بنگاه دانش اقتصاد *ابتهاج*

مقالات آموزشی اقتصادی صهیب عبیدی

بنگاه دانش اقتصاد *ابتهاج*

مقالات آموزشی اقتصادی صهیب عبیدی

دیباچه‏اى بر مدیریت اسلامى‏

معرفى کتاب

شناخت کلى و عمومى‏
کتاب دیباچه‏اى بر مدیریت اسلامى، توسط عبدالمجید رشیدپور به نگارش در آمده و بنیاد فرهنگى امام مهدى(عج) آن را در 180 صفحه و در قطع رقعى، به طبع رسانیده است.
مؤلف کتاب در پیش گفتارى که بر این اثر نگاشته، یادآور شده که مدیریت اسلامى، از خودسازى سر بر مى‏آورد و در حقیقت، این رشته، بخش کوچکى از گزینش پیامبران بوده، زیرا در نحوه برگزیدن و خصال و صفات پیامبران، نوعى هماهنگى دیده مى‏شود.
وى مى‏افزاید: مدیریت در اسلام، بر معنویت و اخلاق استوار است و مدیر اسلامى، بر حسب درخواست جامعه و احساس مسئولیت، زیر بار این تکلیف خطیر مى‏رود و در این راه، جز پذیرش رضایت پروردگار، هدف دیگرى ندارد.

نیاز به مدیر صالح‏
مؤلف در فرازى از کتاب مى‏نویسد: هیچ جامعه‏اى بدون رهبر و هیچ کاروانى بدون مدیر کاروان و هیچ لشکرى بدون فرمانده، بقا و دوام نخواهد یافت. نظام همه امور، درگرو مدیریت صحیح است. وى با الهام از آیات قرآن و سخنان حضرت على‏علیه‏السلام نتیجه مى‏گیرد که مدیریت، شعبه‏اى از رهبرى جامعه بوده، به صلاحیت و شایستگى نیاز دارد.
به باور وى، اگر چه مدیر همچون دیگر افرادباید زندگى کندو از امکانات لازم و ضرورى و خدمات رفاهى برخوردار باشد، اما باید این واقعیت را در نظر داشت که مدیر، الگوى دیگران است و باید چگونه زیستن خود را با زندگى محرومانى که از ساده‏ترین امکانات زیستن برخوردار نمى‏باشند، هماهنگ کند و در چنین شرایطى، لازم است از حداقل مظاهر زندگى استفاده کند
مدیر صالح، از نیروى بدنى کافى بهره‏مند است و در عین حال، امین مردم و امانت‏دار جامعه است و باید در حفظ و حراست از اموال عمومى، میراث فرهنگى و توانمندى‏هاى فکرى و علمى جامعه، نهایت توان خود را به کار برد.

اهداف مدیریت‏
نویسنده درباره اهداف مدیریت مى‏نویسد: مدیریت، به طور ذاتى، داراى مطلوبیت نمى‏باشد؛ بلکه به عنوان عامل ثانوى، موردتوجه قرار مى‏گیرد. استیفاى حقوق مسلمانان، کمک‏رسانى و مساعدت به افرادى که دچار مشکل هستند و مساعدت در رفع حوائج افراد جامعه، از اهداف مدیریت اسلامى مى‏باشند. روحیه برترى طلبى و جاه‏طلبى، نه تنها هدف‏هاى عالى مدیریت را مخدوش و آسیب‏پذیر مى‏سازد، بلکه به فضیلت‏هاى اخلاقى رایج در جامعه، آسیب وارد مى‏کند. کسى که این سمت را مى‏پذیرد، باید توجه داشته باشد که کار دشوارى را عهده‏دار شده است؛ زیرا تصمیم‏گیرى‏ها، نفى و اثبات‏ها و هدف‏هاى مدیریت، با اعراض و نفوس مردم و نیز با اموال بیت‏المال در ارتباط است. و در روز رستاخیز، مقدارها مورد سؤال قرار مى‏گیرند و اصولاً بخش مهمى از تقواى راستین و ایمان واقعى، در گرو حفظ و حراست از اموال عمومى و خصوصى مردم است و قرآن و روایت‏هاى معتبر، این حقیقت را مورد تأکید قرار داده‏اند. مدیرى که در برنامه‏ریزى‏ها و کلان نگرى‏ها و هدف‏هاى کلى و جزئى تشکیلات خویش، در پى‏انگیزه‏هاى خالصانه و الهى است، قاطعانه، کارش را انجام مى‏دهد.

