![]() MathType 6.0 ابزاری قدرتمند برای سیستم عامل ویندوز می باشد که مطمنا همه ی شما به آن نیاز دارید و یا در آینده خواهید داشت! این نرم افزار به شما اجازه می دهد که به راحتی نمادهای ریاضی را برای کار در نرم افزارهای واژه پرداز (هر نرم افزاری که در آن نوشتار باشد) مانند: Microsoft Word , صفحات وب , پرینت , صفحه نمایش , اسناد نوشتاری (Text Documents) و نرم افزار MathML به کار ببرید. داونلود ازینجا |
![]() حل معادلات یکی از کارهایی است که بسیاری از ریاضیدان ها با آن سر و کار دارند. اینک می خواهم برنامه ای را برای شما علاقه مندان به ریاضی معرفی کنم که از جمله امکانات نرم افزارUniversal Math Solver که به اختصار به آن UMS می گویند می توان به : حل کردن انواع مختلف معادلات و نامعادلات ریاضی تا درجه ان ام طی چند ثانیه. پیدا کردن ریشه های معادلات و نامعادلات به همراه نمودار. اولین حل کننده سخنگوی معادلات و نامعادلات ریاضی به زبان انگلیسی. با قابلیت ذخیره مسائل نمونه و فرمول های ریاضی. داونلود ازینجا |
با پیشرفت روز افزون دنیای نرم افزار ، شرکت های رایانه ای اقدام به تولید
نرم افزار ها با کارآیی های متفاوتی می کنند. نرم افزار هایی که علاوه بر
جنبه کاربردی بودن آن ها جنبه آموزشی پیدا می کنند. به طوری که از طرفی می
توانند خواسته های کاربران را پاسخگو باشند و از طرف دیگر ابزاری آموزشی
برای دانش آموزان و دانشجویان به شمار می روند.
در این بین غول نرم افزاری دنیا یعنی کمپانی Microsoft نرم افزاری با نام
Microsoft Math را عرضه کرده است که ابزاری بسیار مناسب و درعین حال
قدرتمند در زمینه محاسبات ریاضی به شمار می رود.
در ادبیات اقتصادی روشهای ایجاد انگیزه در کارکنان به مسئله
کارگزار - کارفرما اشاره شده است که برای حل آن از تئوری قرارداد
بهینه استفاده میشود.
روش صریح با استفاده از میزان و نحوه پرداخت به افراد سعی میکند
انگیزه لازم را در کارکنان ایجاد کند درحالی که در روش ضمنی، ایجاد
انگیزه بدون استفاده از پرداخت مستقیم صورت میگیرد.
هدف از پرداخت جبرانی این است که اهداف مدیران ریسکگریز را که
به دنبال حداکثر کردن مطلوبیت خود هستند را با علایق سهامداران
شرکت همجهت سازد.
مهمترین روش پرداخت پاداش در شرکتهای غیرمالی روش پرداخت -
کارایی است که در آن هیچ پاداشی داده نمیشود مگر اینکه کارایی
به 80 درصد استاندارد تعیین شده برسد.
موقعیت شغلی زمانی اتفاق میافتد که کارگزار به دستمزد فعلی خود
توجهی ندارد بلکه تلاش میکند با کارکرد بهتر، دستمزد خود را در
دورههای بعدی افزایش دهد.
من ادوارد ادیش هستم که برای شما می نویسم ، یکی از بزرگترین تاجران امریکایی با سرمایه ای هنگفت و حساب بانکی که گاهی خودم هم در شمردن صفرهای مقابل ارقامش گیج می شوم ! دارای شم اقتصادی بسیار بالا که گویا همواره به وجودم وحی می شود چه چیز را معامله کنم تا بیشترین سود از آن من شود ، البته تنها شانس و هوش نبود من تحصیلات دانشگاهی بالایی هم داشتم که شک ندارم سهم موثری در موفقیتهای من داشت .
