بنگاه دانش اقتصاد *ابتهاج*

مقالات آموزشی اقتصادی صهیب عبیدی

بنگاه دانش اقتصاد *ابتهاج*

مقالات آموزشی اقتصادی صهیب عبیدی

ده عادت بد در سخنرانی

ده عادت بد در سخنرانی

کارماین‌گالو، نویسنده کتاب «ده راز ساده بزرگترین تجار جهان» در کتاب خود ده عادت بد سخنرانی را که مانعی بر سر راه برقراری ارتباط بین سخنرانان و مخاطبانشان است، معرفی کرده است.

سخنرانان، می‌توانند بدترین دشمنان خود باشند

 

1- از روخوانی

کسانی‌که در برقراری ارتباط با مخاطبان خود موفقند، هرگز از روی دست‌نوشته، یادداشت یا اسلاید نمی‌خوانند. اگرچه مراجعه به نوشته‌ها گاه‌به گاه مورد پذیرش است، اما از روخوانی مستقیم، آن هم از روی نوشته‌هایی از پیش آماده شده به هیچ‌وجه پذیرفته نیست. این موضوع باعث می‌شود ارتباط بین گوینده و مخاطب مخدوش شود.
چه باید کرد؟
منبع و مرجع سخنرانی خود را طوری مطالعه کنید که محتوای آن را به‌طور کامل در ذهن خود نگاه دارید تا بتوانید بدون خواندن نوشته آنها را بازگو کنید.

 

 

2- اجتناب از نگاه چشم در چشم

کسانی‌که در برقراری ارتباط موفقند، می‌دانند که نگاه چشم در چشم برای ایجاد اطمینان، مقبولیت و تفاهم بسیار حیاتی است. بسیاری از متخصصان تجارت عادت دارند که هنگام سخن گفتن به هر چیزی نگاه کنند غیر از مخاطبان خود، چیزهایی که در موفقیت آنها هیچ تاثیری ندارد مانند دیوار، میز یا کامپیوتر.
چه باید کرد؟
سعی کنید در طول حداقل 90درصد از زمان سخنرانی خود به چشمان شنوندگانتان نگاه کنید. خوب است گاهی هم به نوشته‌ها و اسلایدهایتان نگاه کنید اما اینکار باید تنها چند ثانیه طول بکشد تا شما بتوانید مرحله بعد سخنرانی‌تان را به یاد آورید. شما برای شنوندگان تان سخنرانی می‌کنید. پس آنها را مخاطب قرار دهید نه اسلایدهایتان را.

 

3 - بد لباسی

اگر به لباس سخنرانان موفق دقت کنید متوجه تفاوت پوشش آنها با سایرین می‌شوید. امکان ندارد کسی بتواند ادعا کند که سخنران معروف، دونالد ترامپ را در هنگام سخنرانی با لباسی غیر از کت و شلوار رسمی دیده است. او حتی در یک مسابقه گلف هم، یک میلیاردر به‌نظر می‌رسد. بسیاری از رهبران تجاری جهان مایلند لباس‌هایی در سطح پایینتر از سمت و موقعیت خود بپوشند. آنها در انظار با بلوزهای ارزان‌قیمت، کفش‌های کهنه و لباس‌هایی که به انداز تنشان نیست، ظاهر می‌شوند.
چه باید کرد؟
یک فروشگاه لباس با فروشنده‌ای پیدا کنید که بتوانید به توصیه‌هایش در زمینه انتخاب لباس اطمینان کنید. همیشه سعی کنید لباس‌هایی مناسب فرهنگتان بپوشید اما نوع لباس‌هایتان کمی بهتر از سایرین باشد.

 

4 - لرزش، تکان و بهم مالیدن دست‌ها

با کاهش حرکات و رفتار کوچک اما آزاردهنده می‌توانید به جمع سخنرانان موفق وارد شوید. لرزش دست‌ها، بازی با سکه‌ای که در دست دارید و حرکت بدنتان به جلو و عقب همه نشان‌دهنده حالت‌های عصبی یا عدم اطمینان شما است. این عادت‌ها نشان‌دهنده عدم اطمینان سخنگو است.
چه باید کرد؟
راه‌حل ساده است. از لرزش، تکان و به هم مالیدن دست‌ها اجتناب کنید! از سخنرانی‌هایتان فیلمبرداری و گاهی با مراجعه به آنها در عادت‌های بد خود دقیق شوید تا بتوانید آنها را کاهش دهید.

