ترقی و پیشرفت تا اندازه ای میتواند سخت باشد. توسعه و ارتقای یک تجارت سالم نیازمند تدابیری است. در اینجا با سه گام ساده آشنا میشویم ،که میتوانید تجارت خود را حفظ کنید یا حتی در جهت توسعه و استحکام آن تدبیری بیندیشید.
ادامه مطلب ...گرچه اکثر فرهنگ های تجارت کم و بیش متاثر از فرهنگ آمریکایی است، اما به نظر می رسد که فرهنگ ژاپنی دست نخورده تر باقی مانده است.
اکثر تاجران و مهاجران در اولین برخورد خود با ژاپنی ها احساسی ناجور و نامتجانس خواهند داشت، اما معمولاً بیشتر آنها بعد از چند مدت این احساس را ترک کرده و از همکاران ژاپنی خود درس می گیرند. ......
ادامه مطلب ...آیا شما از آندسته افرادی هستید که وقتی %99 چیزی را به دست می آورید، نگران به دست نیاوردن آن %1 باقی مانده هستید؟ اگر اینطور است باید بگویم که شما فردی کمال طلب و کمالگرا هستید. شما دنبال رسیدن به %100 همه چیز هستید، درحالیکه اطرافیانتان ممکن است با همان %90 خشنود و راضی باشند. اگر به کاری می پردازید، و می خواهید آن را به نحو احسن انجام دهید، و وقتی فقط قسمت کوچکی از آن با مشکل مواجه می شود و به اشتباه انجام می گیرد، باعث می شود احساس مسئولیت و شکست کنید، شما یک کمالطلب هستید، کسی که در جستجوی کمال در هر جنبه از زندگی است. .....
این مسئله می تواند چند دلیل داشته باشد، و در این مقاله قصد داریم نکته هایی برایتان مطرح کنیم که کمک میکند این صفت کمالطلبی شما به نفعتان کار کند، نه به ضررتان.
از همان کودکی، اجتماع ما را به انجام کامل و صحیح هر کار تشویق می کند. در مدرسه، از ما انتظار می رود که نمره های خوب بگیریم، و همچنین در ورزش. همین مسئله در دوران دبیرستان و دانشگاه نیز ادامه می یابد. همانطور که بزرگتر می شویم، کاملاً آگاهیم که اطرافیان ما انتظار دارند که کارها را به بهترین نحو انجام دهیم و نتایج خوبی بگیریم. همه ی ما طوری بار آمده ایم که تصور می کنیم اگر چیزی حتی کمی از کمال آن پایین تر باشد، قابل قبول نیست. و وقتی کاری خوب پیش نمی رود یا نادرست انجام می شود، ما تقصیرها را گردن خودمان می اندازیم و از کاه کوه می سازیم. گذران زندگی برطبق خواسته های خود و برآورده کردن انتظارات دیگران بسیار دشوار است و معمولاً با احساس ترس از شکست و دست نیافتن به کمال آن چیز همراه است.
حال می خواهیم بدانیم چطور می توانیم از این جنبه های منفی کمال طلبی به سود خود استفاده کنیم؟ اولین کار این است که احساساتمان را روی کار بیاوریم. کمال طلبی به هیچ اشتباهی اجازه ی دخول نمی دهد.
گرچه باید به خاطر داشته باشید که مردم اطراف شما دقیقاً مثل خودتان هستند، یعنی هیچکدام کامل نیستند. و اگر شما بتوانید خودِ واقعیتان را به آنها نشان دهید آنها نیز میتوانند با شما کنار بیایند تا اینکه بخواهید خود را پشت نقاب کمال پنهان کنید. ارتکاب یک اشتباه کوچک در چشم دیگران به معنای شکست خوردن نیست. برعکس، آنها کاملاً آگاهند که شما نیز انسانید و انسان جایزالخطاست.
چرا جستجوی کمالطلبانه ی خود را کنار نمی گذارید و آن را با چیزی که بیشتر به نفعتان است جایگزین نمی کنید؟ همیشه نمی توانید سر همه کلاه بگذارید. اشتباه همیشه اتفاق می افتد، اما شما باید به فکر تصحیح آن باشید. ولی یادتان باشد، شما می توانید با درس گرفتن از اشتباهاتتان، پیشرفت کنید. این یکی از مهمترین ارکان پیشرفت در زندگی است.
