بنگاه دانش اقتصاد *ابتهاج*

مقالات آموزشی اقتصادی صهیب عبیدی

بنگاه دانش اقتصاد *ابتهاج*

مقالات آموزشی اقتصادی صهیب عبیدی

نگاهی به ره توشه و شایستگی های مدیریتی – این قسمت طرح منهنتن

نگاهی به ره توشه و شایستگی های مدیریتی – این قسمت طرح منهنتن

 

انسانها نه تنها در زندگی دنبال هدف هستند ، بلکه در محیط کاری نیز می خواهند حکمت و معنای کار معلوم باشد . ریچارد فینمن فیزیک دان برجسته و برنده جایزه نوبل داستانی را تعریف کرده که اهمیت و حساسیت این مطلب را روشن میکند و نشان میدهد که رهبران ، چگونه ملال آورترین فعالیت را به رسالتی الهام بخش تبدیل میکنند .

در طرح منهتن ، کار تکنسین ها محاسبات مربوط به انرژی بود اما یا هدف واقعی طرح ، بیگانه بودند و حتی معنای کاری را که میکردند نمی دانستند . به همین سبب کاره بد و آهسته انجام می شد . سرانجام فینمن توانست مقامات ارشد را متقاعد کند که دست از پرده پوشی بردارند و تکنسین ها را در جریان امر قرار دهند .

رابرت اپنهایمر ، سرپرست آزمایشگاه اتمی نس آلاموس با تکنسین ها صحبت کرد و اهمیت تولید بمب را بیش از آن که دشمن موفق به ساخت آنشود خاطرنشان کرد ، در اثر این کار تکنسین ها متحول شدند راههای بهتری برای کار پیدا نمودند و تا دیر وقت کار کردند ، تا این که تلاش آن ها به موقع به ثمر نشست و باعث پیروزی آمریکا در جنگ جهانی دوم شد .

 

پالایش اطلاعات اساسی در مورد حکمت و معنای کار زمینه ای رشد ، مشارکت و بهره وری منابع انسانی را می خشکاند .

نگاهی به ره توشه و شایستگی های مدیریتی – این قسمت هنر دیدن جنگل

نگاهی به ره توشه و شایستگی های مدیریتی – این قسمت هنر دیدن جنگل

در گذشته ، انسانها برا یخارج شدن از جنگل های بزرگ و پر برگ ممکن بود سعی کنند از بلندترین درختان بالا بروند تا از آنجا موقعیت خود را در جنگل و راه خروج پیدا کنند .

در محیط های کار نیز برخی مواقع ممکن است راه هایی که برای خروج از دشواری ها انتخاب می کنیک ، راه های درست و مناسبی نباشد و یا آن چه را که ما می بینیم و حس میکنیم با آن چه واقعیت دارد متفاوت باشد ، به همین سبب برای درک وضعیت موجود و یافتن راه های مناسب بهتر است گامی به عقب برداریم و چهره ی حوزه ای مدیریتی خود را از بیرون مشاهده نمائیم . اما کسانی که حس مجموعه نگری ندارند یا درگیر تر از آن هستند که گامی به عقب بردارند تا دید روشنی از امور داشته باشند ، معمولاً سریع متوجه نارسائی های در حال ایجاد ، نشده و به موقع نشانه های آن را احساس نکرده و بعید نیست زمانی به صرافت بیافتند که بیماری به مرحله حاد رسیده باشد .

گروه اول با برقراری و تعمیق ارتباط با کارکنان تحت سرپرستی خود ،‌سعی می کنند وضعیت موجود را از زاویه ی دید آن ها نیز مشاهده نمایند تا عملکرد و اقدامات شان تا حد امکان کامل انجام پذیرد ، عملکردی برتر و پذیرفتنی .

 

خارج از جعبه خود را ببینیم .

نگاهی به ره توشه و شایستگی های مدیریتی – این قسمت وقار و هیبت

نگاهی به ره توشه و شایستگی های مدیریتی – این قسمت وقار و هیبت


یکی از مهارتها و شایستگی های مدیریتی ، داشتن وقار و هیبت است ،‌این صفت انسان را موقر ،‌ وزین و محترم می سازد و کارکنان در مواجهه با چنین سرپرستی ، محترمانه برخورد میکنند ، به سخنان و حرکات او اهمیت می دهند ، حضور او را در جلسات و نشست ها موثر دانسته و تشویقات و تنبیهات او را بی جا نمیشمارند و در نتیجه او را می پذیرند . اما مهم این است که مدیر برای به دست آوردن وقار و هیبت تا پرتگاه تکبر کشیده نشود و در دره خودخواهی سقوط ننماید . از همین رو او باید مراقب باشد روح فروتنی را از خود دور نسازد . ماتسوشیتا ، این موضوع را با بیانی زیبا این چنین تشریح کرده است :

اگر چه انسان هیچ گاه به ساحت پاک خداوند راه نمی یابد اما روح فروتنی او را خدائی می کند و دید روشنی به فرد میدهد تا با روی گرداندن از دیگران دچار خودخواهی و تکبر نگردد .

امیرالمومنین علی ( رض )‌ : درباره افرادی که بعد از رسیدن به مقام و مسئولیت ، روح فروتنی را از خود دور کرده و تحمل پذیرش دیگران برای شان سخت و ملال آور می شود فرموده است : هر که به ملک دست یافت ،‌تنها خود را دید و از دیگران رو بتافت .