هماهنگى در مدیریت
مجموعه‏اى از خصال و فضیلت‏هاى اخلاقى اگر در اعماق وجود مدیر به رشد و شکوفایى برسند، او با استوارى افزون‏تر، مى‏تواند قله‏هاى سربلندى را فتح کند. در این مسیر، اگر فردى نمى‏تواند این مسئولیت را بپذیرد، نباید به آن تمایل نشان دهد؛ زیرا ناتوانى‏ها و کاستى‏هاى مداوم، او را پیوسته وادار به عذرخواهى مى‏کند و این روند، یک نوع خفت و خوارى و ذلت را به وجود مى‏آورد و خداوند، راضى نیست که انسان مسلمان، رفتار و کردارى داشته باشد که عزتش را مخدوش سازد.
شهامت آن نیست که هر شغلى را که به ما پیشنهاد دادند، به سرعت قبول کنیم؛ بلکه باید توانایى‏هاى علمى و عملى را در نظر بگیریم.
کنار نهادن مسئولیتى که با توان‏مندى‏هاى ما انطباق ندارد، نه تنها نشانه ضعف نمى‏باشد، بلکه استوارى در عقیده و عمل را مى‏رساند و این تصمیم، مى‏تواند جلو امور اجرایى زیان بار را بگیرد و مدیر را از هلاکت برهاند.
مدیر خوب، آن کسى نیست که کار زیاد مى‏کند و مدام در حال دویدن است؛ بلکه مدیر شایسته در پى‏هماهنگ ساختن نیروها و برنامه‏ریزى دقیق مى‏باشد و این مهم را در پرتو فکر عالى و اندیشه خوب، مى‏توان عملى ساخت.

نقش ارتباطى‏
مدیر شایسته، کسى است که در عین برخوردارى از توانایى‏هاى فکرى، روحى و بدنى، از تجارب دیگران، به نحو مطلوب و مقتضى کمک مى‏گیرد. او باید بداند که هر قدر انسان با تجربه و کامل باشد، باز هم از تمام کمالات برخوردار نیست. استفاده از سازوکار دیگر مدیران، بدین معنا نیست که مدیر، به تقلید صرف اکتفا کند؛ بلکه ضرورت دارد که ضمن آشنایى با راه‏هاى موفقیت، ذوق و استعداد خود را پرورش دهد.
مدیر قدرتمند، کسى است که به مدد ایمان و پارسایى، به جاى ایجاد رابطه خشک و سرد اجرایى و بخش‏نامه‏اى، محیط اداره را سرشار از صمیمیت مى‏کند و همه کارکنان را با یک تحول درونى، علاقه‏مند به وظایف و مسئولیت‏هاى ادارى و اجرایى خویش مى‏کند.
مدیر موفق، ضمن اهمیت دادن به کارهاى بزرگ، از امور جزئى و مسائل به ظاهر کوچک، غفلت نمى‏کند. گاهى دقت در مسائل جزئى، راه حل جالبى براى درمان مسائل حیاتى پدید مى‏آورد.
مشورت مدیر با دیگران، از اصول ارتباطى است و این برنامه باعث مى‏شود تا افراد طرف مشورت، احساس شخصیت کرده، روحیه همکارى و صمیمیت آنان گسترش یابد.
اشخاصى که از آنان مشورت خواسته مى‏شود، مى‏کوشند تا توانایى‏هاى فکرى خویش را قوى‏تر کنند و به آگاهى‏هاى علمى خود بیفزایند تا بهتر بتوانند در این امر، مشارکت کنند و این روند، کارآیى سازمان را ارتقا مى‏دهد.

مدیر و تشویق و توبیح‏
مدیر باید شرایطى را فراهم کند تا کارمند نیکوکار، با اظهار علاقه، به تلاش خود ادامه دهد و کارمند کم کار و آنهایى که بازدهى مفیدى ندارند، از این شیوه دست بردارند و با تحرک و پویایى و ایجاد رغبت در خویش، خود را با نهاد یا سازمان، هماهنگ سازند. از این رو، مدیر با در نظر گرفتن شرایط و مقتضیات، لازم است افراد فعال و متعهد را با عناوین گوناگون، مورد تأیید و حمایت قرار دهد و در مورد خاطیان نیز با روشى درست و عاقلانه، نوعى بى‏مهرى و نفرت را پیش گیرد و یا به توبیح آنان بپردازد.
مدیر در تشویق و تنبیه، باید روحیه بشارت، ملایمت و سهل‏گیرى را از یاد نبرد و روح امید و نشاط را بر اداره زیرنظر خود حاکم سازد.
اتخاذ این روش، ضمن آن که نوعى تعدیل و توازن به وجود مى‏آورد، سبب مى‏شود تا کارمندان به جنبش وا داشته شوند و هنرها، ذوق‏ها، خلاقیت‏ها و فداکارى‏هاى خود را بروز دهند. عزل و نصب‏هاى مدیر نیز باید از معیارهاى واقعى، ارزش‏هاى راستین و اصول عینى سرچشمه بگیرد.
معیارهاى سیاسى، حزبى و قومى در این تصمیم‏گیرى‏ها، تعادل سازمانى را مخدوش مى‏سازد و اعتماد افراد را سلب مى‏کند. تقوا و تعهد، ایجاب مى‏کند که کار را به اهلش بسپاریم و در صورت مشاهده خیانت و مسامحه از کسى، وى را بر کنار کرده، فردشایسته‏اى را جایگزین وى کنیم.
بدیهى است که کاستى‏هاى جزئى، با تذکر، مشورت و مذاکره، قابل حل مى‏باشند و نیاید آنها را بهانه تصفیه حساب‏هاى شخصى قرار داد. نکته دیگر این که اگر فردى از مقامى عزل شد، نباید تمام افرادى که با وى همکارى داشتند، کنار گذاشته شوند و تغییر دادن یک نفر. نباید منجز به نفى نیروى‏هاى دیگر شود و اگر این روند پیش گرفته شود، سازمان باخسران زیادى مواجه مى‏شود.