جستجوی کمالطلبانه و اینکه بخواهید همه چیز به بهترین و کاملترین نحو ممکن باشد، باعث می شود نتوانید به حد کافی از زندگی لذت ببرید. چون شما هیچگاه قادر نخواهید بود به این کمال رویایی زندگیتان برسید، از اینرو همیشه مغموم و شکست خورده خواهید بود. پس سعی کنید آن چیزی باشید که واقعاً هستید، و تا جاییکه میتوانید شاد باید و از این زندگی زیبا لذت ببرید!
کتاب ها و فیلم ها زیادی در
رابطه با اینکه چطور فروشنده
ای خـوب بـاشـیم وجود دارد. اما مشکل اینجاست که
اکثر
ایـن کـتاب ها مسـئله را از دیـدگـاه بسیار باریک بینانه ای
بررسی می
کنند. فروش و عرضه اطلاعات، کاری است که
همه به طور منظم انجام میـدهنـد: برخی
افکار و اطلاعات
خود را بـعنوان اسـاتید دانشگاه ها در اختیار شاگردانشان
می گـذارنـد، بـرخـی در شـرکـت هـا و اجتماعات همگانی
عـقـایـد خـود را
عـرضـه مـی کنــند و برخی افکارشان را به
مشتریان آتی می فروشند.
.....
- 20 توصیه بسیار مهم برای موفقیت مالی - مشغله ذهنی خریدار را از میان بردارید - قرار ملاقات را بفروشید ، نه محصول را - شروع قدرتمند نیمی از موفقیت فروش است
|
اقتصاد بینالملل با روابط اقتصادی میان کشورها سروکار دارد وابستگی متقابل حاصل از این روابط از جهت رفاه اقتصادی اکثر کشورها اهمیت زیاد دارد. روابط اقتصادی میان کشورها با روابط اقتصادی میان بخشهای مختلف یک کشور تفاوت دارد و این امر سبب میشود تا مسائل متفاوتی بروز کند که نیاز به ابزارهای تحلیلی نسبتاً متفاوتی دارد. بدین ترتیب اقتصاد بینالملل به عنوان رشتهای متمایز و جدا از اقتصاد کاربردی درآمده است. اقتصاد بینالملل با مباحث چندی سروکار دارد که نظریه محض تجارت و نظریه سیاست بازرگانی از آن جمله است. نظریه محض تجارت به اساس تجارت و منافع حاصل از آن میپردازد و نظریه سیاست بازرگانی به دلایل مربوط به موانع جریان آزاد تجارت و نتایج حاصل از آن میپردازد.
نظریه مرکانتیلیسم (سوداگری) : نظریه سوداگری (Mercantalism) از جمله نظریات تجاری است که پایه تفکرات اقتصادی بین سالهای 1500 تا 1700 میلادی را تشکیل میدهد. سوداگران (مرکانتالیستها) که از قرن شانزدهم تا اواسط قرن هیجدهم در ممالکی نظیر بریتانیا، اسپانیا، فرانسه و هلند نظریاتشان رواج داشت معتقد بودند که مهمترین راه برای آنکه کشوری ثروتمند و قدرتمند شود آن است که صادراتش بیش از وارداتش باشد و در نتیجه مابهالتفاوت با دریافت یک فلز قیمتی مانند طلا تسویه گردد در این رابطه قدرتمندتر شدن هر کشور را بر مبنای داشتن طلای بیشتر میدانستند از آنجائی که مقدار طلای موجود در هر لحظه از زمان ثابت بود لذا یک کشور خاص میتوانست به زیان سایر ممالک از تجارت بهرهمند گردد. از اینرو سوداگران از این عقیده حمایت میکردند که دولت باید صادرات را تشویق و واردات را محدود کند.
نظریه مزیت مطلق آدام اسمیت : آدام اسمیت(Adam Smith) در سال 1776 در کتاب ثروت ملل فروض مکتب سوداگران را که ثروت یک کشور به میزان دارائی آن کشور (طلا و نقره) بستگی دارد و کشورها فقط به ضرر سایر کشورها میتوانند از تجارت سود ببرند را زیر سئوال برد. او عقیده داشت که تجارت آزاد بین کشورها باعث تقسیم کار شده و عوامل تولید کشورها بر تولید کالایی متمرکز خواهد شد که آن کالا در مقایسه با کالای سایر کشورها ارزانتر تولید شود در این صورت است که هر دو کشور از تجارت سود میبرند. او استدلال نمود که از طریق تجارت آزاد هر کشور میتواند در تولید کالایی تخصص پیدا کند که در آنها دارای مزیت مطلق است (یعنی آن کالا را با کارآیی بیشتر نسبت به کشورهای دیگر تولید کند) و کالایی را وارد کند که در آنها مزیت مطلق ندارد (یعنی دارای کارآیی لازم برای تولید آن نیست) بدین ترتیب با تخصص بهینة عوامل تولید در سطح جهان، تولید جهان افزایش مییابد و رفاه همة کشورها افزایش مییابد. از اینرو دیگر یک کشور به ضرر سایرین منتفع نگردیده و همه کشورها منتفع خواهند شد. براساس نظر آدام اسمیت تجارت بین دو کشور تنها براساس اصل مزیت مطلق انجام میشود. وقتی یک کشور کالائی را با کارائی بیشتر نسبت به کشور دیگر تولید میکند (یا مزیت مطلق دارد) و کالای دوم را نسبت به کشور دیگر با کارائی کمتر تولید میکند (عدم مزیت مطلق دارد) در این صورت هر دو کشور با تخصص در تولید کالائی که در آن مزیت مطلق دارند و مبادلة آن با یکدیگر منتفع میشوند. واضح است که نظریه مزیت مطلق فقط بخش کوچکی از اقتصاد را در بر میگیرد که مزیت مطلق در آن وجود دارد.
نظریه مزیت نسبی ریکاردو : ریکاردو حدود 40 سال بعد نظریة مزیت نسبی را ارائه نمود که بخش مهم تجارت جهانی را شامل میشود. سئوالی که آدام اسمیت نتوانست به آن جواب بدهد این بود که آیا تجارت بین کشورهایی که در تولید تمامی کالاها دارای مزیت مطلق هستند بر قرار میباشد یا خیر؟ در سال 1817 دیوید ریکاردو در جواب به این پرسش قانون مزیت نسبی را مطرح کرد. این نظریه بر پایه مفروضات زیر است:۱. دو کشور دو کالا 2. نظریه ارزش کار 3. نیروی کار در یک کشور کاملاً متحرک و در سطح بینالمللی غیر متحرک 4. رقابت کامل در بازار عوامل تولید و محصولات 5.توزیع درآمد در یک کشور تحت تاثیر تجارت نیست 6. تغییرات فنی صورت نمیگیرد 7. هزینه تولید ثابت است 8. هزینه حمل و نقل صفر است 9. تجارت پایاپای وجود دارد. بر طبق نظریه ریکاردو اگر کشوری در تولید هر کالا دارای مزیت مطلق باشد هنوز هم تجارت برای هر دو کشور سودآور خواهد بود زیرا که هر کشور در تولید کالایی تخصص مییابد که هزینة نسبی تولید آن در داخل کشور پایین تر باشد وکالایی را وارد مینماید که هزینه نسبی تولید آن در داخل نسبت به کالای دیگر بالاتر باشد. ریکاردو اظهار داشت حتی اگر کشوری در تولید هر دو کالا دارای مزیت مطلق در مقایسه با کشور دیگر نباشد باز داد و ستدی که حاوی منافع متقابل است میتواند بین هر دو طرف صورت بگیرد و کشوری که دارای کارآیی کمتری است باید در صدور و تولید کالایی تخصص پیدا کند که در آن مزیت مطلق کمتری ندارد. این همان کالایی است که آن کشور در تولید آن دارای مزیت نسبی است. از سوی دیگر باید کالایی را که مزیت مطلق بیشتری ندارد را وارد کند. این قانون که به قانون مزیت نسبی معروف است هنوز کماکان یکی از مشهورترین قوانین اقتصادی در تجارت بینالملل است. با مروری گذرا بر فروض نظریة مزیت نسبی ریکاردو میتوان مشاهده نمود که چرا این فروض مورد نقد قرار گرفته است. زمانی که دیوید ریکاردو نظریة خود را مطرح نمود در اوایل قرن نوزدهم بود و در انگلستان نیروی کار مهمترین عامل تولید قلمداد میگردید که در اکثر کالاها نقش اساسی را برعهده داشت. در آن دوران اکثر کارگران مهارتهای تخصصی کمی داشتند بنابراین فرض نیروی کار همگن فرض درستی بود. اما با گذشت زمان این فروض به مرور نقض گردید. سرمایه در کنار نیروی کار از اهمیت قابل توجهی برخوردار گردید و نیروهای کار نیز برحسب مهارتها متمایز شدند. تکنولوژی با سرعت زیاد تغییر یافت، بطوری که واحدهای تولیدی با نوع تکنولوژی متفاوت از هم متمایز گردیدند. بازدهیهای فزاینده نسبت به مقیاس مشخصه برخی از صنایع شد و سرمایه و نیروی کار هر دو از تحرک جهانی برخوردار شدند. یکی از فروض این نظریه، ارزش کار است که بیان میدارد ارزش یا قیمت یک کالا از طریق مقدار کاری که در تولید آن کالا صرف شده است تعیین میگردد که امروزه این بخش از این نظریه مورد توجه اقتصاددانان نیست.
نظریه هزینه فرصت : هابرلر (Haberlar) با ارایه نظریه هزینه فرصت در سال 1936 نظریه ارزش کار ریکاردو را از بن بست خارج نمود. طبق نظریه هزینه فرصت هابرلر، هزینه تولید یک کالا عبارت است از مقدار کالای دیگری که باید از تولید آن صرفنظر کرد تا منابع کافی برای تولید یک واحد اضافی از کالای اول فراهم شود. بر این اساس کشوری که دارای هزینه فرصت کمتری در تولید یک کالا است در تولید آن کالا مزیت نسبی دارد در اینجا این فرض که نیروی کار تنها عامل تولید است یا همگنی نیروی کار وجود ندارد و هزینه یا بهای یک کالا برابر با نیروی کاری نیست که در تولید آن به کار رفته است. کشوری که در آن هزینه فرصت از دست رفته یک کالا پائینتر باشد دارای مزیت نسبی در تولید آن نسبت به کالاهای دیگر است. بدین ترتیب نظریه هزینه فرصتهای از دست رفته بصورتی قابل قبول قانون مزیت نسبی را بیان میکند زیرا میپذیرد که یک سری از عوامل تولید غیر همگن معمولاً به نسبتهای مختلف با هم ترکیب میشوند تا محصولات متنوعی تولید کنند. همچنین امکان افزایش هزینه فرصتهای از دست رفته را در تولید بیشتر هر کالا قبول دارد. باین ترتیب قانون مزیت نسبی را میتوان بر حسب هزینه فرصتهای از دست رفته مختلف یا بر حسب اختلاف قیمت نسبی کالاها در کشورهای مختلف بیان کرد که اساس تجارت بین کشورها میباشد. هابرلر از جمله نخستین افرادی است که بین تجارت خارجی و توسعه اقتصادی پیوند بر قرار میکند. منابع پویای تجارت بینالملل از نظر وی به شرح زیر است: 1- منابع بینالملل ابزار مادی لازم را برای توسعه اقتصادی فراهم میآورد. 2- تجارت آزاد مهمترین سیاست ضد انحصاری است. 3-تجارت بینالملل وسیله انتشار اطلاعات و تکنولوژی است.تجارت ماشین تحرک و جابجایی بینالمللی سرمایه از کشورهای توسعه یافته به کشورهای عقب مانده است.
نظریه مزیت نسبی هکشر و اوهلین : نظریه هزینه نسبی ریکاردو تا حدودی علت تحقق تجارت را توضیح میدهد اما بیانی از اینکه چرا نسبتهای هزینه نسبی برای کشورهای مختلف متفاوت است ندارد. این سئوال را هکشر و اوهلین جواب دادند و نظریه خود را بر اساس مفروضات زیر بنا کردند: 1- دو کشور و دو کالا و دو عامل تولید وجود دارد. 2- هر دو کشور از تکنولوژی یکسانی برخوردارند. ۳- بازده ثابت نسبت به مقیاس وجود دارد .۴- وجود سلیقههای یکسان در هر دو کشور. 5- وجود بازار رقابت کامل در بازار عوامل تولید و بازار کالاها. 6- هزینه حمل و نقل وجود ندارد. 7- تحرک کامل عوامل تولید در داخل و عدم تحرک در سطح بین المللی. ۸- قیمت کالاها برابر با هزینه نهایی آنهاست. نظریه هکشر و اوهلین بر پایه مفروضات نظریه ریکاردو است ولی دارای یک فرض متعارف است. فرض اساسی در الگوی ریکاردو این بود که توابع تولید دو کشور برای کالاهای مشابه یکسان است ولی هکشر و اوهلین توابع تولید را در تمام کشورها مشابه میداند. این نظریه بر تفاوت بین کشورها در برخورداری از عوامل تولید و تفاوت بین کالاها در میزان استفاده از این عوامل تولید تأکید دارد و با توجه به فروض بالا بیان مینماید که هر کشوری کالایی را صادر میکند که در تولید آن نیاز به عوامل نسبتاً ارزان و فراوان دارد و متقابلاً کالایی را وارد میکند که در تولید آن نیاز به استفاده از عامل نسبتاً کمیاب و گران است لذا فراوانی نسبی عوامل بصورت قیمتهای عوامل داخلی نشان داده میشود و در تعیین مزیت نسبی یک کشور در تولید یک کالا وفور نسبی عوامل تولید نقش دارند . این نظریه در تعیین قیمت عوامل، بخش عرضه را بر تقاضا ترجیح میدهد، در صورتیکه اگر بخش تقاضا در تعیین قیمت عوامل در نظر گرفته شود این امکان وجود دارد که کشوری دارای نیروی کار بیشتر به صادرات کالاهای سرمایهبر بپردازد. این نظریه همچنین مطرح میکند که تجارت باعث حذف یا کاهش اختلاف در قیمت عوامل تولید میان کشورها میشود، البته این نظریه تا زمانی که ما با برگشتپذیری بازدهی عوامل تولید روبرو هستیم صادق میباشد و همچنین میتوان نشان داد که تجارت ممکن است بر هزینههای کاهنده نیز استوار باشد.
عوامل تولیدی که در بالا به آنها اشاره شد عبارتند از نیروی کار سرمایه و زمین. هر گروه به بسیاری گروههای فرعی نیز تقسیم میگردد مثل نیروی کار ساده، نیمه ماهر و ماهر و کارفرمایان همینطور سرمایه نقدی و غیرنقدی زمین هم از انواع مختلف زمینهای کشاورزی، صنعتی و معدنی و غیره که باز هم آنها را میتوان به اجزاء کوچکتر نیز تقسیم کرد. نظریه هکشر- اوهلین خود بر فروض خاصی استوار است که از آنجمله کشورها دارای سلیقه یکسانند، تکنولوژی مشابهی بکار میبرند و بازده به مقیاس تولید ثابتی دارند ولی از نظر استعداد عوامل تولید به میزان زیادی با یکدیگر تفاوت دارند. در صورتی که سلیقهها یا شرایط تقاضا مشابه باشند اختلاف در استعداد عوامل تولید منجر به تفاوت در قیمت نسبی عوامل تولید میان کشورهای میشود که به نوبه خود منجر به تفاوت در قیمت نسبی کالاها و تفاوت در تجارت میگردد. لذا در نظریه هکشر- اوهلین تفاوت بینالمللی در شرایط عرضه به تنهایی الگوی تجارت را تعیین میکند و طبق این نظریه هر کشور به صدور کالایی دست خواهد زد که عوامل تولید نسبتاً ارزان و فراوانی برای تولید آن در اختیار داشته باشد و کالایی را وارد میکند که در تولید آن مجبور است عوامل تولید نسبتاً گران و کمیاب را بکار ببرد. این نظریه به عنوان یک نتیجهگیری مهم اضافه میکند تحت شرایط شدیداً محدود کننده، تجارت موجب خواهد شد که اختلاف مطلق در قیمت عوامل تولید همة کشورها که قبل از تجارت مشاهده میشود از بین برود. با این حال تحت محدودیتهای کمتر و شرایط عادیتر، تجارت تفاوت قیمت مطلق عوامل تولید را که قبل از مبادله بوده کاهش میدهد ولی بطور کلی از بین نمیبرد. به هر صورت نظریه هکشر- اوهلین در مورد اینکه چگونه تجارت روی قیمت عوامل تولید و توزیع درآمد هر کشور اثر میگذارد مطالب سودمندی ارائه میدهد که اقتصاددانان کلاسیک راجع به آن صحبت نکرده بودند.