 

هر که به ملک دست یافت ،‌تنها خود را دید و از دیگران رو بتافت .

حضرت علی ( رض )‌

نگاهی به ره توشه و شایستگی های مدیریتی – این قسمت ظواهر مقام

نگاهی به ره توشه و شایستگی های مدیریتی – این قسمت ظواهر مقام

بسیاری از مسئولین ، آرزوی ظواهر مقام و موقعیت را دارند زیرا معتقند این ظواهر آن ها را در اداره ی بهتر امور یاری میکند و از طریق محیط پر طمطراق و امتیازات دیگر ، زیردستان بهتر می توانند بفهمند که چه کسی قدرت را در دست دارد .

میزهای بزرگ تر ، تابلوهای نقاشی ،‌قالی و همه و همه ، جز اسباب و عواملی هستند که به همگان بفهمانند **‌ چه کسی رئیس است ** .

نتیجه ی نهائی این نوع رفتارها منجر به این خواهد شد که کارکنان رده های غیر مدیریتی این چیزها را نمایانگر مسئولیت و موقعیت ، تلقی کرده و بی بهره بودن خود از این ظواهر را معمولاً نشانه ی بی اهمیت بودن مسئولیت فردی خود بیانگارند .

در شرکت فدکس ،‌برای آن که حس سهیم بودن در دارایی های شرکت در بین همه ی کارکنان افزایش یابد ظواهر و تجملات مقام مدیران ،‌بهای فوق العاده ای داده نمیشود ، برای مثال جایگاه لوکس و ویژه ای به عنوان توقفگاه اتومبیل مدیرعامل وجود ندارد ، محل خاص و انحصاری برای نهارخوری مدیران در نظر گرفته نشده است و دفاتر آن ها پر تجمل نیست .

 

خود را گرفتار چیزهای کوچک کردن ،‌همانا از کارهای بزرگ ماندن است .

کنفوسیوس .

نگاهی به ره توشه و شایستگی های مدیریتی – این قسمت اخلاق حرفه ای

نگاهی به ره توشه و شایستگی های مدیریتی – این قسمت اخلاق حرفه ای

آیا رفتار اخلاقی افرادی که با شما کار میکنند جز مهم ترین مسائل و اولویت های نئرد توجه شما محسوب میگردد ؟ در آن صورت عملکرد و تصمیمات شما ، می بایستی مبتنی و مشحون از اخلاقیات باشد و به فراوانی هوا در همه جای محیط کاری ، پراکنده گردد ، هوایی که چون بوزد همه از آن تنفس کرده و طراوت گیرند .

مدیر یک شرکت بزرگ در مورد استفاده از یک گوینده حرفه ای صحبت میکرد . آنها به نوار صدای او گوش کرده بودند . نوار بسیار خوبی بود ، اما گوینده در نوار یکی دو حرف مستهجن به کار برده بود .

مدیر شرکت به همین سبب ، اجازه ی استفاده از این شخص را به شرکت نداد . او سعی می کرد که مدیر عامل شرکت را قانع کند که برای رضایت او ، می تواند این حرف ها را از نوار حذف کند و مطابق میل او سخن بگوید ، اما مدیر شرکت خواسته او را نپذیرفت ، او معتقد بود که ما دنبال کسی کی گردیم که برای نفع ما مجبور به حذف این حرف ها از نوار نباشد . ما پی کسی میگردیم که اصلاً چنین حرف هایی را به زبان نیاورد ، چون معتقدیم وجود دو کارمند که به اصول اخلاقی پایبند نیستند ،‌کافی است تا آبروی شرکت بر باد رود .

 

یک حلقه ضعیف بلایی برای تمام زنجیر است .  

نگاهی به ره توشه و شایستگی های مدیریتی – این قسمت دام موفقیت

نگاهی به ره توشه و شایستگی های مدیریتی – این قسمت دام موفقیت


به پیامبر اسلام (‌ص ) بعد از فتح مکه وحی نازل شد که : هنگامی که نصر و علبه الهی آمد و دیدی که مردم گروه گروه به دین خدا می گروند حمد و سپاس بگو و خدا را استغفار کن .

برخی افراد با کسب موفقیت ، به خویش تبریک گفته و به گرداب تکبر ، غرور و بی قیدی نزدیک تر میشوند و همین امر آن ها را در معرض شکست های بعدی قرار میدهد .

 دانلد ترامپ ، از راه معاملات املاک ، ثروتی بی حساب به دست آورد . او در ارزیابی هر ملکی که می خواست خریداری کند ، می پرسید : بدترین حالت ممکن کدام است ؟ و اگر آن حالت ، اتفاق بقتد آیا من قادر به تحمل خسارت آن هستم ؟ و وقتی می دید که می تواند بدترین حالت ممکن را تحمل کند آن معامله را انجام میداد زیرا اگر آن حالت اتفاق نمی افتاد ، طبعاً سود سرشاری می برد . پس از آنکه ترامپ رو به ورشکستگی رفت ، ناظران اقتصادی متوجه شدند که وی دچار غرور شده و علاوه بر آن به سئوال ** بدترین حالت ممکن چیست ؟ ** دیگر توجه نمی کرده است . به همین سبب او در دام موفقیت گرفتار آمده بود .

