرد مستقل را از دست داده و 200 تا400 شرکت فراملیتی اداره جهان را در دست می گیرند.

 تقریباً از آغاز هزاره سوم اما ساختار دیگری در بخش هایی از جهان خودنمایی کرد. شکل بندی که بعدها منطقه‌یی شدن نامیده شد. پیش تر زمینه های این پدیده در اروپا و تا حدودی در جنوب شرقی آسیا و پاره یی پیمان های منطقه‌یی چون سارک، اتحاد کشورهای حاشیه خلیج فارس و... شکل گرفته بود ولی از آغاز هزاره سوم این شکل بندی ها کامل تر و پررنگ تر شدند و با پدید آمدن اشکال جدید در امریکای لاتین و در منطقه اوراسیا (پیمان شانگهای) و نیز پول واحد اروپایی به عنوان آلترناتیوی برای جهانی شدن مطرح شدند. علت پدید آمدن این روند جدید پیش از هرچیز وحشت دولت - ملت ها از مضمحل شدن در روند جهانی شدن بود. کشورهای کوچک در عرصه جهان یک‌پارچه تحت سلطه شرکت های فراملیتی نه از نظر فراملیتی، نه از نظر اقتصادی، نه از نظر سیاسی و نه از نظر فرهنگی هیچ شانسی برای بقا نداشتند. در صورت ادامه این روند بسیاری از ملت ها نابود می شدند همان گونه که بسیاری دیگر در طول تاریخ نابود شده و از میان رفته اند. درحالی که در منطقه‌یی شدن؛

 

1- سرمایه های کوچک تر دارای شانس برابر با یکدیگر هستند و در صورت ادغام شانس رقابت با سرمایه های بزرگ را نیز دارند.

 

2- بازارهای منطقه یی به هم نزدیک ترند و از نظر اقتصادی مبادله کالا به صرفه تر است.

 

3- در این مناطق یکسانی فرهنگی بسیار بیشتر است.

 

با توجه به آن‌چه برشمرده شد حال یکی از مهم ترین سوالات در دنیای امروز عبارت از این است که آیا نزدیکی چین و روسیه ناشی از اتحادی تاکتیکی است یا اتحادی استراتژیک. در میان تحلیلگران جهان - صرف نظر از نوع نگاه شان- تقریباً این استدلال که یکی از مهمترین دلایل این نزدیکی سیاست های انحصارطلبانه امریکاست، مشترک است. سخن اما بر سر این است که در صورتی که سیاستی دیگر بر امریکا حاکم شود، آیا این نزدیکی ادامه خواهد یافت. در پاسخ به این سوال باید به موارد زیر توجه کرد؛

 

1- آیا اساساً امکان دارد که امریکا سیاستی دیگر که به طور بنیادین با سیاست‌های امروزینش متفاوت باشد در پیش گیرد؟ البته همه چیز از تغییر دولت و سیاست در آینده در امریکا دارد، اما این تغییر سیاست چیزی در حدود تغییر سیاست پس از شکست جنگ ویتنام خواهد بود یعنی یک عقب نشینی کوتاه مدت و نباید انتظار داشت که کشوری چون امریکا به این سادگی حاضر باشد نقش تک ابرقدرتی خود را به دیگران واگذار کند.

 

2- از نظر سیاسی بزرگ ترین اختلاف چین و امریکا بر سر تایوان است، چین این جزیره را جزئی از کشور خود می داند و حق خود می بیند که به هر وسیله یی که ضروری بداند آن را به کشور اصلی ضمیمه کند، حال آن‌که امریکا برعکس روسیه از پذیرش این واقعیت ابا دارد.

 

از سوی دیگر روسیه کشورهای شوروی سابق را منطقه امنیتی خود به حساب می آورد و از دخالت های بی‌جای امریکا در امور آنان و از اجرای پروژه های انقلاب های مخملین در این کشورها به دست امریکا خشمگین است. امریکا از پذیرش خواست های روسیه نیز امتناع کرده و تمام تلاش خود را در جهت عکس خواست های روسیه به کار می بندد، حال آن‌که چین و روسیه به خواست های متقابل یکدیگر احترام می گذارند.

 

3- امریکا از نظر نظامی بزرگ ترین نیروی جهان است. روسیه و چین اگرچه در سال های اخیر به بازسازی نیرو هایشان روی آورده اند اما هر کدام به تنهایی توان مقابله با امریکا را ندارند. اتحاد نظامی آنان قدرتی که توان مقابله با امریکا را دارد، پدید می آورد.

 

4- پیوندهای فرهنگی چین و امریکا و روسیه و امریکا بسیار ضعیف است. به رغم آن‌که اخیراً از میزان این اختلاف ها اندکی کاسته شده است ولی با این وجود هنوز میزان آن بسیار بیشتر از اختلاف فرهنگی بین چین و روسیه است. نظام های این دو کشور بسیار شبیه به هم بوده اند و هنوز اثرات این شباهت در دو کشور احساس می شود، به رغم دورانی از خصومت به علاوه مردم مناطق شیسین کیانگ و اویغور از نظر فرهنگی با مردم آسیای میانه نزدیکی بسیاری دارند. در قزاقستان، قرقیزستان و ازبکستان شمار زیادی از اویغورها زندگی می کنند. چین کشوری است که نیازهای فراوانی به انرژی دارد و روسیه منبع عظیم و قابل اعتماد انرژی برای چین است، خریدهای نظامی چین از روسیه را نیز باید در این محاسبه گنجاند.

 

از سوی دیگر روسیه و «کشورهای آسیای میانه که 70میلیون جمعیت دارند» بازار بسیار مناسبی برای کالاهای چینی هستند. اگر از یک سو مقاومتی در امریکا در مقابل کالا های چینی در حال شکل گیری است از سوی دیگر رکود اقتصادی این کشور باعث پایین آمدن مصرف در این کشور می شود، در عوض در روسیه و آسیای میانه رویکرد به این کالا ها در حال گسترش است، به طوری که حجم تجارت چین با کشورهای آسیای مرکزی سال به سال افزایش می یابد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد