۱) چطور
بگوییم
نه و
دیگر
قربانی
نباشیم
۲) سختی
ها می
گذرد و
همه چیز
تغییر می
کنند.
۳)
نگویید
«نه» ولی
روی نظر
خود
پافشاری
کنید
۴) چگونه
لبخندی
خیره
کننده
بزنیم؟
لبخند
زندگی
شما را
روشن
خواهد
کرد.
۵)
آرزوها
به حقیقت
می
پیوندند
باور
داشته
باشید
۶)
بدانید
که چطور
منظورتان
را به
دیگران
بفهمانید
آن وقت
زندگی
مانند
نسیمی
خوشایند
خواهد
شد.
۷) بخشش
شادی آور
است
امتحان
کنید.
۸) چگونه
تحسین
دیگران
را
بپذیریم؟
با لبخند
و تشکر.
۹) همیشه
منتظر
بهترین
ها
باشید،
اتفاق
خواهد
افتاد.
روزانه آنلاین
1-دیک فالد
به گزارش کیهان، دیک فالد
میلیاردر 62ساله، ستاره ورزش اسکواش هنگام
ورشکستگی شرکت برادران لمن در سپتامبر سال 2008،
مدیر ارشد بود. این فرد که وحشتناک ترین مرد وال
استریت خوانده می شود بخاطر انداختن شرکت برادران
لمن در گرداب وام های درجه دوم (بی پشتوانه) و
دیگر دارایی هایی که ارزش آنها طی دوره محدودیت
اعتباری (credit crunch) سقوط کرد، شدیدا ملامت
شد.
2- هنگ پالسون
اگر دیک فالد مسئول
سقوط برادران لمن است، هنری پالسون وزیر خزانه
داری سابق آمریکا، شریک جرم است زیرا او بود که
اجازه این کار را داد.
3- آلن
گرینزپن
آلن گرینزپن بخاطر مدیریت اقتصاد
آمریکا، هنگامی که وی مسئولیت خزانه داری آمریکا
را به عهده گرفت، مورد تشویق و احترام بسیاری قرار
گرفت اما از آن پس زیر ذره بین رفت. بعد از یازده
سپتامبر او مسئول کاهش نرخ سود تا نزدیک صفر در
آمریکا شد و قرار بود جهان را مملو از پول آسان
کند. آیا این راه را برای یک به اصطلاح «سونامی
اعتباری» هموار نکرد؟؟! در اکتبر سال پیش او گفت:
من تصور کردم که سود شخصی سازمان ها، خصوصا بانک
ها و... آنقدر است که بتوانند از سهامداران خود
حمایت کنند و اشتباه کردم.
4- جان تینر-
هکتور سانتس
جان تینر مسئول مرجع ناظر مالی
(بانک خدمات مالی) FSA بود و تا سال 2007 مسئولیت
دشوار نگهبانی از خدمات مالی انگلیس را برعهده
داشت تا اینکه این مقام به هکتور سانتس واگذار شد.
فعالیت های بانک نورترن راک از چشم این سازمان
پنهان ماند و آنها وام خرید عمده خود را تماما به
اوراق بهادار تبدیل و استفاده کردند که منجر به
سقوط ناگهانی آنها شد.
5- فردگود
وین
بدترین بانکدار دنیا، رویال بانک اسکاتلند
(RBS) را که دومین بانک بزرگ بریتانیا بود به زانو
درآورد. سال گذشته این بانک دو میلیارد دلار خسارت
شرم آور را اعلام کرد که در تاریخ بریتانیا بی
نظیر بود. اقتصاددانان و تحلیل گران درباره پس
لرزه های آن در تمام بدنه کشور هشدار دادند. در
اواسط ماه ژوئن مالیات دهندگان مشاهده کردند که
سهم آنها ناگهان با جهش بزرگی از 58درصد به 70درصد
رسید. فرد RBS را در سال 2000 وارد بازی کرد و
بلافاصله شروع به افراطی گری کرد. او در مدت هفت
سال با بیش از 35میلیارد پوند 26بانک را در اختیار
گرفت، از جمله نات وست Nat West و بانک چین. در
سال 2006 قیمت سهم آن به 13پوند رسید. اما هنگامی
که در 28 ژانویه داد و ستد تعطیل شد سهام RBS به
9/15پنی بی ارزش رسید.
6-گوردن
برون
همانطور که همه می دانند گوردن برون حدود
10سال پیش طی یک سخنرانی در دانشگاه هاروارد بحران
اقتصادی جهانی را پیش بینی کرده بود. اما متاسفانه
او کار زیادی برای جلوگیری از آن نکرد. او در
روزهای طلایی UK وزیر خزانه داری بود و با تشویق
افزایش تورم در قیمت خانه و پخش کردن اعتبار، سوخت
کافی برای انفجار حباب اقتصادی جهان را فراهم کرد.
اقتصاددانان او را مقصر این کار می
دانند.
7-جورج بوش
جورج دبلیو بوش شاهد
پاشیده شدن بذر انفجار بزرگ اقتصادی در زمین دوران
طلایی بود اما هیچ اقدامی برای آن نکرد. سال گذشته
او در پی هشداری به بانکداران نیویورک در زمینه
مشکلات پیش روی اقتصاد آمریکا گفت: وال استریت مست
شده است... سؤال اینجاست که چقدر طول می کشد تا به
هوش بیاید و دست از این کمک های مالی بی برنامه
بردارد.
8-کتلین کوربرت
آژانس های نرخ
اعتبار به دلیل عدم پیگیری جدی مسائلی مانند وام
های بدون پشتوانه که سرمایه گذاران طی سالهای
پررونق مسکن با میلیون ها دلار مبادله می کردند
مورد انتقاد قرار گرفت. آژانس های بزرگ به گرفتن
تعهد از سرمایه گذاران و عدم ارزیابی ریسک موجود
در تبدیل دارایی ها به اوراق بهادار متهم شدند.
کوربرت قبل از استعفای خود زیر فشار انتقادهای سال
2007 رئیس بزرگترین آژانس نرخ اعتبار بنام
Standard Poors بود. منتقدان می-گویند که SP و
رقیب اصلیش Moodyصs همانند آژانس های دیگر بر سر
بهره اختلاف و نزاع دارند زیرا مشتریان آنها اوراق
بهاداری را بیرون دادند که توسط تحلیلگران آنها
ارزیابی شده بود.
9- هنک گرینزبرگ
یک
«هنگ» دیگر! با این تفاوت که این یکی رئیس AIG ،
بزرگترین شرکت بیمه دنیا است که می بایستی با
74میلیارد پوند توسط دولت آمریکا نجات پیدا می
کرد، درست بعد از سقوط لمن برادرز. گرینزبرگ از
7196 تا 5200 روی کار بود، زمانی که بیمه گران
کاملا درگیر دنیای تاریک معاملات اعتباری شدند.
هنک گرینزبرگ با پافشاری از دولت آمریکا تقاضای
کمک برای نجات شرکتش کرد و گفت: این شرکت از نظر
مالی سالم است فقط مشکل نقدینگی دارد. هیچ سازمانی
در جهان چنین ریسکی نکرده بود. شرکتی که استارت
بازارها را زد نباید اجازه می داد آنها به زانو
درآیند و این اشتباه مرگباری بود.
10-
آنجلو موزیلو
موزیلو تا سال 8200 رئیس بزرگترین
کمپانی دهنده وام های درجه دوم (بدون پشتوانه) در
آمریکا به اسم کانتری واید بود. آنها متهم به
بازاریابی گمراه کننده شدند. این وام دهندگام با
تحمیل وام به صاحبان خانه ای که توانایی بازپرداخت
آن را نداشتند باعث محدودیت اعتباری شدند. گزارشات
حاکی از آن است که طی شکوفایی مسکن موزیلو
047میلیون دلار بصورت دستمزد سالیانه و درآمدهای
دیگر کسب کرده است. بعلاوه موزیلو در برنامه ای که
تحت کنترل یکی از شخصیت های مهم بوده و به موجب آن
به سیاستمداران و مقامات رسمی دولت وام هایی اهدا
شد، مورد توجه شدید قرار گرفت. ماه پیش بانک
آمریکا توافق کرد که کانتری واید را با قیمت
4میلیارد پوند خریداری کند. در همین حین موزیلو
قبل از سقوط قیمت سهام کمپانی، 114میلیون دلار از
موجودی ذخیره شرکت را تخلیه کرد.
این روزها اصطلاحات رشد فردی، پیشرفت فردی و
کمک به خود خیلی باب شده است. خیلی از کتابها و وب
سایت ها را بر مبنای این موضوعات می بینیم. به نظر
میرسد که مردم برای پیدا کردن راه حلی برای
مشکلاتشان به درون خود رجوع می کنند. و برای این
منظور به دنبال اطلاعات، تکنیک ها، کارگاه های
آموزشی و سخنرانی هایی هستند که راه آنرا نشانشان
دهد. مردم فهمیده اند که رشد و پیشرفت فردی کیفیت
زندگی آنها را بالا می برد.
ذهن ناخودآگاه یکی
از کلیدهای رشد و پیشرفت فردی است. با تغییر
محتویات ذهن ناخودآگاه می توانید عادات و
رفتارهایتان را تغییر دهید. اینکار از طریق تجسم
سازی، استفاده از عبارات تاییدی، مدیتیشن و بررسی
رفتارها و عادت ها میسر است.
فرایند تغییر
درونی نیاز به کار و تلاش درونی دارد. خواندن فقط
کافی نیست، باید آنچه خوانده اید را تمرین کنید و
این نیازمند زمان و تلاش است. چیزی به اسم پیشرفت
فردی فوری وجود ندارد. هر تغییر درونی زمان می برد
و برای آن باید انگیزه، تمایل، جاه طلبی، پشتکار و
فداکاری داشته باشید. مقاومتهای درونی و بیرونی را
هم باید مد نظر قرار دهید. با شروع هر برنامه رشد
فردی اکثر افراد معمولاً با مقاومت های درونی
مواجه می شوند که از عادات قدیمی و ذهن ناخودآگاه
آنها سرچشمه می گیرد. این مقاومت ها ممکن است از
افراد دور و بر آنها نیز باشد.
میل به تغییر،
ساختن عادت های تازه و رشد باید آنقدر نیرومند
باشد تا بتواند بر تنبلی، میل به دست کشیدن از
کار، یا مسخره کردن ها و مقاومت های خانواده،
دوستان و همکاران غلبه کند.
اجازه بدهید چیزی
درمورد خودم بگویم. من از سنین پایین روی تکنیک
های پیشرفت و رشد فردی کار می کردم و آن را منبعی
از قدرت درونی، شادی و راهی برای بهتر زندگی کردن
می دانستم. یکی از مفیدترین تکنیک هایی که کشف
کردم تکنیکی بسیار ساده اما بسیار موثر بود. در
این تکنیک به رفتارها و اعمال مردم در موقعیت های
مختلف نگاه میکنی و بعد به درون خود نگاه می کنی
تا ببینی خودت هم در یک موقعیت مشابه به همان صورت
رفتار می کنی یا نه.
وقتی کسانی را می دیدم که
خصوصیاتی داشتند که دوست نداشتم، خودم را آزمایش
می کردم تا ببینم من هم آن خصوصیات را دارم یا نه.
اگر داشتم، در ذهنم یک رفتار دیگر را تجسم می
کردم. در چشم ذهنم خودم را می دیدم که خلاف آن
خصوصیت را دارم. خودم را در موقعیت هایی تجسم می
کردم که آن رفتار جدید را از خود نشان می
دهم.
زمانیکه با خصوصیاتی روبه رو می شدم که
دوست داشتم، درمورد فواید و مزیت های آن و
اهمیتشان در زندگی خودم فکر میکردم. اینجا هم از
تجسم سازی و عبارات تاییدی استفاده کرده و سعی می
کردم که در زندگی همانطور رفتار کنم.
به این
طریق بود که از رفتارها و اعمال مردم اطرافم، در
محل کار، خانه، خیابان، و هر جای دیگر بهره های
زیادی نصیبم شد. اینکار هیچوقت با هدف قضاوت کردن
درمورد آنها یا بهره کشی از آنها نبوده بلکه برای
یاد گرفتن نحوه بهتر رفتار و عمل بوده است. این
فرایند فایده دیگری هم داشت. علم من را درمورد
افکاری که بر رفتار و اعمال مردم تاثیر می کند
بالا برد.
شما چطور می توانید از این تکنیک
برای رشد و پیشرفت فردی خود استفاده
کنید؟
1. به اطراف خود نگاه کنید و ببینید
مردم در موقعیت های مختلف چطور رفتار و عمل می
کنند. به افرادیکه در محل کار، خانه، سوپرمارکت،
در اتوبوس، تاکسی یا در خیابان می بینید دقت کنید.
حتی می توانید به افرادیکه در تلویزیون با آنها
مصاحبه میشود یا در فیلم ها می بینید هم فایده
ببرید.
2. ببینید مردم چطور حرف می زنند،
چطور راه می روند، چطور واکنش می دهند و درنتیجه
آن سایر افراد چطور با آنها برخورد می
کنند.
3. به نحوه استفاده افراد از صدای
خود و واکنش آنها به صدای دیگران دقت کنید. ببینید
وقتی دیگران داد می زنند یا نرم و آرام صحبت می
کنند شما چه احساسی پیدا می کنید. ببینید وقتی
افراد عصبانی می شوند، ناراحت می شوند یا برعکس
شاد و آرام هستند چه اتفاقی می افتد.
4.
اگر چیزی که مشاهده می کنید را دوست ندارید،
ببینید چرا و چطور آن را دوست ندارید و بعد رفتار
خودتان را بررسی کنید تا ببینید شما هم همانطور
رفتار می کنید یا خیر. با خود صادق و بیطرف
باشید.
5. اگر متوجه شدید که شما هم بعضی
از این رفتارهای نامطلوب را دارید، هر از گاهی به
خودتان گوشزد کنید، آنوقت هر بار که چنین رفتاری
نشان می دهید کاملاً از آن آگاهید و تمام تلاشتان
را می کنید که چنین رفتاری از شما سر
نزند.
6. در ذهنتان تجسم کنید که دوست
دارید چطور برخورد کنید. چندین بار در طول روز
آنرا تکرار کنید.
7. وقتی با رفتار و عملی
روبه رو شدید که دوست داشتید، سعی کنید به همان
صورت رفتار کنید. اینجا هم چندین بار در طول روز
آن صحنه را در ذهنتان تجسم کنید.
8. همچنین
می توانید برخی از عادت های سابقتان را کنار
گذاشته و عادت ها و رفتارهای جدیدی اتخاذ کنید.
مداوم تغییراتی که باید انجام دهید را به خودتان
یادآور شوید و برحسب آن رفتار کنید. هربار که
دیدید مطابق آن عادت قدیمی رفتار کرده اید،
تصمیمتان برای تغییر و بهبودی را به یاد بیاورید و
بنابر آن رفتار کنید.
9. اگر زود نتیجه
نگرفتید، ناامید و خسته نشوید. مهم نیست که چند
بار شکست بخورید یا فراموش کنید که آنطور
دلخواهتان رفتار کنید. پشتکار داشته باشید و
هیچوقت از تلاش دست نکشید و خواهید دید که چطور
خودتان و زندگیتان کم کم تغییر
میکنید.
ده روش برای بهبود مهارتهای بین فردی
امروزه خیلی از افراد اعم از زن یا مرد شاغل هستند و ساعت زیادی از وقت خود را در محیط کار می گذرانند پس موفقیت در محیط کار و داشتن وجه ای مناسب و آرامش در محیط کار برایشان بسیار مهم است .اهمیت مهارتهای بین فردی در محیط کار را دستکم نگیرید.
اینکه همکاران، چه تصویری از شما در ذهن دارند، نقش بزرگی را در شادمانی و نشاط روزانه در محیط کار و مهمتر از آن در موفقیت و کارایی شغلی شما دارد.
اگر نتوانید با اطرافیان، ارتباط موثر و خوبی برقرار کنید ، با وجود همهی این قابلیتها، در زندگی شخصی و حرفهای با مشکل روبه رو میشوید.
اگر شاغل هم نباشید می توانید از این مهارت ها در ارتباطات خانوادگی خود استفاده کنید.با به کارگیری توصیههای موجود در این مقاله ، میتوانید مهارتهای اجتماعی خودتان را ارتقاء دهید؛ می توانید با همکاران، صمیمیتر شده و در نهایت با رعایت این توصیهها میتوانید در دنیای کاری امروز، موفق شوید:
1- لبخند بزنید:
افراد، کمتر دور شخص اخمو، جمع میشوند. اگر میخواهید با همکاران خود رابطهی شاد و دوستانهای داشته باشید، سعی کنید همیشه نگرش مثبت و خوبی نسبت به کار و زندگی داشته باشید. اغلب وقتها لبخند بزنید ، با این کار به دیگران، انرژی مثبت منتقل میکنید.
همیشه به دنبال یافتن یک نکته یا ویژگی مثبت در دیگران باشید و به آنان بگویید که چه ویژگیهای خوبی دارند. سخاوتمند باشید و با کلمههای محبتآمیز، دیگران را تشویق کنید.
2- قدرشناس باشید:
همیشه به دنبال یافتن یک نکته یا ویژگی مثبت در دیگران باشید و به آنان بگویید که چه ویژگیهای خوبی دارند. سخاوتمند باشید و با کلمههای محبتآمیز، دیگران را تشویق کنید. وقتی کارمندی را صدا میزنید تا به اتاق شما بیاید ، به او خوش آمد بگویید تا احساس خوبی داشته باشد . اگر دیگران بدانند که قدردان آنان هستید ، آنگاه بهترین کارهایی را که دوست دارید ، برای شما انجام میدهند.
3- به دیگران توجه کنید:
به آنچه در زندگی دیگران اتفاق میافتد ، توجه کنید. رویدادهای مهم شادیبخش (تاریخ تولد ، ازدواج) دیگران را به آنان تبریک بگویید و در شرایط ناگوار مانند بیماری و فوت عزیزان، با آنان همدردی کنید.
با افراد، تماس چشمی برقرار کنید و با حالت صمیمیت ، دیگران را در صورت امکان به اسم کوچک صدا بزنید. به نظرهای افراد گوش داده و به آنان اهمیت بدهید.
4- گوش دادن موثر را تمرین کنید:
گوش دادن، روشی است که میخواهید به دیگران نشان دهید که بهطور واقعی نظرهای آنان را میشنوید. «گوش دادن موثر» یعنی به زبان خودتان، آنچه را که دیگران میگویند، بازگو کنید. وقتی به حرفهای همکاران خود، دقیق گوش میدهید، آنان شما را تحسین میکنند.
5- افراد را دور هم جمع کنید:
محیطی به وجود آورید که دیگران به کار گروهی تشویق شوند. با همهی افراد به عدالت و مساوی رفتار کنید و از تبعیض و پارتیبازی خودداری کنید.
6- تضادها را حل کنید:
وقتی افراد ، دور هم جمع میشوند ، اگر تضادی به وجود آمد ، آن را حل کنید. یاد بگیرید یک میانجی خوب باشید. اگر همکاران، راجع به مسائل کاری، جروبحث کردند ، جلسهای با حضور آنان برگزار کنید و مشکلها را حل کنید. اگر اینچنین نقش رهبری را ایفا کردید ، مورد احترام و تحسین اطرافیان قرار میگیرید.
یک ارتباطگر روشن و شفاف، کمتر با همکاران خود ، دچار سوءتفاهم و اختلاف میشود. نفوذ کلام و بلاغت، نشان از فراست، هوش و بلوغ فکری شما میدهد و این ارتباطی به سن شما ندارد.
7- ارتباط شفاف برقرار کنید:
توجه خاصی به آنچه که میگویید و اینکه چطور میگویید ، داشته باشید. یک ارتباطگر روشن و شفاف، کمتر با همکاران خود ، دچار سوءتفاهم و اختلاف میشود. نفوذ کلام و بلاغت، نشان از فراست، هوش و بلوغ فکری شما میدهد و این ارتباطی به سن شما ندارد. اگر به آنچه که میگویید ، توجه نکنید ، دیگران نیز به حرفها و عقیدههایتان اهمیتی نمیدهند.
8- شوخ طبع باشید:
نترسید از این که با دیگران، شوخی و بذلهگویی میکنید. بسیاری از افراد ، گرد کسانی جمع میشوند که بتوانند شادی را برای آنان فراهم کنند و لبخند بر لبانشان بنشانند.اما اینکار را از حد نگذرانید تا به شخصیتتان لطمه نزند و البته مراقب حد ارتباط با نامحرم نیز باشید.
9- از دریچهی چشم دیگران به موضوعها بنگرید:
همدلی به معنی این است که : خودتان را جای دیگران بگذارید و احساس آنان را درک کنید و سعی کنید حادثهها را از چشمانداز دیگران ببینید. شما میتوانید با حس کردن هیجانهای خودتان، وضعیت روانی خود را حفظ کنید . در حالی که اگر از درک هیجانهای دیگران، غافل شوید ، نمیتوانید توجه آنان را جلب کنید. افرادی که از شناخت، درک هیجانها و احساسهای دیگران عاجزند ، در ابراز همدلی با دیگران نیز ناتوانند.
10- شکایت نکنید و نق نزنید:
هیچچیز بدتر از یک شاکی یا نقزن حرفهای نیست. اگر به سادگی راجع به هر موضوعی عصبانی شوید ، دیگر روز خوشی برای شما باقی نمیماند. سعی کنید همیشه نسبت به اطرافیان، گذشت داشته باشید و موضوعها را آسان بگیرید تا از این طریق، بر اعتبار و محبوبیت خود نزد دیگران بیفزایید
داکتر عبدالحنان روستائی |
نگاهی
به درخت ســـیب
بیندازید. شاید
پانـــصد
ســـیب
به درخت باشد که هر کدام
حاوی
ده
دانه است. خیلی دانه دارد
نه؟ ممکن است
بپرسیم «چرا این همه دانه
لازم است تا فقط چند
درخت
دیگر اضافه شود؟»
اینجا
طبیعت به ما
چیزی
یاد می دهد. به ما می
گوید:
«اکثر
دانه ها هرگز رشد نمی
کنند. پس اگر واقعاً می
خواهید چیزی اتفاق بیفتد،
بهتر است بیش از
یکبار تلاش کنید.»
از این
مطلب می توان این
نتایج
را بدست آورد:
-
باید در
بیست مصاحبه
شرکت کنی تا یک شغل بدست
بیاوری.
-
باید با
چهل نفر مصاحبه کنی تا یک
فرد مناسب استخدام
کنی.
-
باید با
پنجاه نفر صحبت کنی تا یک
ماشین، خانه، جاروبرقی،
بیمه و یا حتی ایده ات
را بفروشی.
-
باید با
صد نفر آشنا شوی تا
یک رفیق شفیق پیدا کنی.
وقتی که
«قانون
دانه»
را درک کنیم دیگر ناامید
نمی شویم و به
راحتی
احساس شکست نمی کنیم.
قوانین
طبیعت
را باید درک کرد و از
آنها درس
گرفت.
در یک
کلام:
افراد
موفق هر چه بیشتر شکست می
خورند؛ دانه های بیشتری
می کارند.
«
همه
امور به هم
مربوطند!!
«
آیا دقت کرده
اید که هر
وقت به طور
منظم ورزش می کنید، میل به غذاهای سالم
تر و بهتر
دارید؟
آیا دقت کرده
اید که
وقتی غذاهای
سالم تر و بهتری می خورید انرژی
بیشتری دارید و
طبعاً دوست دارید که ورزش
کنید؟
همه چیز در
زندگی به هم مربوط است.
روش تفکر شما
روی روحیة شما مؤثر است،
روحیة شما بر
نوع راه رفتنتان مؤثر است، راه
رفتن شما روی نحوة گفتارتان اثر
می
گذارد، روش
حرف زدنتان روی
طرز فکرتان مؤثر است!
تلاش
برای پیشرفت در
یک بُعد زندگی بر سایر ابعاد زندگی
اثر می گذارد.
وقتی در خانه
خوشحال هستید،
در محل کار نیز
احساس شادی بیشتری خواهید کرد
و وقتی سر کار
شاد باشید در خانه نیز شاد
خواهید بود.
اینها به چه
معناست؟
-
اینکه برای
پیشرفت در زندگی می توانید از هر نقطه
مثبتی شروع
کنید. می توانید با برنامه ای برای
پس انداز،
نوشتن لیست اهدافتان، رژیم غذایی یا
تعهد برای
گذراندن وقت بیشتر با فرزندانتان
شروع کنید. این
کار مثبت منجر به نتایج
مثبت دیگر هم
می شود، چون که همه امور به هم
مربوطند.
-
مهم نیست که
تلاشی که جهت
«پیشرفت» می
کنید کجا صرف می شود. مهم این است
که شروع کنید.
-
عکس این قضیه
هم صادق
است. یعنی اگر
یک بعد زندگی شما خراب شد، سایر
ابعاد هم به
زودی خراب می شود. باید به این
مسأله دقت خاصی
داشته باشید.
در یک
کلام:
هر کاری که انجام می دهید به نوبه خود
اهمیت دارد؛
زیرا بر امور دیگر نیز
مؤثر است.
چرا؟
(WHY?)
دوست من «جان فوپ» وقتی متولد شد دست نداشت ولی هیچ وقت از خودش سوال نکرد: «چرا من دست ندارم؟» بلکه پرسید: «با پاهایم چه کاری می توانم انجام دهم؟»
و
من هنگامی که دیدم او با
استفاده از پاهایش
با چوبهای غذا خوری ژاپنی می
تواند غذا بخورد؛
با خود گفتم: «او هر کاری را
می تواند انجام
دهد».
هنگامی که بلایی به
سرمان می آید؛
یا همه چیزمان را از دست می دهیم؛
یا
کسی که عاشقمان
بوده ما را ترک می کند؛
اغلب ما
از
خودمان می پرسیم:
«چرا؟»
«چرا
من؟»
«چرا حالا؟»
«چرا او
مرا
سرگشته و تنها رها
کرد؟»
سؤالاتی که با
«چرا» شروع می
شوند؛
ممکن است ما را به یک چرخة
بی حاصل بیندازند.
اغلب جوابی برای
این
"چرا" ها وجود
ندارد و یا اگر هم جوابی وجود داشته
باشد؛اهمیتی
ندارد.