اگر اسنان موفقیتش را ناشی از کمک خداوند بداند ، گرفتار کبر و غرور نشده و به طور طبیعی چالش و انرژی زیادتر جهت کسب موفقیت بیشتر صرف خواهد کرد .

 

هیچ کس هرگز نقطه ی غروری نداشته که از آن نقطه ضربه نخورده باشد .

ادموند بورک

ده عادت بد در سخنرانی

ده عادت بد در سخنرانی

کارماین‌گالو، نویسنده کتاب «ده راز ساده بزرگترین تجار جهان» در کتاب خود ده عادت بد سخنرانی را که مانعی بر سر راه برقراری ارتباط بین سخنرانان و مخاطبانشان است، معرفی کرده است.

سخنرانان، می‌توانند بدترین دشمنان خود باشند

 

1- از روخوانی

کسانی‌که در برقراری ارتباط با مخاطبان خود موفقند، هرگز از روی دست‌نوشته، یادداشت یا اسلاید نمی‌خوانند. اگرچه مراجعه به نوشته‌ها گاه‌به گاه مورد پذیرش است، اما از روخوانی مستقیم، آن هم از روی نوشته‌هایی از پیش آماده شده به هیچ‌وجه پذیرفته نیست. این موضوع باعث می‌شود ارتباط بین گوینده و مخاطب مخدوش شود.
چه باید کرد؟
منبع و مرجع سخنرانی خود را طوری مطالعه کنید که محتوای آن را به‌طور کامل در ذهن خود نگاه دارید تا بتوانید بدون خواندن نوشته آنها را بازگو کنید.

 

 

2- اجتناب از نگاه چشم در چشم

کسانی‌که در برقراری ارتباط موفقند، می‌دانند که نگاه چشم در چشم برای ایجاد اطمینان، مقبولیت و تفاهم بسیار حیاتی است. بسیاری از متخصصان تجارت عادت دارند که هنگام سخن گفتن به هر چیزی نگاه کنند غیر از مخاطبان خود، چیزهایی که در موفقیت آنها هیچ تاثیری ندارد مانند دیوار، میز یا کامپیوتر.
چه باید کرد؟
سعی کنید در طول حداقل 90درصد از زمان سخنرانی خود به چشمان شنوندگانتان نگاه کنید. خوب است گاهی هم به نوشته‌ها و اسلایدهایتان نگاه کنید اما اینکار باید تنها چند ثانیه طول بکشد تا شما بتوانید مرحله بعد سخنرانی‌تان را به یاد آورید. شما برای شنوندگان تان سخنرانی می‌کنید. پس آنها را مخاطب قرار دهید نه اسلایدهایتان را.

 

3 - بد لباسی

اگر به لباس سخنرانان موفق دقت کنید متوجه تفاوت پوشش آنها با سایرین می‌شوید. امکان ندارد کسی بتواند ادعا کند که سخنران معروف، دونالد ترامپ را در هنگام سخنرانی با لباسی غیر از کت و شلوار رسمی دیده است. او حتی در یک مسابقه گلف هم، یک میلیاردر به‌نظر می‌رسد. بسیاری از رهبران تجاری جهان مایلند لباس‌هایی در سطح پایینتر از سمت و موقعیت خود بپوشند. آنها در انظار با بلوزهای ارزان‌قیمت، کفش‌های کهنه و لباس‌هایی که به انداز تنشان نیست، ظاهر می‌شوند.
چه باید کرد؟
یک فروشگاه لباس با فروشنده‌ای پیدا کنید که بتوانید به توصیه‌هایش در زمینه انتخاب لباس اطمینان کنید. همیشه سعی کنید لباس‌هایی مناسب فرهنگتان بپوشید اما نوع لباس‌هایتان کمی بهتر از سایرین باشد.

 

4 - لرزش، تکان و بهم مالیدن دست‌ها

با کاهش حرکات و رفتار کوچک اما آزاردهنده می‌توانید به جمع سخنرانان موفق وارد شوید. لرزش دست‌ها، بازی با سکه‌ای که در دست دارید و حرکت بدنتان به جلو و عقب همه نشان‌دهنده حالت‌های عصبی یا عدم اطمینان شما است. این عادت‌ها نشان‌دهنده عدم اطمینان سخنگو است.
چه باید کرد؟
راه‌حل ساده است. از لرزش، تکان و به هم مالیدن دست‌ها اجتناب کنید! از سخنرانی‌هایتان فیلمبرداری و گاهی با مراجعه به آنها در عادت‌های بد خود دقیق شوید تا بتوانید آنها را کاهش دهید.

 

5 - تمرین نداشتن پیش از سخنرانی

کسانی که در برقراری ارتباط با مخاطبان خود موفقند، همیشه موضوعات مهم سخنرانی خود را تمرین می‌کنند. بدترین سخنرانی‌ها آنهایی است که از فقدان تمرین کافی سخنگو رنج می‌برند.
چه باید کرد؟
یکی از سخنرانان موفق به نام جان چمبرز که مدیرعامل شرکت سیسکو است همیشه ساعت‌ها وقت صرف تمرین سخنرانی‌هایش می‌کند. از مرجع و منبع موضوع مورد بحثش گرفته تا اسلایدها و زمان اختتام سخنرانی همه مورد تمرین قرار می‌گیرد. یعنی آمادگی تا حد ممکن، اما حتما کارساز است.