 

5 - تمرین نداشتن پیش از سخنرانی

کسانی که در برقراری ارتباط با مخاطبان خود موفقند، همیشه موضوعات مهم سخنرانی خود را تمرین می‌کنند. بدترین سخنرانی‌ها آنهایی است که از فقدان تمرین کافی سخنگو رنج می‌برند.
چه باید کرد؟
یکی از سخنرانان موفق به نام جان چمبرز که مدیرعامل شرکت سیسکو است همیشه ساعت‌ها وقت صرف تمرین سخنرانی‌هایش می‌کند. از مرجع و منبع موضوع مورد بحثش گرفته تا اسلایدها و زمان اختتام سخنرانی همه مورد تمرین قرار می‌گیرد. یعنی آمادگی تا حد ممکن، اما حتما کارساز است.

 

6 - ایستادن در خدمت شنوندگان

کسانی که در برقراری ارتباط با شنوندگان خود موفقند، رفتاری خشک و رسمی از خود نشان نمی‌دهند. ایستادن در خدمت شنوندگان مانند سربازی که منتظر دستور است، شاید برای ارتش موفقیت‌آمیز باشد اما واقعیت این است که سخنرانی را کسالت‌بار و خسته‌کننده می‌کند.
چه باید کرد؟
در سخنرانی خود حرکت کنید، قدم بزنید و از حرکات دست استفاده کنید. سخنرانان موفق کسانی هستند که صدا و حرکات بدنشان مدام در حال تغییر است.

 

7 - خواندن نکات مهمی که هدف را نشانه می‌گیرند

سخنرانان بزرگ می‌دانند که مخاطبانشان از توانایی خواندن برخوردارند. بنابراین نکات مهمی را که چون گلوله‌ای بر هدف هستند برای مخاطب خود از روی اسلاید کلمه به کلمه نمی‌خوانند. واقعیت این است که اسلایدها (یا هر ابزار دیداری دیگر) تنها به عنوان مکملی بر سخنان سخنران مورد استفاده قرار می‌گیرند.
چه باید کرد؟
بر روی اسلایدها کلمات زیادی ننویسید. بهترین مقدار کلمات چهار کلمه در خط افقی و شش خط عمودی است. در مورد اسلایدهایی که محتوای بیشتری دارند سعی نکنید همه کلمات آنها را برای بینندگان آنها، از رو بخوانید. اطمینان داشته باشید که شنوندگان سخنرانی شما خودشان می‌توانند اسلایدها را بخوانند.

 

8 - طولانی بودن سخنرانی

آنان که در سخنرانی‌های خود تاکنون موفق بوده‌اند به این نکته واقفند که رهبری نیازمند توانایی انتقال، پیامی با قدرت و شفافیت کافی است که در عین‌حال موجز نیز باشد. مطالعات نشان داده است که شنوندگان پس از حدود 18 دقیقه تمرکز خود را از دست می‌دهند. بسیاری از رهبران بر این باورند که هر چه مدت سخنرانی‌شان بیشتر باشد، سخنانشان با اهمیت‌تر جلوه می‌کند. در حالی‌که باور شنوندگان این است که حقایق کوتاه است و حواشی ربطی به حقایق ندارد.
چه باید کرد؟
سعی کنید هر چه را که می‌گویید ویرایش کنید و ببینید آیا سخنی را که ظرف 30 دقیقه گفتید می‌توانستید ظرف 5 دقیقه بازگو کنید؟ امروزه همه راه‌های ارتباطی از پست الکترونیکی تا مکالمه تلفنی کوتاهتر شده‌اند.

 

9 - از دست دادن هیجان

کسانی در سخنرانی موفقند که بتوانند توجه شنوندگان را به خود معطوف کنند. شنوندگان اولین و آخرین چیزی را که می‌گویید به خاطر خواهند داشت. اما نگران نباشید اگر می‌خواهید کاری کنید که همه سخنانتان به یادها بماند راه‌حلی وجود دارد.
چه باید کرد؟
به شنوندگانتان بگویید که چرا باید نسبت به محتوای سخنانتان هیجان داشته باشند. به مخاطبانتان دلیلی برای دنبال کردن سخنانتان بدهید.