افراد موفق سؤالاتی
از خود می پرسند که
با «چه»
شروع می
شوند:
«چه چیزی از این
پیشامد
آموختم؟»
«چه کاری باید در
برخورد با این
پیشامد بکنم؟»
و هنگامی که پیشامد
واقعاً
فاجعه آمیز است؛
از خود می پرسند: «چه کاری طی
24ساعت آینده می
توانم بکنم تا اوضاع کمی بهتر
شود؟»
در یک کلام:
افراد خوشبخت هیچوقت نگران نیستند که آیا زندگی بر «وفق مراد» هست یا نه.
کار اداری و انسان دو جزء اصلی و تفکیک ناپذیر
هستند که باید به گونهای متناسب با یکدیگر
برنامهریزی شوند.
نبود تطابق و تناسب میان
توانائیهای انسان و نوع کار اداری که انجام میدهد
یا مسئولیتی که به عهده وی میباشد، مشکلاتی نظیر
خستگی، تشویش، بدخلقی و بی علاقگی را بوجود
میآورد.
اولین تصوری که در مورد توانایی انسان
وجود دارد این است که او همیشه توانایی خود را با
وظایف محوله هماهنگ می کند در صورتی که ممکن است
توانایی او حتی بیش از محدوده کاریش نیز باشد.
اصولاً انسان هماهنگ با وظیفه کاری اداری خود،
توانائیش را تعدیل میکند و همیشه این تصور میرود
که او همگام با محدوده وظیفه کاریاش توانایی دارد
ولی در عمل حتی ممکن است عکس این حالت نیز
باشد.
اگر انسان کار اداری خود را دوست داشته
باشد و آن را مثل ورزش مفرح کند و با طیب خاطر
انجام دهد قادر خواهد بود که حداکثر توانایی و
مهارت خود را به کار گیرد و بدین ترتیب شاهد
موفقیتهای بسیار زیادی نیز خواهد بود.
یک
ورزشکار در طول مسابقه از عمق توان و تلاش خود
استفاده می کند ولی در پایان، رضایت حاصل از انجام
فعالیت ورزشی خستگی او را مرتفع می کند.
حداکثر
توان کاری انسان به طور طبیعی در هر لحظه قابل
عرضه کردن نیست. چرا که فعالیت انسان در طول روز
یکنواخت نیست.
توانایی انسان وابسته به عواملی
چون تامین نیازهای انسان، زمان، خستگی، تمرین و
غیره میباشد.
توانایی انسان بسته به حالت
جسمی و روانی وی در طول روز متغیر است.
به این
ترتیب که در ساعات قبل از ظهر به حداکثر توان خود
میرسد، حدود ظهر افت میکند و در ساعات بعد از
ظهر بسوی حداکثر جهش میکند. به طور کلی آهنگ کار
اداری روزانه و وجود خستگیهای گوناگون، آمادگی
انسان را برای کار به حداقل میرساند.
توانایی
کاری انسان با تکرار مداوم یک عمل بالا میرود،
ولی اگر همین سیر صعودی توان کاری، هیچگونه
جذابیت و کششی را بوجود نیاورد بر اثر خستگی، دچار
افت سریع مهارتها و تواناییهای انسان میگردد که
بازگشت مجدد آن لازمه صرف مدت زمان زیادی است که
این جز با از دست دادن این مدت به جای به عرصه
رساندن مهارتها و تواناییهای وی همراه نیست چرا که
داشتن مهارت و توانایی کاری به تنهایی موجب انجام
فعالیت و دستیابی به حاصل کار نمیشود بلکه بایستی
مهارتها در رابطه با انگیزههای درونی و در راستای
وظایف کاری موثر واقع
شوند.
بیل گیتس، مالک و رئیس سابق"مایکروسافت"، طی یک سخنرانی که سابقا
یعنی در زمانی که ریاست مایکروسافت را عهده دار بود، در یکی از
دبیرستانهای امریکا انجام داد، او در این سخنرانی نکاتی را خطاب
به دانشآموزان یادآور شد و گفت: "در دبیرستان خیلی چیزها را به
دانشآموزان نمیآموزند".
بیل گیتس فردی است که موفقیت های چشمگیرش زبانزد خاص و عام است و
می توان از تجربیات و نگرش های اندیشمندانه اش درس گرفت. او هفت
اصل مهم زندگی که دانشآموزان در هیچ دبیرستانی فرا نمیگیرند، را
بدین شرح بیان کرد :
اصل اول: در زندگی، همه چیز عادلانه
نیست، بهتر است سعی کنید با این حقیقت کنار بیائید.
اصل دوم: دنیا برای عزت نفس شما اهمیتی قایل نیست و شما
خودتان باید در بدست آوردن آن تلاش کنید. در این دنیا از شما
انتظار میرود که قبل از آنکه نسبت به خودتان احساس خوبی داشته
باشید، کار مثبتی انجام دهید.
اصل سوم: پس از فارغالتحصیل شدن از دبیرستان و استخدام،
کسی به شما مبلغ فوقالعاده زیادی پرداخت نخواهد کرد. به همین
ترتیب قبل از آنکه بتوانید به مقام معاون ارشد، با خودرو مجهز و
تلفن همراه برسید، باید برای مقام و مزایایش زحمتی در حد انتظارات
خودتان برای کسب موفقیت های آینده تان بکشید.
اصل چهارم: اگر فکر میکنید، آموزگارتان سختگیر است، سخت در
اشتباه هستید. پس از استخدام شدن در یک شرکت یا موسسه، متوجه
خواهید شد که رئیس شما خیلی سختگیرتر از آموزگارتان است، چون او
دیگر امنیت شغلی آموزگارتان را ندارد و در مقایسه با کاری که انجام
خواهید داد تنها منافع خود را مد نظر قرار می دهد.
اصل پنجم: آشپزی در رستورانها یا خیلی از مشاغل ساده با
غرور و شأن شما تضاد ندارد. پدر بزرگهای ما برای این کار اصطلاح
دیگری داشتند، از نظر آنها این کار "یک فرصت" برای آینده بود.
اصل ششم: اگر در کارتان موفق نیستید، والدین خود را ملامت
نکنید، از نالیدن دست بکشید و از اشتباهات خود درس بگیرید.
اصل هفتم: قبل از آنکه شما متولد بشوید، والدین شما هم
جوانان فعال و پرشوری بودند و به قدری که اکنون شما تصور می کنید،
ملالآور نبودند.
در نمودار زیر مسیر زندگی
و خط مشی بیل گیتس در تحقق اهداف مایکروسافت
در فواصل سالهای پیاپی تا سال 2008 بطور خلاصه بیان شده است
برای مشاهده و
دریافت تصویر زیر، با سایز اصلی و بزرگ بر
روی آن کلیک کنید
![]()
دکتر اریک اشمیدت، رییس هیت مدیره و مدیر اجرایى
اشمیت از شرکت Sun Microsystems به شرکت Novell در سال 1997 پیوست، ایشان در Sun سمت رییس تکنولوژى را داشتند. در مدت خدمت ایشان به Sun که 14 سال طول کشید، ایشان موقیتهاى اجرایى را در این شرکت ایفا میکرد که نتیجه آن کسب شناخت هاى بین المللى در توسعه تکنولوژى و اینترنت در ارتباط جمعیهاى تجارت، دولت، تحصیلات، فرهنگ و علم و دانش بود. اشمیدت همچنین نقش بسیار مهم و اساسى را در بازار Java، زبان برنامه نویسى independent کامپیوترهاى Sun را داشت. قبل از پیوستن به Sun، اشمیدت جزو یکى از اعضاى تحقیقاتى در لابراتوار دانش کامپیوترى شرکت Xerox Palo Alto Research Center (PARC) را داشت. او همچنین مقامهایى را در Bell Laboratories و Zilog نیز داشت. اشمیدت داراى دکتراى کامپیوتر و دیپلم عالى مهندسى برق از دانشگاه California در Berkeley است. ایشان لیسانس مهندسى برق خود را از دانشگاه Princeton دریافت کرده است.
گفتگو با اریک اشمیت در خصوص رمز موفقیت گوگل
شرکتی که 9 سال قبل در همین روزها، با یک میلیون دلار سرمایه در یک گاراژ شروع به کار کرد، حالا 13 هزار نفر پرسنل تمام وقت دارد، گردش مالی سالانهاش به 10 میلیارد دلار و سودش به 3 میلیارد دلار میرسد و همه این کسب و کار را مدیون سایتی است که باز کردنش حتی با کندترین خطهای اینترنت هم کمتر از 5 ثانیه طول میکشد. Google
حالا دیگر نه یک شرکت یا یک سایت، که یک فعل است؛ فعلی که خیلیها در
شبانهروز بیشتر از پرکاربردترین فعلهای زبان مادری، مرتکبش میشوند.
روزی که گوگل اعلام کند دیگر دنبال چیزی نمیگردد، دنیا کم یا زیاد تغییر
خواهد کرد. 48
سال پیش، پیتر دراکر، مفهومی را ابداع کرد که به نظرم ما در گوگل به دنبال
پیاده کردن هرچه بهترش هستیم: «کارکنان دانشمحور» با تعریف او کسانی
هستند که فکر میکنند برای مؤثر بودن حقوق میگیرند، نه برای اینکه از 8
صبح تا 4 عصر کار کنند. 1 - گروهی استخدام کنید: کسی که برای استخدام شدن به گوگل میآید، حداقل با 6 نفر مصاحبه میکند که اینها از بین کادر مدیران و همینطور همکاران بالقوه داوطلب انتخاب میشوند. اینجا نظر و عقیده همه در نظر گرفته میشود و این، فرآیند استخدام را عادلانهتر میکند. درست است که کار بیشتر طول میکشد اما ارزشش را دارد. اگر آدمهای بزرگی را استخدام کنید و نظرشان را در استخدام بقیه بپرسید، مسلم است که آدمهای بزرگ بیشتری نصیبتان میشود. 2 - به فکر تک تک نیازهایشان باشید: به قول دراکر هدف اصلی برداشتن همه موانع از سر راه کارکنان دانشمحور است. در گوگل فقط وسایل و لوازم کار مهیا نیست. غذاخوریهای درجه یک، سالنهای ورزش، لباسشویی، ماساژ، آرایشگاه، کارواش، خشکشویی، سرویسهای رفتوآمد و خلاصه هر چیزی که یک کارمند سختکوش ممکن است به آن احتیاج پیدا کند اینجا حاضر است. باید حقیقت را پذیرفت: برنامهنویس میخواهد برنامه بنویسد، نمیخواهد رختهایش را بشوید پس بهتر است کاری کنید که بدون نگرانی هر دو را بتواند انجام بدهد.