نظریه مزیت نسبی لیندر : لیندردر سال 1961 نظریه فراوانی عوامل تولید را ارائه نمود. بر اساس این نظریه فراوانی عوامل تولید فقط در مورد کالاهای اولیه مصداق دارد و در مورد کالاهای صنعتی کاربردی ندارد. وی معتقد بود که یک کشور در ابتدا کالاهای خود را برای بازارهای وسیع داخلی تولید میکند، و این تولیدات شامل کالاهایی است که از طرف اکثر مردم تقاضا میشود و بعد از آن است که آن کشور تجربه لازم را برای صادرات آن کالاها به سایر کشورها حتی با وجود درآمد سرانه یکسان و نسبت یکسان سرمایه و نیروی کار بدست میآورد و شروع به تجارت با آن کشورها میکند. این نظریه بر خلاف نظریه هکشر و اوهلین است زیرا که آنها معتقد بودند که دو کشور با مشخصات فوق دارای هزینههای نسبی یکسانی هستند لذا حجم تجارت بر خلاف نظریه لیندر پایین است. نظریه لیندر فقط در کشور سوئد مورد تأیید واقع شد و از نظر کاربردی ضعیف است
آزمون تجربی لئونتیف : پیشنهاد اصلی در تئوری هکشر و اوهلین این بود که کشوری کالایی را صادر کند که عامل تولید نسبتاً فراوانش را در تولید آن کالا بکار برد و محصولی را وارد کند که عامل تولید نسبتاً کمیابش را در تولید آن محصول بکار گیرد. لئونتیف به کمک جدول داده - ستانده این نظریه را در کشور آمریکا به آزمون گذاشت و به این نتیجه رسید که کشور آمریکا که میبایست صادر کننده کالاهای سرمایهبر باشد صادر کننده کالاهای کاربر است. این نتیجه معمای لئونتیف شهرت یافت. لئونتیف علت این نتیجه گیری را سطح بالای آموزش نیروی کار و کارفرمایی برتر آمریکائیان میدانست. او اقتصاد آمریکا را نه با وفور سرمایه بلکه باوفور کار پرکیفیت (سرمایة انسانی) تعریف و مشخص نمود. البته بعدها اقتصاددانان گوناگونی از جمله پیتر کنن در صدد رفع این معما بر آمدند. علت این تناقض را بیشتر در مورد سرمایة انسانی یا نیروی کار متخصص در آمریکا میدانند
براین اساس، چگونگی نوع برخورد و صحبت با مشتریان و فنون شروع و خاتمهء مذاکره، بسیار مهم و تاثیرگذار خواهد بود. در ادامه پنج نکتهء کلیدی برای پایدارتر کردن تاثیر صحبتهایتان در ذهن مشتری ذکر میشود که به کارگیری آن برای انجام یک «فروش به یادماندنی» ضروری است.
خدمات پس از فروش در کشور می بایست با هدف احترام به حقوق مشتری- خدمتگزاری و مشتری مداری، بهبود شاخص های کیفی خدمات پس از فروش باشد چه اینکه تاثیر متقابل این قبیل خدمات در زندگی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی افراد در جامعه را می توان شاهد بود.
ادامه:» بازارهای رقابتی در جهان
باید برنامه ای طراحی کنید که خطوط کلی اهداف، هزینه های احتمالی، روش های بازاریابی و راه های گریز از مشکلات فرضی را در بر داشته باشد. این برنامه نقشه عبور موفق یا انحراف از جاده در فعالیت شغلی است.