پنجاه توصیه از پیامبر اعظم(ص)

در کتاب «دعائم الاسلام، اثر نعمان بن محمد تمیمى(363 - 259ق)»، (ج‏1، ص‏351 تا 368) عهدنامه مفصلى از پیامبر اعظم حضرت محمد(ص) نقل شده که حاوى نکات بسیارى در شیوه حکمرانى و نکات مدیریتى است. آن چه مى‏خوانید، اقتباس و تلخیصى از این عهدنامه و منشور نورانى، خطاب به کارگزاران و مدیران است:

1. بنگر که کجا و چگونه بودى و امروز در کجایى؛ نصیحت را از خودت آغاز کن و در کار خاصان و شناخت آن چه به سود و زیان توست، نیکو بنگر.
2. چنان مباش که پندارى کرامتى را که خدا در حق تو کرده، واجبات را از دوش تو برداشته و تو شایسته آنى که مسئولیت سنگین را از تو بردارد؛ از این رو، در پى شهوات و خواسته‏ها بروى.
3. جایگاه خود را بشناس؛ سرانجام خود را در نظر آر و آن را بسیار یاد کن و بسیار بیندیش که چه مى‏کنى و چه کسانى با تو مشارکت دارند.
4. ببین پدرانت، حکمرانان و شاهزادگان دیگر کجایند که دنیا خوار بودند؟ تو اکنون میراث خوار آنان و اداره کننده حکومت آنان هستى؛ چه شد آن گنج‏ها که اندوختند و آن بدن‏هاى ناز پرورده و آن امیر زادگان مرفه اکنون کجایند؟
5. از بدى‏ها گذشتگان عیب مى‏گرفتى و کارشان را زشت مى‏شمردى؛ امروز از خودت عیب جویى کن و برحذر باش که به همان سرنوشت دچار نشوى.
6. تو درباره پیشینیان و کارشان داورى مى‏کردى؛ آیندگان هم درباره تو و کارهایت به قضاوت خواهند نشست و نسبت به تو همان را خواهند گفت که تو درباره دیگران مى‏گفتى.
7. ثروت اندوزى از حرام را نیرو مپندار و بذل و بخشش ناحق را سخاوت ندان. «قدرت»، در خویشتن‏دارى است و «جود»، در پرداخت آن چه وظیفه توست.
8. دلت را خانه مهرورزى به مردم قراربده؛ نسبت به مردم درنده‏اى مباش که لغزش هایشان را فرصت و غنیمت شمارى؛ زیرا آنان یا هم کیش تو یاهمنوع تو هستند و به عفو و گذشت تو محتاجند.
9. در کیفر، شتاب مکن؛ مگو که امیرم و هر چه خواستم، مى‏کنم و هر گاه قدرت و حکومت، تو را به غرور و عجب کشاند، به یاد خدا باش که برتر از توست و به یاد مرگ باش که سرمستى و شادمانى بى‏جاى تو را در هم مى‏شکند.
10. میان خود و نزدیکانت با مردم منصفانه رفتار کن که اگر انصاف نکنى، در حق آنان ستم کرده‏اى و هر که به بندگان خدا ستم کند، طرف حسابش خداست.
11. شیوه ظالمانه، به زوال نعمت مى‏انجامد و اصرار بر ظلم، انتقام الهى را در پى دارد؛ زیرا خداوند، دادخواه مظلومان و دشمن ظالمان است.
12. به کارى بیشتر بپرداز که در راستاى حق و رضاى خالق و توده مردم باشد؛ نه آن چه که با رضایت خواص، رنجش عموم مردم را در پى دارد.
13. توده مردم، سامان بخش امور زمامداران و بازوى حاکم و مایه خشم بر دشمنانند؛ پس تا وقتى مطیع فرمانند، دلت با آنان و میلت همراه ایشان باشد.
14. آنان که بیشتر در پى کشف عیوب مردمند، در نظرت نکوهیده‏تر باشند؛ زیرا در مردم عیب‏هایى است که والى سزاوارتر است تا آنها را بپوشاند.
15. آن چه بر خود نمى‏پسندى، بر مردم هم مپسند و تا مى‏توانى رازها و عیوبشان را بپوشان تا خدا هم عیوب تو را بپوشاند.
16. در پذیرش سخنِ سخن چینان، شتاب مکن که سخن چین راست نمى‏گوید.
17. بخیلان، حریصان و ترسویان را در مشورت‏هاى خویش واردمکن؛ زیرا بخل و حرص و ترس، هرسه، ریشه در بدبینى به خدا دارد.