3
- کنار هم جمعشان کنید: تقریباً تمام پروژههای گوگل، کارهای تیمی است و
تیمها باید با هم در رابطه باشند. بهترین راه برای ساده کردن این ارتباط
این است که اعضای تیم را در چند متری همدیگر بنشانید. 4 - هماهنگی را آسان کنید: چون اینجا همه اعضای یک تیم در چند قدمی هماند، هماهنگی پروژهها کار به نسبت آسانی است. علاوه بر مجاورت فیزیکی، هر کارمند گوگل (یا گوگلر) هفتهای یک ایمیل کوچک به بقیه اعضای گروهش میزند و آنها را از کارهایی که در هفته گذشته کرده است باخبر میکند. در چنین محیطی، تعقیب روند کار و انجام هماهنگیها بسیار آسانتر است. 5
- محصولتان را مصرف کنید: کارکنان گوگل، بهطور گسترده از ابزارها و
محصولات شرکتشان استفاده میکنند. تقریباً تمامی پروژهها و فعالیتهای
گوگل، یک صفحه وب داخلی دارد که در اختیار اعضای تیم پروژه است. سایر
ابزارهای مدیریت اطلاعات هم در گوگل بهوفور استفاده میشود که
خیلیهایشان در نهایت به صورت یکی از محصولات شرکت درمیآید. 6
- خلاقیت را تشویق کنید: مهندسان گوگل میتوانند تا 20 درصد از وقتشان را
صرف پروژههای شخصی کنند. البته پروژه باید تصویب شود و همیشه هم چیز
مفیدی از آب درنمیآید، اما ما نمیخواهیم جلوی خلاقیت آدمهای خلاق را
بگیریم. 7 - بکوشید به اتفاق نظر برسید: در اسطورهشناسی مدرن شرکتها، کسی که بهتنهایی تصمیم میگیرد، قهرمان است. ما همان ضربالمثل قدیمی را که میگوید: «چند نفر بیشتر از یک نفر میفهمند» ترجیح میدهیم. در گوگل، مدیر، گردآورنده دیدگاههاست نه دیکتاتور تصمیمها. رسیدن به اتفاق نظر، گاهی خیلی طول میکشد اما همیشه تیمی متعهدتر و تصمیمهایی بهتر بهدست میدهد. 8 - شرور نباشید: درباره این جمله- که شعار گوگل است- خیلی حرفها زده شده ولی ما سعی میکنیم- مخصوصاً در ردههای مدیریتی- با آن زندگی کنیم. اینجا هم مثل همه شرکتهای دیگر، آدمها دیدگاههای شخصیشان را دوست دارند اما بر خلاف تمرینهای مدیریتی بعضی از شرکتهای معروف، در گوگل کسی صندلی پرت نمیکند. [کنایه از اتفاقی است که در مایکروسافت افتاد]. هدف گوگل، رسیدن به جوی از احترام و بردباری است نه شرکتی پر از بلهقربانگو. 9 - از اطلاعات استفاده کنید: در گوگل، تقریباً هر تصمیم بر اساس تحلیلهای کمی گرفته میشود. اینجا سیستمهایی برای مدیریت اطلاعات هست و تحلیلگرانی که در میان این دادهها غوطه میخورند و برای بهروز نگهداشتن ما، روند تغییرات همهچیز را نشانمان میدهند. غیر از این، هر بخشی از بازار که درگیرش هستیم، یک تابلوی آنلاین دارد که موقعیت ما را در بازار نمایش میدهد. 10
- ارتباطات موثر داشته باشید: جمعه هر هفته یک گردهمایی همگانی در گوگل
برقرار است شامل اعلام اطلاعیهها، معرفی اعضای جدید، پرسش و پاسخ و البته
خوردنی و نوشیدنی.
![]() |
صادرات نفت خام کشورهای عضو اوپک به استثنای آنگولا و اکوادور، از مسیر دریا در چهار هفته منتهی به 16 ماه جاری میلادی (26 اردیبهشت ماه) نسبت به چهار هفته قبل از آن، 190 هزار بشکه در روز کاهش می یابد.
موسسه مشاوره اویل مومنتزدر جدیدترین گزارش هفتگی خود همچنین اعلام کرد: میانگین صادرات دریایی این 10 کشور عضو اوپک در چهار هفته مورد بررسی به رقم 22 میلیون و 10 هزار بشکه در روز خواهد رسید؛ این در حالی است که در چهار هفته قبل از آن (منتهی به روز 18 آوریل 2009 برابر با 29 فروردین) این رقم، 22 میلیون و 290 هزار بشکه در روز بوده است.
اعضای اوپک از سپتامبر 2008 تاکنون برای مقابله با کاهش بهای جهانی نفت، روزانه چهار میلیون و 200 هزار بشکه نفت خام را در سه مرحله از سطح تولید این سازمان کاسته اند.
همچنین موسسه «اویل مومنتز» پیش بینی کرد فروش نفت خام کشورهای خاورمیانه با 140 هزار بشکه در روز کاهش به روزانه 16 میلیون و 10 هزار بشکه در دوره مورد بررسی می رسد.
این پیش بینی موسسه «اویل مومنتز» براساس قراردادهای بلندمدت و تک محموله از کشورهای عضو اوپک به استثنای آنگولا و اکوادور صورت گرفته است.
منبع: میزان دات آی آر