یادم هست وقتی بیست ساله بودم خیال می کردم اگر روزی به یک چهلم سرمایه فعلیم برسم خوشبخترین و موفقترین مرد دنیا خواهم بود و عجیب است که حالا با داشتن سرمایه ای چهل برابر بیشتر از آنچه فکر می کردم باز از این حس زندگی بخش در وجودم خبری نیست .
من در سن 22 سالگی برای اولین بار عاشق شدم . راستش آنوقتها من تنها یک دانشجوی ساده بودم که شغلی و در نتیجه حقوقی هم نداشتم . بعضی وقتها با تمام وجود هوس می کردم برای دختر موردعلاقه ام هدیه ای ارزشمند بگیرم تا عشقم را باور کند و کاش آن روزها کسی بود به من می گفت که راه ابراز عشق خرید کردن نیست که اگر بود محل ابراز عشق دلباخته ترین عاشق ها ، فروشگاهها می شد !!
کسی چیزی نگفت و من چون هرگز نتوانستم هدیه ای ارزشمند بگیرم هرگز هم نتوانستم علاقه ام را به آن دختر ابراز کنم و او هم برای همیشه ترکم کرد . روز رفتنش قسم خوردم دیگر تا روزی که ثروتی به دست نیاوردم هرگز به دنبال عشقی هم نباشم و بلند هم بر سر قلبم فریاد کشیدم : هیس ، از امروز دگر ساکت باش و عجیب که قلبم تا همین امروز هم ساکت مانده است ...
و زندگی جدید من آغاز شد …
من با تمام جدیت شروع به اندوختن سرمایه کردم ، باید به خودم و تمام آدمها ثابت می کردم کسی هستم . شاید برای اثبات کسی بودن راههای دیگری هم بود که نمی دانم چرا آنوقتها به ذهن من نرسید ...
دیگر حساب روزها و شبها از دستم رفته بود . روزها می گذشت ، جوانیم دور میشد و به جایش ثروت قدم به قدم به من نزدیکتر می شد ، راستش من تنها در پی ثروت نبودم ، دلم می خواست از ورای ثروت به آغوش شهرت هم دست یابم و اینگونه شد ، آنچنان اسم و رسمی پیدا کرده بودم که تمام آدمهای دوروبرم را وادار به احترام می کرد و من چه خوش خیال بودم ، خیال می کردم آنها دارند به من احترام می گذارند اما دریغ که احترام آنها به چیز دیگری بود .
آن روزها آنقدر سرم شلوغ بود که اصلا وقت نمی کردم در گوشه ای از زنده ماندنم کمی زندگی هم بکنم ! به هر جا می رسیدم باز راضی نمی شدم بیشتر می خواستم ، به هر پله که می رسیدم پله بالاتری هم بود و من بالاترش را می خواستم و اصلا فراموش کرده بودم اینجا که ایستادم همان بهشت آرزوهای دیروزم بود کمی در این بهشت بمانم ، لذتش را ببرم و بعد یله بعدی ، من فقظ شتاب رفتن داشتم حالا قرار بود کی و کجا به چه چیز برسم این را خودم هم نمی دانستم !
اوایل خیلی هم تنها نبودم ، آدمها ی زیادی بودند که دلشان می خواست به من نزدیکتر باشند ، خیلی هاشان برای آنچه که داشتم و یکی دو تا هم تنها برای خودم و افسوس و هزاران افسوس که من آن روزها آنقدر وقت نداشتم که این یکی دو نفر را از انبوه آدمهایی که احاطه ام کرده بودند پیدایشان کنم ، من هرگز پیدایشان نکردم و آنها هم برای همیشه گم شدند و درست ازروز گم شدن آنها تنهایی با تمام تلخیش بر سویم هجوم آورد . من روز به روز میان انبوه آدمها تنها و تنها تر میشدم و خنده دار و شاید گریه دارش اینجاست هیچ کس از تنهایی من خبر نداشت و شاید خیلیها هم زیر لب زمزمه می کردند : خدای من ، این دگر چه مرد خوشبختیست ! و کاش اینطور بود ...