18. بدترین وزیران و همکارانت، آنانند که همکار امیران پیشین و همدست جرایم آنان بوده‏اند؛ آنان را در حکومت خود راه مده و در کارهایت وارد مکن.
19. کسانى را یاران و همکاران خاص خویش برگزین که همکار ظالم و یاور گنه کار نبوده‏اند؛ آنان را مخصوص همنشینى و دوستى در نهان و آشکار قرار بده و کسانى را گرامى‏تر بدار که نسبت به حق، گویاتر و نسبت به مردم، با انصاف‏تر باشند.
20. با کسانى بیشتر همدم باش که اهل تقوا، راستى، خرد و شرافت باشند و از کسانى بیشتر فاصله بگیر که اهل تملق، چاپلوسى و ستایش‏گرى‏اند؛ زیرا مدح بسیار، غرور و غفلت مى‏آورد.
21. نیکوکار و بدکار را به یک چشم نگاه مکن؛ زیرا اگر چنین کنى، نیکوکار، در کارش بى‏انگیزه مى‏شود و خلافکار، در کار خلافش گستاخ مى‏گردد.
22. سنت‏هاى خوب گذشته را بر هم مزن و سنت‏هاى مضر به روش‏ها و سنن خوب گذشته را پایه‏گذارى مکن.
23. در برپایى عدل و حق، با عالمان و حکیمان بسیار مشورت کن که این شیوه، احیاگر عدل و زداینده باطل است.
24. کسانى را به فرماندهى لشکریان بگمار که بردبارتر، داناتر، با سیاست‏تر و خوش اخلاق‏تر باشد و نیز دیر به خشم آیند؛ زود عذر پذیرند و به ضعیف، رأفت داشته باشند.
25. با کسانى بیشتر بپیوند که دین شناس، دیندار، خوش‏سابقه و شجاع باشند.
26. به سبب توجه به کارهاى بزرگ، امور کوچک نظامیان را نادیده نگیر که هر کدام از کارهاى بزرگ و کوچک، جاى خاص خود را دارند.
27. زندگى لشکریان و سپاهیان و خانواده آنان را تأمین کن تا در جنگ با دشمن، یک دل باشند و فکرشان نگران خانه و خانواده خود نباشد.
28. امنیت عمومى در شهرها و همدلى و همبستگى لشکریان، بهترین نور چشمىِ زمامداران است.
29. به فرماندهان شجاع و رزمندگان لایق، توجه خاص داشته باش و از حال یکایک آنان جویا شو و از آنان ستایش کن تا هم شجاعان، شجاع‏تر شوند و هم دیگران تشویق گردند و در عین حال، مأمورانى امین و صادق را بر آنان بگمار تا عملکرد آنان را در جبهه‏هاى نبرد، به طور دقیق، به تو گزارش دهند.
30. موقعیت بزرگان، سبب نشود که تلاش اندک آنان رابزرگ شمارى و وضعیت افراد عادى، موجب نگردد که تلاش عظیم آنان را ناچیز شمارى.
31. کسانى را به قضاوت بگمار که با فضیلت‏ترین، داناترین، بردبارترین و پرهیزکارترین افراد باشند؛ تا کارها، آنان را به تنگ نیاورد؛ مغلوب اطراف دعوا نشوند؛ طمع نداشته باشند؛ دچار عُجب و خودپسندى نشوند؛ تعریف و تمجید، آنان را نفریبد و در پى گیرى مسائل، کم حوصله نباشند.
32. به وضع و زندگى قضات، به خوبى رسیدگى و زندگى‏شان را تأمین کن تا طمع و نیاز به مردم نداشته باشند و در دام رشوه نیفتند.
33. به حکم قاضیان و رأى آنان رسیدگى کن تا اختلاف در حکمشان نباشد. که اگر چینین شود، عدالت تباه مى‏شود؛ دین نقصان مى‏یابد و تفرقه پدید مى‏آید.
34. کارگزاران را براساس شناخت و آزمون به کار گمار؛ نه بى‏تحقیق و بررسى؛ زیرا به کار گماشتن نالایقان و ناآزمودگان، سبب جور و خیانت و موجب زیان بر مردم مى‏گردد.
35. کسانى را به کار گمار که پرهیزگار، دین شناس، دانا، سیاست‏مدار، با تجربه، خردمند و با حیا باشند و از خانواده‏هاى شریف و دیندار که پاک‏ترند و خویشتن‏دارتر و کم طمع‏تر و آینده‏نگرتر.