 

10 - اختتام سخنرانی بدون نکته مهم

اگر به پایان سخنرانی‌های موفق دقت کنید، متوجه می‌شوید که در آنها سخنران با اشاره‌ای به موضوعی الهام‌بخش و مهم، سخنرانی را خاتمه می‌دهد.
اغلب افراد تصور می‌کنند که وسط سخنرانی‌ همان زمانی است که باید محتوای مهم سخنرانی خود را بگویند. البته ممکن است اینطور باشد اما فراموش نکنید که اغلب شنوندگان هنگام خارج شدن از محل سخنرانی، سخنانی را که در پایان گفته شد به یاد می‌آورند.
چه باید کرد؟
آنچه را که در سخنرانی بیان کردید خلاصه کنید و در پایان بیاورید اما فراموش نکنید باید نکته‌ای را که آنها نمی‌دانند و باعث تعجبشان می‌شود برای بخش پایانی بگذارید.

 

 

منبع http://www.modir.ir/

۳۰ روش برای بهبود مهارت‌های نوشتن

۳۰ روش برای بهبود مهارت‌های نوشتن
اهمیت نوشتن و نیاز به صحیح نوشتن در ایجاد ارتباط با دیگران بر کسی پوشیده نیست.

 در همین ارتباط از ابتدای آموزش رسمی خواندن و نوشتن، به کودکانمان می‌آموزیم که چگونه بنویسیم وچه اقداماتی در این باره انجام می‌دهیم تا بتوانند آموخته‌های خود را در موقعیت‌های مختلف به کار گیرند.

مهمترین ماده درسی که این وضعیت را بر عهده دارد، املای فارسی است. املا در لغت به معنی پر کردن، بر سر جمع گفتن، تقریر کردن مطلبی تا دیگری آن را بنویسد، است.

در زبان فارسی کلمه‌ای معادل املا و دیکته نداریم، ولی می‌توانیم «از بر نویسی» یا «گفتار نویسی» را جایگزین کلمه املا یا دیکته کنیم. منظور این است که شخص گفته‌های دیگران را بدون دیدن آن کلمات بنویسد.

با توجه به این که درس املا بنای علمی در یادگیری سایر دروس است و توجه به این مهم، یکی از ضروریات نظام آموزشی ماست و از طرفی روش‌های متداول املا نمی‌تواند راه گشای مشکلات آموزشی در این درس باشد، لذا در این مجموعه سعی شده است چندین روش متنوع و جالب برای املا و تصحیح آن ارائه شود.

تا از همین ابتدای سال تحصیلی با یاری اولیا و آموزگاران در افزایش توانمندی دانش‌آموزان تلاش شود.

1) املا به صورت گروهی. به این شکل که بچه‌ها را به گروه‌های 5 یا 6 نفره تقسیم می‌کنیم و در هر گروه، هر خط را یک نفر از گروه می‌نویسد و در انتها نمره گروهی می‌دهیم و آن املا در پوشه کار گروه‌ها قرار می‌گیرد.

2) هر گروه یک متن املا با کمک تمام اعضای گروه خود می‌نویسد و ما املای همه گروه‌ها را جمع‌آوری کرده و می‌خوانیم و سپس یا بهترین متن دیکته را به کل کلاس می‌گوییم و یا از هر گروه یک پاراگراف انتخاب کرده و دیکته تلفیقی تهیه کرده و به کل کلاس، دیکته می‌گوییم. در این صورت متن دیکته را بچه‌ها انتخاب کرده‌اند.

3) بچه‌ها را گروه‌بندی می‌کنیم و سپس هر گروه متن دیکته‌ای را می‌نویسد و برای گروه دیگر می‌خواند تا آن گروه بنویسند. دیکته گروه به گروه نام دیگر این دیکته است.

4) در روش دیگر، باز بچه‌ها به گروه‌های 5 یا 6 نفره تقسیم می‌شوند. 10 کلمه مهم از درس انتخاب می‌کنیم و از بچه‌ها در گروه‌ها می‌خواهیم که هر کدام جمله‌ای را در ارتباط با درس بنویسند و از کلمات مهم مورد نظر استفاده کنند و هر گروه جملات خود را کنار هم گذاشته و یک متن کوتاه و زیبا  بسازد.

5) در مواقعی که شاگردی ضعیف است و در املا پیشرفت چندانی ندارد، می‌توان در هنگام دیکته دانش‌آموز ضعیف را کنار دانش‌آموز قوی نشاند تا بعضی از لغات را که برایش مشکل است، با مشورت بنویسد. در نتیجه دانش‌آموز ضعیف، هم آن لغت را به خوبی به ذهن می‌سپارد و هم با افت نمره به طور مکرر مواجه نمی‌شود. البته این روش نباید به طور تکرار و همیشگی باشد.

6) در هنگام تصحیح کردن املا، معلم صحیح لغات را نمی‌نویسد و دانش‌آموزان خودشان درست لغات را از کتاب پیدا می‌کنند و بعد ما به آن املا نمره می‌دهیم. یعنی، ابتدا دور کلمات اشتباه خط می‌کشیم و صحیح آن را بچه‌ها می‌نویسند و ما به صحیح نوشتن آنها نمره می‌دهیم.