 

6 - ایستادن در خدمت شنوندگان

کسانی که در برقراری ارتباط با شنوندگان خود موفقند، رفتاری خشک و رسمی از خود نشان نمی‌دهند. ایستادن در خدمت شنوندگان مانند سربازی که منتظر دستور است، شاید برای ارتش موفقیت‌آمیز باشد اما واقعیت این است که سخنرانی را کسالت‌بار و خسته‌کننده می‌کند.
چه باید کرد؟
در سخنرانی خود حرکت کنید، قدم بزنید و از حرکات دست استفاده کنید. سخنرانان موفق کسانی هستند که صدا و حرکات بدنشان مدام در حال تغییر است.

 

7 - خواندن نکات مهمی که هدف را نشانه می‌گیرند

سخنرانان بزرگ می‌دانند که مخاطبانشان از توانایی خواندن برخوردارند. بنابراین نکات مهمی را که چون گلوله‌ای بر هدف هستند برای مخاطب خود از روی اسلاید کلمه به کلمه نمی‌خوانند. واقعیت این است که اسلایدها (یا هر ابزار دیداری دیگر) تنها به عنوان مکملی بر سخنان سخنران مورد استفاده قرار می‌گیرند.
چه باید کرد؟
بر روی اسلایدها کلمات زیادی ننویسید. بهترین مقدار کلمات چهار کلمه در خط افقی و شش خط عمودی است. در مورد اسلایدهایی که محتوای بیشتری دارند سعی نکنید همه کلمات آنها را برای بینندگان آنها، از رو بخوانید. اطمینان داشته باشید که شنوندگان سخنرانی شما خودشان می‌توانند اسلایدها را بخوانند.

 

8 - طولانی بودن سخنرانی

آنان که در سخنرانی‌های خود تاکنون موفق بوده‌اند به این نکته واقفند که رهبری نیازمند توانایی انتقال، پیامی با قدرت و شفافیت کافی است که در عین‌حال موجز نیز باشد. مطالعات نشان داده است که شنوندگان پس از حدود 18 دقیقه تمرکز خود را از دست می‌دهند. بسیاری از رهبران بر این باورند که هر چه مدت سخنرانی‌شان بیشتر باشد، سخنانشان با اهمیت‌تر جلوه می‌کند. در حالی‌که باور شنوندگان این است که حقایق کوتاه است و حواشی ربطی به حقایق ندارد.
چه باید کرد؟
سعی کنید هر چه را که می‌گویید ویرایش کنید و ببینید آیا سخنی را که ظرف 30 دقیقه گفتید می‌توانستید ظرف 5 دقیقه بازگو کنید؟ امروزه همه راه‌های ارتباطی از پست الکترونیکی تا مکالمه تلفنی کوتاهتر شده‌اند.

 

9 - از دست دادن هیجان

کسانی در سخنرانی موفقند که بتوانند توجه شنوندگان را به خود معطوف کنند. شنوندگان اولین و آخرین چیزی را که می‌گویید به خاطر خواهند داشت. اما نگران نباشید اگر می‌خواهید کاری کنید که همه سخنانتان به یادها بماند راه‌حلی وجود دارد.
چه باید کرد؟
به شنوندگانتان بگویید که چرا باید نسبت به محتوای سخنانتان هیجان داشته باشند. به مخاطبانتان دلیلی برای دنبال کردن سخنانتان بدهید.

 

10 - اختتام سخنرانی بدون نکته مهم

اگر به پایان سخنرانی‌های موفق دقت کنید، متوجه می‌شوید که در آنها سخنران با اشاره‌ای به موضوعی الهام‌بخش و مهم، سخنرانی را خاتمه می‌دهد.
اغلب افراد تصور می‌کنند که وسط سخنرانی‌ همان زمانی است که باید محتوای مهم سخنرانی خود را بگویند. البته ممکن است اینطور باشد اما فراموش نکنید که اغلب شنوندگان هنگام خارج شدن از محل سخنرانی، سخنانی را که در پایان گفته شد به یاد می‌آورند.
چه باید کرد؟
آنچه را که در سخنرانی بیان کردید خلاصه کنید و در پایان بیاورید اما فراموش نکنید باید نکته‌ای را که آنها نمی‌دانند و باعث تعجبشان می‌شود برای بخش پایانی بگذارید.

 

 

منبع http://www.modir.ir/

۳۰ روش برای بهبود مهارت‌های نوشتن

۳۰ روش برای بهبود مهارت‌های نوشتن
اهمیت نوشتن و نیاز به صحیح نوشتن در ایجاد ارتباط با دیگران بر کسی پوشیده نیست.

 در همین ارتباط از ابتدای آموزش رسمی خواندن و نوشتن، به کودکانمان می‌آموزیم که چگونه بنویسیم وچه اقداماتی در این باره انجام می‌دهیم تا بتوانند آموخته‌های خود را در موقعیت‌های مختلف به کار گیرند.

مهمترین ماده درسی که این وضعیت را بر عهده دارد، املای فارسی است. املا در لغت به معنی پر کردن، بر سر جمع گفتن، تقریر کردن مطلبی تا دیگری آن را بنویسد، است.