36. زندگى کارکنانت را تأمین کن و نیازشان را برآور؛ تا هم خود را بهتر اصلاح کنند و هم به اموال دیگران دست درازى نکنند و هم اگر خطا کردند و نافرمان شدند، حجتى بر آنان داشته باشى.
37. هرگز اهل تکبر و نخوت وغرور و افراد جاه‏طلب و ستایش دوست را براى مسئولیت انتخاب نکن.
38. اگر یکى از کارگزارانت دست به خیانت زد یا فسادى مرتکب شد و گزارش مأمورانت و حرف‏هاى مردم هم آن را تأیید کرد، او را تنبیه کن و آن چه را گرفته، از او بگیر و در میان مردم، او را رسوا کن تا مایه عبرت دیگران شود.
39. بیش از دریافت مالیات و خراج، به عمران و آبادانى بیندیش؛ مالیات هم وقتى مى‏توانى بگیرى که زمین را آبادسازى. هر کس بدون عمران و آبادى بخواهد مالیات بگیرد، شهرها را ویران و مردم راهلاک خواهد ساخت.
40. آباد سازى شهرها، بهتر از پر کردن خزانه است؛ آن چه هم خزانه را پر مى‏سازد، آبادانى شهرهاست. اگر آبادى‏ها ویران شود، خزانه هم تهى مى‏ماند.
41. اگر دوست دارى سرانجام نیکى و بدى را بدانى، به کار نیکان و بدانِ گذشته بنگر.
42. به ثروت اندوزى نیندیش؛ به ذخیره‏سازى خیرات و خوبى‏ها همت بگمار.
43. در امور دیوانى و دبیرى، کسى را به نگارش نامه‏هاى محرمانه و اسناد سرى بگمار که ادبش بیشتر، یارى‏اش براى تو بهتر، فکرش پخته‏تر و از همه مطمئن‏تر و راز دارتر باشد و ظرفیت احترام و لطف تو را داشته باشد؛ اسرار تو را آشکار نسازد و جایگاه خود را بشناسد.
44. در گزینش منشیان و دفترداران، به خوش گمانى خویش تکیه نکن؛ بلکه به سوابق کار و تجارب پیشین آنان بنگر.
45. براى هر مجموعه از کارکنانت، رئیسى انتخاب کن که امانت دار و اندیشمند باشد؛ از کارهاى بزرگ به زانو در نیاید و کارهاى کوچک را وانگذارد و پیوسته برکار آنان مراقبت و نظارت داشته باشد و از رفتارشان با مردم خبر بگیر.
46. صنعت گران و پیشه‏وران، سرچشمه سودرسانى به مردمند؛ آنان را به نیکى توصیه کن و حرمتشان را نگه دار و از حالشان جویا باش و مراقبت کن تا احتکار و سودجویى و حرص آنان، مایه افزایش نرخ‏ها و فشار بر مردم و انتقاد بر حکومت نگردد.
47. از حال بینوایان و محرومان، بى‏خبر مباش؛ سهمى از بیت المال را براى آنان اختصاص بده و به همه یکسان و بى‏تبعیض برسان. پرداختن به کارهاى مملکت، تو را از نیازمندان غافل نسازد و در حکومتت، ضعیفان که دستشان از تو کوتاه و نیازشان از چشم مأمورانت پنهان است، تباه نشوند که هیچ عذرى ندارى. مطمئن‏ترین نفرات را براى رسیدگى به امورشان برگزین؛ کسانى که نه به دیده تحقیر، به فقیر بنگرند و نه شخصیت بزرگان، چشمشان را پر کند.
48. به زمین گیران، گرفتاران، یتیمان و پرده‏نشینان فقیر که نه اهل درخواستند و نه روىِ عرض حاجت دارند، رسیدگى کن و به خاطر خدا، سهمى از بیت المال برایشان مقرر گردان.
49. بخشى از وقت خود را براى دیدار حضورى و رفع نیاز نیازمندان و شنیدن حرف‏ها و شکایت‏ها اختصاص بده تا آنان بى‏ترس و مزاحمت، خواسته‏هایشان را بگویند.
50. براى رسیدگى به کارها، تقسیم وقت کن و همه تلاش خود را به کار گیر و کار هر روز را همان روز انجام بده و بهترین وقت‏هایت را براى رابطه خودت و پروردگارت اختصاص بده و چیزى را بر اداى واجبات، مقدم مشمار و بین خود و مراجعان، حجاب طولانى قرار مده که بدگمانى مى‏آفریند و کارها را بر تو آشفته مى‏سازد.منبع : http://www.ayineh.com/defaulte.aspx?namayesh=330