و باز روزها گذشت ، آسایش دوش به دوش زندگیم راه می رفت و هرگز نفهمیدم آرامش این وسط کجا مانده بود ؟
ایام جوانی خیال می کردم ثروت غول چراغ جادوست که اگر بیاید تمام آرزوها را براورده می کند و من با هزاران جان کردن آوردمش اما نمی دانم چرا آرزوها ی مرا براورده نکرد ...
کاش در تمام این سالها تنها چند روز، تنها چند صبح بهاری پابرهنه روی شنها ی ساحل راه می رفتم تا غلفلک نرم آن شنهای خیس روحم را دعوت به آرامش می کرد .
کاش وقتهایی که برف می آمد من هم گوله ای از برف می ساختم و یواشکی کسی را نشانه می گرفتم و بعد از ترس پیدا کردنم تمام راه را بر روی برفها می دویدم .
کاش بعضی وقتها بی چتر زیر باران راه می رفتم ، سوت می زدم ، شعر می خواندم ،
کاش با احساساتم راحتر از اینها بودم ، وقتهایی که بغضم می گرفت یک دل سیر گریه می کردم و وقت شادیم قهقهه خنده هایم دنیا را می گرفت ...
کاش من هم می توانستم عشقم را در نگاهم بگنجانم و به زبان چشمهایم عشق را می گفتم ...
کاش چند روزی از عمرم را هم برای دل آدمها زندگی می کردم ، بیشتر گوش می کردم ، بهتر نگاهشان می کردم ...
شاید باورتان نشود ، من هنوز هم نمی دانم چگونه می شود ابراز عشق کرد ، حتی نمی دانم عشق چیست ، چه حسیست تنها می دانم عشق نعمت باشکوهی بود که اگر درون قلبم بود من بهتر از اینها زندگی می کردم ، بهتر از اینها می مردم .
من تنها می دانم عشق حس عجیبیست که آدمها را بزرگتر می کند . درست است که می گویند با عشق قلب سریعتر می زند ، رنگ آدم بی هوا می پرد ، حس از دست و پای آدم می رود اما همانها می گویند عشق اعجاز زندگیست ، کاش من هم از این معجزه چیزی می فهمیدم ...
کاش همین حالا یکی بیاید تمام ثروت مرا بردارد و به جایش آرام حتی شده به دروغ ! درون گوشم زمزمه کند دوستم دارد ، کاش یکی بیاید و در این تنهایی پر از مرگ مرا از تنهایی و تنهایی را از من نجات دهد ، بیاید و به من بگوید که روزی مرا دوست داشته است ، بگوید بعد از مرگ همواره به خاطرش خواهم ماند ، بگوید وقتی تو نباشی چیزی از این زندگی ، چیزی از این دنیا ، از این روزها کم می شود .
راستی من کجای دنیا بودم ؟
آهای آدمها ، کسی مرا یادش هست ؟؟؟
اگر هست تو را به خدا یکی بیاید و در این دقایق پر از تنهایی به من بگوید که مرا دوست داشته است ...شکل زیر 12 سال قبل بر روی محصولات مزرعه ای در Wiltshire انگلستان مشاهده شد. این تصویر در آن سال بسیار مشهور شد . و مدتی بعد شکل های مشابه در جاهای دیگری از ایرلند گرفته تا استرالیا مشاهده شد .
آن زمان عده ای شایع کردند که این شکل ها توسط موجودات فضایی که به زمین سفر کرده اند ترسیم شده اند. برخی نیز به شدت با این فرضیه برخورد کردند و آن را ترسیم شده توسط انسان های زمینی می دانستند. این اشکال به قدری مشهور شدند که در سال 2002 فیلمی بر اساس آنها با نام Sings بازی مل گیبسون ساخته شد.
به هر حال این اشکال به نحو زیبایی ده رقم ابتدایی عدد مشهور پی را نشان می دهد.
اگر از دوران تحصیل به خاطرتان مانده باشد عدد پی برابر 3.141592654… بود که به طور خلاصه آن را 3.14 در نظر می گرفتیم.