در زبان فارسی کلمه‌ای معادل املا و دیکته نداریم، ولی می‌توانیم «از بر نویسی» یا «گفتار نویسی» را جایگزین کلمه املا یا دیکته کنیم. منظور این است که شخص گفته‌های دیگران را بدون دیدن آن کلمات بنویسد.

با توجه به این که درس املا بنای علمی در یادگیری سایر دروس است و توجه به این مهم، یکی از ضروریات نظام آموزشی ماست و از طرفی روش‌های متداول املا نمی‌تواند راه گشای مشکلات آموزشی در این درس باشد، لذا در این مجموعه سعی شده است چندین روش متنوع و جالب برای املا و تصحیح آن ارائه شود.

تا از همین ابتدای سال تحصیلی با یاری اولیا و آموزگاران در افزایش توانمندی دانش‌آموزان تلاش شود.

1) املا به صورت گروهی. به این شکل که بچه‌ها را به گروه‌های 5 یا 6 نفره تقسیم می‌کنیم و در هر گروه، هر خط را یک نفر از گروه می‌نویسد و در انتها نمره گروهی می‌دهیم و آن املا در پوشه کار گروه‌ها قرار می‌گیرد.

2) هر گروه یک متن املا با کمک تمام اعضای گروه خود می‌نویسد و ما املای همه گروه‌ها را جمع‌آوری کرده و می‌خوانیم و سپس یا بهترین متن دیکته را به کل کلاس می‌گوییم و یا از هر گروه یک پاراگراف انتخاب کرده و دیکته تلفیقی تهیه کرده و به کل کلاس، دیکته می‌گوییم. در این صورت متن دیکته را بچه‌ها انتخاب کرده‌اند.

3) بچه‌ها را گروه‌بندی می‌کنیم و سپس هر گروه متن دیکته‌ای را می‌نویسد و برای گروه دیگر می‌خواند تا آن گروه بنویسند. دیکته گروه به گروه نام دیگر این دیکته است.

4) در روش دیگر، باز بچه‌ها به گروه‌های 5 یا 6 نفره تقسیم می‌شوند. 10 کلمه مهم از درس انتخاب می‌کنیم و از بچه‌ها در گروه‌ها می‌خواهیم که هر کدام جمله‌ای را در ارتباط با درس بنویسند و از کلمات مهم مورد نظر استفاده کنند و هر گروه جملات خود را کنار هم گذاشته و یک متن کوتاه و زیبا  بسازد.

5) در مواقعی که شاگردی ضعیف است و در املا پیشرفت چندانی ندارد، می‌توان در هنگام دیکته دانش‌آموز ضعیف را کنار دانش‌آموز قوی نشاند تا بعضی از لغات را که برایش مشکل است، با مشورت بنویسد. در نتیجه دانش‌آموز ضعیف، هم آن لغت را به خوبی به ذهن می‌سپارد و هم با افت نمره به طور مکرر مواجه نمی‌شود. البته این روش نباید به طور تکرار و همیشگی باشد.

6) در هنگام تصحیح کردن املا، معلم صحیح لغات را نمی‌نویسد و دانش‌آموزان خودشان درست لغات را از کتاب پیدا می‌کنند و بعد ما به آن املا نمره می‌دهیم. یعنی، ابتدا دور کلمات اشتباه خط می‌کشیم و صحیح آن را بچه‌ها می‌نویسند و ما به صحیح نوشتن آنها نمره می‌دهیم.

7) روش دیگر این است که معلم بهتر است متن دیکته را قبل از املا برای بچه‌ها بخواند، ولی بچه‌ها چیزی ننویسند و تنها گوش دهند.

8) بعد از املا هم باید متن مجدداً خوانده شود، یعنی در هر املا کل متن باید سه بار خوانده شود.

9) در صورت دیگر املا، می‌توان شفاهی دیکته را خواند و بچه‌ها لغات مهم آن را هجی کنند و در هوا بنویسند.

10) نوع دیگر املا می‌تواند چنین باشد که شاگرد پشت سری کلمات را روی پشت فرد جلویی بنویسد و شاگرد جلویی از روش حرکت انگشتی فرد عقبی بتواند لغات را بفهمد و بنویسد که این یک نوع بازی و املا است.

11) در روش  دیگر به بچه‌ها می‌گوییم روزنامه با خود به کلاس بیاورند و لغات را ببرند و از لغات بریده شده یک بند املا برای ما درست کنند و بر روی ورقه بچسبانند. یا این روش می‌تواند به صورت گروهی هم صورت گیرد.

12) می‌توان املایی را به صورت پلی‌کپی بدون نقطه، بدون تشدید و یا به صورت لغات ناقص به دانش‌آموزان داد تا آنان در جای مناسب نقطه بگذارند و یا تشدید قرار دهند یا لغات ناقص را کامل کنند.

13) می‌توان دیکته را به صورت لغات صحیح و غلط در کنار هم قرار داد تا بچه‌ها کلمه غلط را خط بزنند.

14) روش دیگر املا می‌تواند به صورت تصویری باشد. یعنی، شکل را به دانش‌آموزان بدهیم تا آنان املای صحیح آن را بنویسند.