50 نکته براى مدیران

اگر مى‏خواهید مدیر موفقى باشید، به این توصیه‏ها عمل کنید:
1. حتى اگر جوان هستید، در مقام مدیر، پدر باشید.
2. همواره معلّم باشید و یادتان باشد که همکاران شما، از رفتار شما، بیشتر از گفتار شما مى‏آموزند.
3. زودتر از دیگران بیایید و دیرتر از دیگران بروید.
4. حتماً نظم را در محیط کار برقرار کنید. در یک محیط بى‏نظم، همه طلبکار و مدعى‏اند؛ اما در یک محیط منظم مبتنى بر اصول، مدعیان، احساس بدهکارى خواهند کرد.
5. آراستگى و پیراستگى را که شامل پاکیزگى، زیبایى، ایمنى، بهداشت و انضباط مى‏شود، در محیط کار، اعمال کنید.
6. به اصول، قول‏ها و به تعهدات خود و همکارانتان در مدیریت، پاى‏بند باشید.
7. به پیروى از توصیه‏هاى حضرت على‏علیه‏السلام ، به هنگام خشم، تصمیم نگیرید.
8. در قضاوت، عجله نکنید و آن گاه که قضاوت مى‏کنید، با عدالت قضاوت کنید.
9. بیش از آن چه مى‏گویید، عمل کنید.
10. اصل«ص»، یکى از عوامل مهم اعتماد و اعتقاد زیردستان است. این اصل مهم، شامل این عوامل مهم مى‏شود:
الف) صداقت.
ب) صمیمیت.
ج) صبورى.
د) صراحت.
و) صلابت.
ه) صلاحیت.
ى) صفا،
به این اصل، پاى‏بند باشید.
11. به نمایندگان کارکنان و نیز کارکنان باتجربه و باسابقه، اهمیت بدهید و آنها را بازوى فکرى و اجرایى خود قرار دهید.
12. از آن چه در واحدهاى مشابه در جامعه یا حداقل در اطراف شما مى‏گذرد، آگاه باشید.
13. اطلاعاتتان را از محیط کار و زندگى همکارانتان، کامل کنید؛ به ویژه به مشکلات اقتصادى و خانوادگى آنها آگاه شوید.
14. تبعیض، یکى از شکوه‏هاى عمومى و مشترک همکاران، در محیط کار است. این بیمارى مدیریتى را بشناسید و در رفع آن بکوشید.
15. در دوران تنعّم، رونق و برکت، زیردستان را دریابید، تا در دوران سختى و بحران، شما را در یابند.
16. هرگز به خاطر کارهایى که براى همکارانتان مى‏کنید، بر آنها منتى نگذارید.
17. هرگز در جمع همکارانتان، کسى را سرزنش نکنید؛ اما در مورد تشویق، این محدودیت را ندارید و تشویق در حضور عموم، مؤثرتر و مفیدتر خواهد بود.
18. به موقع تشویق کنید؛ به موقع تذکر دهید و بیشتر از آن چه تذکر مى‏دهید، تشویق کنید؛ یادتان باشد که تشویق، الزاماً مادّى نیست.
19. از جاذبه و دافعه کمک بگیرید؛ اما جاذبه را در حد اعلى و دافعه را در حد نیاز و ضرورت به کار برید و از این دو وسیله، براى افراد مختلف، متناسب با ظرفیت آنها استفاده کنید.
20. هر گاه تصمیم غلطى گرفتید، با شهامت و درایت، آن را لغو کنید؛ اما سعى کنید کمتر چنین اتفاقى به وقوع بپیوندد.
21. همکارانتان را در«زحمت‏ها» و «رحمت‏ها» سهیم کنید تا آنان تصور نکنند که زحمت‏ها را آنها مى‏کشند و رحمت‏ها را دیگران که سرپرست‏ها و مدیران باشند، مى‏برند.
22. از قوانین و مقررات مربوط به حقوق و تکالیف کارکنان، کاملاً مطلع باشید.
23. همکاران سلیم النفس، با تقوا، کاردان و باتجربه را در سمت‏هاى مدیریتى منصوب کنید.
24. در مواردى که تصمیم شما به منافع عمومى کارکنان مربوط مى‏شود، با دقت و اطلاعات کافى و مشورت بیشتر، تصمیم بگیرید.
25. از فکر و اندیشه همکارانتان، بیشتر بهره بگیرید و براى این کار، برنامه ریزى و تلاش کنید.
26. در جامعه ما، فاصله تحصیلات مدیران با کارکنان، به ویژه کارگران، زیاد است؛ شما این واقعیت را به خوبى دریابید و توقعات خود را بر اساس این آگاهى، تنظیم کنید.
27. با همکاران، ارتباط دیدارى و گفتارى داشته باشید.
28. از انتقاد سالم و سازنده، نهراسید.
29. فرصت‏هاى مفید و سازنده‏اى را براى شنیدن انتقادها، فراهم آورید.
30. زمینه چاپلوسى را فراهم نکنید و به افراد چاپلوس میدان ندهید.
31. از امکانات، وسایل و دفاتر ساده استفاده کنید.
32. هر هفته یا حداقل هر ماه یک بار، به کارگاه‏ها و واحدهاى تحت سرپرستى خود سر بزنید.
33. در بازدیدها، به کارهاى در حال انجام، توجه کنید و جلوى کارهاى ناقص، معیوب و بى کیفیت را - در هر مرحله‏اى که باشند - بگیرید.
34. در مراسم مذهبى، اجتماعى، فرهنگى و ورزشى همکارانتان، شرکت کنید.
35. برخى اوقات، از امکانات و سرویس‏هاى عمومى کارکنان، مانند غذاخورى، نمازخانه، دست‏شویى و... استفاده و بازدید کنید.
36. هرگز مشکلات و مسائل انسانى را مقطعى حل نکنید؛ بلکه با ریشه یابى، آنها را به طور اساسى رفع کنید.
37. از تورّم نیروى انسانى، جداً جلوگیرى کنید و آن را جدّى بگیرید.
38. به آموزش و پرورش همکارانتان اهمّیت دهید و آن را نه مقطعى و بافاصله، بلکه با برنامه ریزى و به صورتى همیشگى، تعقیب کنید.1
39. همه را از خود بهتر و بالاتر بدانید و آنان را احترام کنید.
40. حرفى را بزنید که مى‏خواهید به آن عمل کنید.
41. در هیچ کارى تندروى یا کندروى نداشته باشید.
42. در کارها، جدى، قاطع و استوار باشید.
43. هر کار را با کمترین هزینه ممکن انجام دهید.
44. از اسراف پرهیز کنید.
45. عدالت را در همه جا و نسبت به همه کس، اجرا کنید.
46. از دیگران، بیش از اندازه، توقع و انتظار نداشته باشید.
47. هیچ گاه در محیط ادارى، وقت خود و دیگران را تلف نکنید.
48. کارها را به تأخیر نیندازید.
49. به ارزیابى خود نیز بپردازید.
50. بدانید که خداوند، ناظر افکار، گفتار و کردار ماست و باید پاسخ‏گوى اعمال خود باشید.