7) روش دیگر این است که معلم بهتر است متن دیکته را قبل از املا برای بچه‌ها بخواند، ولی بچه‌ها چیزی ننویسند و تنها گوش دهند.

8) بعد از املا هم باید متن مجدداً خوانده شود، یعنی در هر املا کل متن باید سه بار خوانده شود.

9) در صورت دیگر املا، می‌توان شفاهی دیکته را خواند و بچه‌ها لغات مهم آن را هجی کنند و در هوا بنویسند.

10) نوع دیگر املا می‌تواند چنین باشد که شاگرد پشت سری کلمات را روی پشت فرد جلویی بنویسد و شاگرد جلویی از روش حرکت انگشتی فرد عقبی بتواند لغات را بفهمد و بنویسد که این یک نوع بازی و املا است.

11) در روش  دیگر به بچه‌ها می‌گوییم روزنامه با خود به کلاس بیاورند و لغات را ببرند و از لغات بریده شده یک بند املا برای ما درست کنند و بر روی ورقه بچسبانند. یا این روش می‌تواند به صورت گروهی هم صورت گیرد.

12) می‌توان املایی را به صورت پلی‌کپی بدون نقطه، بدون تشدید و یا به صورت لغات ناقص به دانش‌آموزان داد تا آنان در جای مناسب نقطه بگذارند و یا تشدید قرار دهند یا لغات ناقص را کامل کنند.

13) می‌توان دیکته را به صورت لغات صحیح و غلط در کنار هم قرار داد تا بچه‌ها کلمه غلط را خط بزنند.

14) روش دیگر املا می‌تواند به صورت تصویری باشد. یعنی، شکل را به دانش‌آموزان بدهیم تا آنان املای صحیح آن را بنویسند.

15) املای تقویت حافظه: بدین صورت که معلم متنی را  روی تخته می‌نویسد و سپس متن را برای دانش‌آموزان می‌خواند و سپس روی نوشته‌هایش روی تخته پرده می‌کشد و بچه‌ها باید هر آنچه از متن فهمیده‌اند را بنویسند. سپس معلم پرده را از تخته برمی‌دارد و بچه‌ها متن خود را با متن تخته مقایسه می‌کنند و به خود امتیاز می‌دهند.

16) روش دیگر، می‌تواند استفاده از آینه باشد که کلمات را بر عکس بنویسیم و بچه‌ها با آینه درست آن را بنویسند و یا صحیح آن را بخوانند.

17) دیکته آبکی: روش دیگر، استفاده از آب و محیط حیاط مدرسه است. بدین ترتیب که بچه‌ها به صورت انفرادی و یا گروهی با خود آب‌پاش به مدرسه می‌آورند و با آب دیکته را روی زمین بنویسند و گروهی نوشته‌های خود را تصحیح کنند.

18) روش دیگر در تصحیح املا این است که دانش‌آموزان با اشتباهات خود جمله بسازند و یا دیکته به صورت جمله‌سازی از لغات مهم درس باشد.

19) کلمات مهم یا مشکل درس را  روی پارچه بنویسند و سپس با خمیر و یا نخ و سوزن کلمات را بسازند و یا بدوزند که در این صورت املا با هنر و بازی توأمان می‌شود (یادگیری تلفیقی)

20) دانش‌آموزان از اشتباهات خود در املا کلمات هم‌خانواده، متضاد و یا هم معنا بنویسند.

21) برای آشنایی دانش‌آموزان با انواع صداها و لهجه‌ها در هنگام دیکته گفتن و از این که بچه‌ها تنها به صدا و لحن معلم خود خو نگیرند، معلم می‌تواند از اطرافیان خود بخواهد تا متن املا را بر روی نوار بخوانند و صدای خود را ضبط کنند و سپس آن متن را به کلاس بیاورد و بچه‌ها از روی آن نوار دیکته بنویسند و در هنگام ارزشیابی پایانی و یا هر زمان دیگر بچه‌ها دچار مشکل نشوند.

22) همکاران معلم می‌توانند در املاهای کلاسی جای خود را تعویض کنند و به بچه‌های کلاس‌های دیگر املا بگویند تا بچه‌ها با انواع صداها و لحن‌ و گویش در دیکته آشنا شوند.