15) املای تقویت حافظه: بدین صورت که معلم متنی را  روی تخته می‌نویسد و سپس متن را برای دانش‌آموزان می‌خواند و سپس روی نوشته‌هایش روی تخته پرده می‌کشد و بچه‌ها باید هر آنچه از متن فهمیده‌اند را بنویسند. سپس معلم پرده را از تخته برمی‌دارد و بچه‌ها متن خود را با متن تخته مقایسه می‌کنند و به خود امتیاز می‌دهند.

16) روش دیگر، می‌تواند استفاده از آینه باشد که کلمات را بر عکس بنویسیم و بچه‌ها با آینه درست آن را بنویسند و یا صحیح آن را بخوانند.

17) دیکته آبکی: روش دیگر، استفاده از آب و محیط حیاط مدرسه است. بدین ترتیب که بچه‌ها به صورت انفرادی و یا گروهی با خود آب‌پاش به مدرسه می‌آورند و با آب دیکته را روی زمین بنویسند و گروهی نوشته‌های خود را تصحیح کنند.

18) روش دیگر در تصحیح املا این است که دانش‌آموزان با اشتباهات خود جمله بسازند و یا دیکته به صورت جمله‌سازی از لغات مهم درس باشد.

19) کلمات مهم یا مشکل درس را  روی پارچه بنویسند و سپس با خمیر و یا نخ و سوزن کلمات را بسازند و یا بدوزند که در این صورت املا با هنر و بازی توأمان می‌شود (یادگیری تلفیقی)

20) دانش‌آموزان از اشتباهات خود در املا کلمات هم‌خانواده، متضاد و یا هم معنا بنویسند.

21) برای آشنایی دانش‌آموزان با انواع صداها و لهجه‌ها در هنگام دیکته گفتن و از این که بچه‌ها تنها به صدا و لحن معلم خود خو نگیرند، معلم می‌تواند از اطرافیان خود بخواهد تا متن املا را بر روی نوار بخوانند و صدای خود را ضبط کنند و سپس آن متن را به کلاس بیاورد و بچه‌ها از روی آن نوار دیکته بنویسند و در هنگام ارزشیابی پایانی و یا هر زمان دیگر بچه‌ها دچار مشکل نشوند.

22) همکاران معلم می‌توانند در املاهای کلاسی جای خود را تعویض کنند و به بچه‌های کلاس‌های دیگر املا بگویند تا بچه‌ها با انواع صداها و لحن‌ و گویش در دیکته آشنا شوند.

23) دانش‌آموزان می‌توانند به والدین خود دیکته بگویند و والدین در املای خود چند کلمه را اشتباه بنویسند تا بچه‌ها آنها را تصحیح کنند و به پدر و مادر خود نمره دهند.

24) بچه‌ها می‌توانند به معلم خود دیکته بگویند. هر گروه یک پاراگراف به معلم بگوید و در انتها گروه‌ها ورقه‌ معلم را تصحیح کنند و یا هر گروه پاراگراف مخصوص به خود را صحیح کند. البته بهتر است معلم چند کلمه را عمداً اشتباه بنویسد.

25) برای والدین بی‌سواد، فرزند می‌تواند صدای خود را ضبط کند و از روی صدای خود به خودش دیکته بگوید یعنی صدای ضبط شده خود را جایگزین صدای اولیای خود که بی سواد هستند، نماید.

26) یکی دیگر از روش‌ها برای تصحیح املا این است که می‌توان املا را به بچه‌ها داد تا تصحیح کنند، ولی در نهایت نمره نهایی را معلم بدهد و یا دانش‌آموزان تصحیح کننده با مداد کنار دفتر فرد، نمره بگذارند و بعد معلم، نمره خود را با نمره‌ای که دانش‌آموزان داده مقایسه کند.

27) معلم لغاتی را بر روی مقوا می‌نویسد و مقوا را به تخته نصب می‌کند و زمان کوتاهی وقت می‌دهد تا دانش‌آموزان کلمات را به دقت نگاه کنند و سپس مقوا را جمع می‌کند. در این جا بچه‌ها هر آنچه از لغات در ذهنشان مانده است را می‌نویسند و ما لغات و کلمات آنان را تصحیح می‌کنیم تا دقت آنان سنجیده شود.

28) دانش‌آموزان املا را در هوا بنویسند و ما هم در هوا تصحیح کنیم نه با قلم و روی کاغذ.
29) روش دیگر املا که همراه با بازی هم است، این است که دانش‌آموزان با گچ روی زمین مدرسه و حیاط مدرسه دیکته بنویسند و سپس حیاط را دسته‌جمعی بشویند تا آثار گچ حیاط مدرسه را کثیف نکند.

30) معلم می‌تواند املا را بر روی چندین کارت بنویسد و این کارت‌ها بین گروه‌ها تقسیم شود تا تمام گروه‌ها کارت را ببیند و سپس کارت‌ها را جمع کرده و از روی آنها دیکته بگوید.
لازم به تذکر است که روش‌های املا که به عنوان نمونه بیان گردید را نباید به عنوان روش واحد تلقی کرد. اگر هر روشی بیشتر از اندازه استفاده گردد، ارزش آموزشی خود را از دست می‌دهد. لذا اگر معلم بنا به ضرورت و در نظر گرفتن تنوع، روش‌های متنوع املا را به کار گیرد نتیجه مفیدی عاید دانش‌آموزان خواهد شد.