این هم منبع: http://www.ayineh.com/

مدیریت مدرسه

اگر مدیر خوب باشد ومدرسه ای نباشد اومدرسه ای خواهد ساخت اگر مدرسه باشد ومدیر خوبی نباشد مدرسه ویرانه ای بیش نخواهد بود* * *عدم تحرک مدیر مدرسه محدودیتهای قانونی نیست بلکه محدودیتهای ذهنی اوست

قوانین موفقیت

قوانین موفقیت
  • قانون انگیزه: هرچه می گویید یا انجام می دهید از تمایلات درونی، خواسته های شما سرچشمه می گیرید. پس برای رسیدن به موفقیت باید انگیزه ها را مشخص کرد  تا  با  یک برنامه ریزی اصولی به هدف رسید.
 
  • قانون انتظار: با اعتماد به نفس، انتظار وقوع چیزی را در جهان پیرامونتان داشته باشید آن چیز به وقع می پیوندد، شما همیشه هماهنگ با انتظاراتتان عمل می کنید و این انتظارات بر رفتار و چگونگی برخورد اطرافیان تاثیر می گذارد.
 
  • قانون تمرکز: هر چیزی که روی آن تمرکز کرده و به آن فکر کنید در زندگی واقعی شکل گرفته و گسترش پیدا می کند. بنابراین باید فکر خود را روی چیزهایی متمرکز کنید که واقعا طالب آن هستید.
 
  • قانون انتخاب: زندگی ما نتیجه انتخاب های ما تا این لحظه است. چون همیشه در انتخاب افکار خویش آزاد هستیم. کنترل کامل زندگی و تمامی آن چه برایمان اتفاق می افتد در دست خودمان است.
 