همانطور که در این شکل دیده می شود این شکل متشکل از مستطیل های گردی متحدالمرکز است . که به ده قسمت مساوی تقسیم شده است. اگر مرکز این دایره در جهت حرکت عقربه های ساعت حرکت کنیم اولین عددی که از تعداد بخش هایی که نیم دایره مستطیل شکل نخست اشغال کرده است (بخشی که با رنگ قرمز مشخص شده است) به عدد 3 که اولین رقم در عدد پی است می رسیم .
نیم دایره بعدی (مشخص شده با رنگ سبز) تنها یک بخش را اشغال کرده است .
نیم دایره بعدی (مشخص شده با رنگ بنفش) 4 بخش را اشغال کرده است.
همینطور ادامه پیدا می کنند 1(نارنجی) 5 (آبی) 9 (زرد) و......
با تشکر از برگه: کمتر از ۱۰ دقیقه
Platform: Windows | English | 21 MB
The 500 Letters Business Letters Deluxe contain over 500 business letter templates, helping you to save time and money. It includes templates that you can use for corporate matters, accounting, shipping and receiving, marketing, and customer service. Letter writing is a necessity when it comes to running a business. Using the templates in this kit will make the process a whole lot easier and also help you save time. Whether you are writing thank-you letters, notifying customers about a balance discrepancy, drawing up a confidentiality agreement, announcing your business name change, exercising a lease option, or transferring a stock certificate, this kit contains all the essential business letters and forms you might need.
کوئیز زیر از چهار سؤال تشکیل شده که به شما خواهد گفت آیا برای این که یک مدیر حرفهای باشید، شایستگی لازم را دارید یا نه؟
سؤالها مشکل نیستند. در مورد هر سؤال اول سعی کنید خودتان پاسخ بدهید و بعد پاسخ را بخوانید تا ببینید درست جواب دادهاید یا خیر.
1-از شما خواسته شده یک زرافه را در یخچال قرار دهید. چطور این کار را انجام میدهید؟
.
.
.
.
.
.
پاسخ: درب یخچال را باز میکنیم. زرافه را داخل یخچال میگذاریم و سپس درب آن را میبندیم. هدف از این سؤال این است که مشخص شود آیا شما از آن دسته افرادی هستید که تمایل دارند مسائل ساده را خیلی پیچیده ببینند یا خیر!
2-حال از شما خواسته شده یک فیل را در یخچال قرار دهید. چه میکنید؟
.
.
.
.
.
.
.
پاسخ: آیا پاسخ شما این است که درب یخچال را باز میکنیم و فیل را در یخچال میگذاریم و درب آن را میبندیم؟
نه! این درست نیست!
پاسخ صحیح این است که درب یخچال را باز میکنیم. زرافه را از یخچال خارج میکنیم. فیل را در یخچال میگذاریم و درب آن را میبندیم. این سؤال برای این است که مشخص شود آیا شما به نتایج کار های قبلی خود و تأثیر آن برتصمیم گیریهای بعدیتان فکر میکنید یا خیر.
3-شیرشاه یک کنفرانس برای حیوانات جنگل ترتیب داده است که به جز یک حیوان، همگی حیوانات در آن حضور دارند. آن یک حیوان غایب کیست؟
.
.
.
.
.
.
پاسخ: یادتان رفته که فیل الان در یخچال است؟ پس حیوان غایب این جلسه باید فیل باشد! هدف از این سؤال این است که حافظه شما در به خاطر سپردن اطلاعات سنجیده شود.
اگر تا این جا به سؤالات پاسخ درست ندادهاید نگران نباشید، هنوز یک سؤال دیگر مانده است.
4-باید از یک رودخانه عبور کنید که محل سکونت کروکودیل هاست. شما قایق ندارید. چه میکنید؟
.
.
.
.
.
.
.
پاسخ: خیلی ساده است! به داخل رودخانه پریده و با شنا کردن از آن عبور می کنید.
کروکودیلها؟ آنها الان در جلسهای هستند که شیرشاه ترتیب داده! هدف از این سؤال این است که مشخص شود آیا از اشتباههای قبلی خود درس میگیرید که دوباره آن ها را تکرار نکنید یا خیر.