30 قانون جهانی موفقیت

30 قانون جهانی موفقیت

قانون انگیزه:

هر چه می گویید یا انجام می دهید از تمایلات درونی، خواسته های شما سرچشمه می گیرد. پس برای رسیدن به موفقیت باید انگیزه ها را مشخص کرد تا با یک برنامه ریزی اصولی به هدف رسید.

قانون انتظار:

اگر با اعتماد به نفس، انتظار وقوع چیزی را در جهان پیرامونتان داشته باشید آن چیز به وقوع می پیوندد . شما همیشه هماهنگ با انتظارات تان عمل می کنید و این انتظارات بر رفتار و چگونگی برخورد اطرافیانتان تأثیر می گذارد.

قانون تمرکز:

هر چیزی را که روی آن تمرکز کرده و به آن فکر کنید در زندگی واقعی، شکل گرفته و گسترش پیدا می کند. بنابراین باید فکر خود را بر چیزهایی متمرکز کنید که واقعاً طالب آن هستید.

قانون عادت:

حداقل 95 درصد از کارهایی که انجام می دهیم از روی عادت است. پس می توانیم عادت هایی را که موفقیت مان را تضمین می کنند در خود پرورش دهیم؛ و تا هنگامی که رفتار مورد نظر به صورت اتوماتیک و غیر ارادی انجام نشود، تمرین و تکرار آگاهانه و مداوم آن را ادامه دهیم.

قانون انتخاب:

زندگی ما نتیجه انتخاب های ما تا این لحظه است. چون همیشه در انتخاب افکار خود آزاد هستیم، کنترل کامل زندگی و تمامی آن چه برایمان اتفاق می افتد در دست خودمان است.

قانون تفکر مثبت:

برای رسیدن به موفقیت و شادی، تفکر مثبت امری ضروری است. شیوه تفکر شما نشان دهنده ی ارزش ها، اعتقادات و انتظارات شماست.

قانون تغییر:

تغییر ، غیر قابل اجتناب است و ما باید استاد تغییر باشیم نه قربانی آن.

قانون کنترل:

سلامتی ، شادی و عملکرد درست از طریق کنترل کامل افکار، اعمال و شرایط پیرامونمان به وجود می آید.

قانون مسؤولیت:

هر چه و هر کجا که هستید به خاطر آن است که خودتان این طور خواسته اید. مسوولیت کامل آن چه که هستید ، آن چه که به دست آورده اید و آن چه که خواهید شد بر عهده خود شماست.

قانون پاداش:

عالم در نظم کامل به سر می برد و ما پاداش کامل اعمالمان را می گیریم. همیشه از همان دست که می دهیم از همان دست می گیریم. اگر از عالم بیشتر دریافت می کنید به این دلیل است که بیشتر می بخشید.

 

قانون خدمت :

پاداش هایی را که در زندگی می گیرید با میزان خدمت شما به دیگران رابطه مستقیم دارد. هر چه بیشتر برای بهبود زندگی و سعادت دیگران کار کنید و توانایی های خود را افزایش دهید، در عرصه های مختلف زندگی خود بیشتر پیشرفت می کنید.

قانون علت و معلول:

هر چه به دلیلی رخ می دهد. برای هر علتی معلولی است و برای هر معلولی علت یا علت های به خصوصی وجود دارد، چه از آن ها اطلاع داشته باشید چه نداشته باشید. چیزی به اسم اتفاق وجود ندارد. در زندگی هر کاری را که بخواهید می توانید انجام دهید به شرط آن که تصمیم بگیرید که دقیقاً چه می خواهید و سپس عمل کنید.

قانون ذهن:

شما تبدیل به همان چیزی می شوید که درباره آن بیشتر فکر می کنید. پس همیشه درباره چیزهایی فکر کنید که واقعاً طالب آن هستید.

قانون عینیت یافتن ذهنیات:

دنیای پیرامون شما تجلی فیزیکی دنیای درون شماست. کار اصلی شما در زندگی این است که زندگی مورد علاقه خود را در درون خود خلق کنید. زندگی ایده آل خود را با تمام جزییات آن مجسم کنید و این تصویر ذهنی را تا زمانی که در دنیای پیرامون شما تحقق پیدا کند حفظ کنید.

قانون رابطه مستقیم:

زندگی بیرونی شما بازتاب زندگی درونی شماست. بین طرز تفکر و احساسات درونی شما ، و عملکرد و تجارب بیرونی تان رابطه مستقیم وجود دارد. روابط اجتماعی ، وضعیت جسمانی شرایط مالی و موفیت های شما بازتاب دنیای درونی شماست.

قانون باور:

هر چیزی را که عمیقاً باور داشته باشید به واقعیت تبدیل می شود. شما آن چه را که می بینید باور نمی کنید بلکه آن چیزی را می بینید که قبلاً به عنوان باور انتخاب کرده اید. پس باید باورهای محدود کننده ای را که مانع موفقیت شما هستند شناسایی کنید و آن ها را از بین ببرید.

قانون ارزش ها:

نحوه عملکرد شما همیشه با زیر بنایی ترین ارزش ها و اعتقادات شما هماهنگ است. آن چه که
ارزش هایی را که واقعاً به آن اعتقاد دارید بیان می کند ادعاهای شما نیست بلکه گفته ها، اعمال و انتخاب های شما به ویژه در هنگام ناراحتی و عصبانیت است.