  • قانون مسئولیت: هر چه و هر کجا هستید به خاطر اینکه خودتان اینطور خواسته اید. مسئولیت آن چه هستید، آن چه به دست آورده اید و آن چه که خواهید شد بر عهده خود شماست.
 
  • قانون باور: هر چیز را عمیقا باور داشته باشید به واقعیت تبدیل می شود. شما آنچه را که می بینید باور نمی کنید بلکه آن چیزی را می بینید که به عنوان باور انتخاب کرده اید. پس باید باورهای محدود کننده ای را که مانع موفقیت شما هستند شناسایی کنید و آن ها را از بین ببرید.
 
  • قانون تاثیر تلاش: همه امیدها، رویاها، آرمان های ما در گرو سخت کوشی است. هرچه بیشتر تلاش کنیم موفقیت بیشتری کسب می کنیم.
 
  • قانون تصمیم: مصمم بودن از ویژگی های اساسی افراد موفق است. در زندگی هر جهشی در جهت پیشرفت هنگامی حاصل می شود که در مورد آن تصمیم روشنی گرفته باشیم.
 
  • قانون استقامت: معیار ایمان به خود، توانایی استقامت در برابر سختیها، شکست ها و ناامیدی هاست. استقامت ویژگی اساس موفقیت است. اگر به اندازه کافی استقامت کنیم، طبیعتا سرانجام موفق خواهیم شد.
 
  • قانون صداقت: خوشبختی زمانی به سراغ ما می آید که تصمیم بگیریم هماهنگ با والاترین ارزش ها و عمیق ترین اعتقادات خود زندگی کنیم. همواره باید با آن بهترین بهترین ها که در درون وجودمان وجود دارد صادق باشیم.

رشد اقتصادی; افیون جدید ملت‌ها

مطابق نظریهء رسمی ‌بسیاری از نهادهای بین‌المللی، «توسعه» و حتی نوع «پایدار» آن معادل رشد اقتصادی تلقی می‌شود، هرچند پذیرفته شد که این امر مضرات خود را نیز به همراه دارد اما آیا نباید به تفکیک این دو مقوله پرداخت؟ مفهوم «رشد اقتصادی پسرفتی» بار مشابهی در کشورهای غنی و کشورهای فقیر که فاقد امکانات اولیه هستند، ندارد. این مباحث که در جنبش جهانی شدن از نوع دیگر مطرح است، با انتقاد از روابط اجتماعی کنونی همراه است.

رشد اقتصادی; افیون جدید ملت‌ها

رده‌‌‌بندی صنایع در ۵۰۰ شرکت برتر جهان

در فهرست ۵۰۰شرکت برتر جهان در سال ۲۰۰۶ که توسط نشریه امریکایی فورچون تهیه شده، در مجموع ۵۳ فعالیت مختلف صنعتی و بازرگانی فهرست شده است. در این فهرست، ۵۰۰ شرکت برتر جهان از نظر شاخص‌های مختلف از جمله میزان درامد و سودآوری رده‌‌‌بندی شده‌‌‌اند که از لحاظ درامدی، بالاترین رده‌‌‌های آن به ترتیب مربوط به شرکت‌‌‌های فروشگاه‌‌‌های زنجیره‌‌‌ای وال‌‌‌مارت (۳۵۱میلیارد دلار)، اکسون موبایل (۳۴۷میلیارد‌‌‌دلار) و رویال داچ‌‌‌شل (۳۱۸میلیارد‌‌‌دلار) است.

رده‌‌‌بندی صنایع در ۵۰۰ شرکت برتر جهان

خشونت مالی پدیده‌ای پنهان در خانه‌ها

خشونت مالی یکی از انواع خشونت‌هایی است که می‌تواند علیه زنان اعمال شود اما تعریف آن هنوز برای بسیاری از زنان تعریفی تازه است که تا به حال به گوش آن‌ها نخورده و با آن بیگانه‌اند. بی‌شک برای زینب هم که قصد دارم با او در این باره صحبت کنم، خشونت مالی عبارتی تازه به نظر می‌آید.

خشونت مالی پدیده‌ای پنهان در خانه‌ها

نقدی بر اهداف نظام سرمایه‏داری از دیدگاه اسلام

اهداف یک نظام اقتصادی، آنهاهستند که اجزاء نظام (رفتارها و نهادها) برای دستیابی بدان سامان می‏یابند. ممکن است تصور شود نظامهای اقتصادی دارای اهداف مشترکند و اختلاف در راهها و روشهای دستیابی به اهداف مشترک، و اولویتی است که برای هر هدف در نظر گرفته می‏شود، ولی به نظر می‏رسد افزون بر اختلاف در روشها و اولویتها، تفسیری که از مفهوم برخی اهداف می‏شود نیز متفاوت است.

نقدی بر اهداف نظام سرمایه‏داری از دیدگاه اسلام