قانون تأثیر تلاش:

همه امید ها، رویاها، هدف ها و آرمان های ما در گرو سخت کوشی است. هر چه بیشتر تلاش کنیم؛ موفقیت بیشتری کسب خواهیم کرد.

قانون آمادگی :

در هر حوزه ای موفق ترین افراد ، آن هایی هستند که وقت بیشتری را صرف کسب آمادگی برای انجام کارها می کنند. عملکرد خوب نتیجه آمادگی کامل است.

قانون حد توانایی :

شاید برای انجام همه کارها وقت کافی وجود نداشته باشد ولی همیشه برای انجام مهم ترین کارها وقت کافی هست. هر چه بیشتر کار کنیم کارایی بیشتری پیدا می کنیم. اما باید اموری را بر عهده بگیریم که در حد توانمان باشد.

 

 

قانون تصمیم:

مصمم بودن از ویژگی های اساسی افراد موفق است. در زندگی هر جهشی در جهت پیشرفت هنگامی حاصل می شود که در موردی تصمیم روشنی گرفته باشیم.

قانون خلاقیت:

ذهن ما می تواند به هر چیزی که باور داشته باشد دست یابد . هر نوع پیشرفتی در زندگی با یک ایده آغاز می شود و چون توانایی ما در خلق ایده های جدید نامحدود است آینده نیز محدودیتی نخواهد داشت.

قانون استقامت:

معیار ایمان به خود، توانایی استقامت در برابر سختی ها، شکست ها و ناامیدی هاست . استقامت ویژگی اساسی موفقیت است . اگر به اندازه کافی استقامت کنیم، طبیعتاً سرانجام موفق خواهیم شد.

قانون صداقت:

خوشبختی زمانی به سراغ ما می آید که تصمیم بگیریم هماهنگ با والاترین ارزش ها و عمیق ترین اعتقادات خود زندگی کنیم. همواره باید با آن بهترین بهترین ها که در درون مان وجود دارد صادق باشیم.

قانون انعطاف پذیری:

در تعیین اهداف خود قاطعیت داشته باشید، اما در مورد روش دست یابی به آن ها انعطاف پذیر باشید. درعصر تحولات سریع و رقابت شدید، انعطاف پذیری از ضروریات است.

قانون خوشبختی:

کیفیت زندگی ما را احساسمان در هر لحظه تعیین می کند واحساس ما را تفسیر خودمان از وقایع پیرامونمان مشخص می سازد، نه خود وقایع. هرگز برای این که تجربه خوشی از دوران کودکی داشته باشید دیر نیست. کافی است گذشته را مرور کنید و روشی را که برای تفسیر تجربیات خود داشته اید تغییر دهید.

قانون تعجیل :

ما همواره دوست داریم که هر چه زودتر به آرزوهایمان برسیم، به همیت دلیل است که در تمام عرصه های زندگی بی قراریم.

قانون فرصت:

بهترین فرصت ها اغلب در معمولی ترین موقعیت های زندگی مان به وجود می آید. پس بزرگترین فرصت ها به احتمال زیاد همیشه در دسترس ماست.

قانون خود شکوفائی:

شما می توانید هر چه را که برای رسیدن به اهداف تعیین شده خود به آن نیاز دارید بیاموزید. آن هایی که می آموزند توانا هستند.

قانون بخشندگی :

هر چه بیشتر ، بدون انتظار پاداش به دیگران خدمت کنید خیر و نیکی بیشتری به شما می رسد، آن هم از جاهایی که اصلاً انتظار ندارید. شما تنها در صورتی حقیقتاً خوشبخت خواهید شد که احساس کنید به دلیل خدمت به دیگران انسان با ارزشی هستید.

از بانک اطلاعات آموزش وپرورش http://edub.ir/

رازهای ر هبری

رازهای ر هبری
راز رهبری در این است که همه‌چیز را همان‌گونه که هست بپذیری، نه آن‌طور که دلت می‌خواهد باشد، یا تصورمی‌کنی که باید باشد. زیرا رویاهای ناممکن، تنها باگذشتن از مراحل ممکن تحقق‌می‌یابند.

دونالد والترز
از کتاب رازهای رهبری

 


 

 وقتی عادتی پدیدمی‌آید، مبارزه با آن دشوار است. اما هنگامی که همین عادت ما را مجبورمی‌کند رفتار جدیدی را درپیش‌بگیریم، تصمیم‌های جدید و انتخاب‌های نویی که انجام‌می‌دهیم، آگاهمان می‌سازد که این عادت به زحمتش نمی‌ارزد.

ریچارد کرولی

 

افراد بشر زندگی‌کردن در جامعه را به‌حال خود مفیدمی‌بینند، اما تمایلاتشان، برخلاف تمایلات زنبورهای کندو، غالبا فردی باقی‌مانده‌است؛ از اینجاست که دشواری‌های زندگی اجتماعی و ضرورت [وجود] دولت پدیدمی‌آید.

برتراند راس

از کتاب قدرت، 1938

 

 

در مواقع فشارکاری و استرس، زمان بیشتری را با کارکنان خود بگذرانید و با صحبت‌های نشاط‌بخش در آن‌ها انرژی ایجادکنید.