23) دانش‌آموزان می‌توانند به والدین خود دیکته بگویند و والدین در املای خود چند کلمه را اشتباه بنویسند تا بچه‌ها آنها را تصحیح کنند و به پدر و مادر خود نمره دهند.

24) بچه‌ها می‌توانند به معلم خود دیکته بگویند. هر گروه یک پاراگراف به معلم بگوید و در انتها گروه‌ها ورقه‌ معلم را تصحیح کنند و یا هر گروه پاراگراف مخصوص به خود را صحیح کند. البته بهتر است معلم چند کلمه را عمداً اشتباه بنویسد.

25) برای والدین بی‌سواد، فرزند می‌تواند صدای خود را ضبط کند و از روی صدای خود به خودش دیکته بگوید یعنی صدای ضبط شده خود را جایگزین صدای اولیای خود که بی سواد هستند، نماید.

26) یکی دیگر از روش‌ها برای تصحیح املا این است که می‌توان املا را به بچه‌ها داد تا تصحیح کنند، ولی در نهایت نمره نهایی را معلم بدهد و یا دانش‌آموزان تصحیح کننده با مداد کنار دفتر فرد، نمره بگذارند و بعد معلم، نمره خود را با نمره‌ای که دانش‌آموزان داده مقایسه کند.

27) معلم لغاتی را بر روی مقوا می‌نویسد و مقوا را به تخته نصب می‌کند و زمان کوتاهی وقت می‌دهد تا دانش‌آموزان کلمات را به دقت نگاه کنند و سپس مقوا را جمع می‌کند. در این جا بچه‌ها هر آنچه از لغات در ذهنشان مانده است را می‌نویسند و ما لغات و کلمات آنان را تصحیح می‌کنیم تا دقت آنان سنجیده شود.

28) دانش‌آموزان املا را در هوا بنویسند و ما هم در هوا تصحیح کنیم نه با قلم و روی کاغذ.
29) روش دیگر املا که همراه با بازی هم است، این است که دانش‌آموزان با گچ روی زمین مدرسه و حیاط مدرسه دیکته بنویسند و سپس حیاط را دسته‌جمعی بشویند تا آثار گچ حیاط مدرسه را کثیف نکند.

30) معلم می‌تواند املا را بر روی چندین کارت بنویسد و این کارت‌ها بین گروه‌ها تقسیم شود تا تمام گروه‌ها کارت را ببیند و سپس کارت‌ها را جمع کرده و از روی آنها دیکته بگوید.
لازم به تذکر است که روش‌های املا که به عنوان نمونه بیان گردید را نباید به عنوان روش واحد تلقی کرد. اگر هر روشی بیشتر از اندازه استفاده گردد، ارزش آموزشی خود را از دست می‌دهد. لذا اگر معلم بنا به ضرورت و در نظر گرفتن تنوع، روش‌های متنوع املا را به کار گیرد نتیجه مفیدی عاید دانش‌آموزان خواهد شد.

30 قانون جهانی موفقیت

30 قانون جهانی موفقیت

قانون انگیزه:

هر چه می گویید یا انجام می دهید از تمایلات درونی، خواسته های شما سرچشمه می گیرد. پس برای رسیدن به موفقیت باید انگیزه ها را مشخص کرد تا با یک برنامه ریزی اصولی به هدف رسید.

قانون انتظار:

اگر با اعتماد به نفس، انتظار وقوع چیزی را در جهان پیرامونتان داشته باشید آن چیز به وقوع می پیوندد . شما همیشه هماهنگ با انتظارات تان عمل می کنید و این انتظارات بر رفتار و چگونگی برخورد اطرافیانتان تأثیر می گذارد.

قانون تمرکز:

هر چیزی را که روی آن تمرکز کرده و به آن فکر کنید در زندگی واقعی، شکل گرفته و گسترش پیدا می کند. بنابراین باید فکر خود را بر چیزهایی متمرکز کنید که واقعاً طالب آن هستید.

قانون عادت:

حداقل 95 درصد از کارهایی که انجام می دهیم از روی عادت است. پس می توانیم عادت هایی را که موفقیت مان را تضمین می کنند در خود پرورش دهیم؛ و تا هنگامی که رفتار مورد نظر به صورت اتوماتیک و غیر ارادی انجام نشود، تمرین و تکرار آگاهانه و مداوم آن را ادامه دهیم.

قانون انتخاب:

زندگی ما نتیجه انتخاب های ما تا این لحظه است. چون همیشه در انتخاب افکار خود آزاد هستیم، کنترل کامل زندگی و تمامی آن چه برایمان اتفاق می افتد در دست خودمان است.

قانون تفکر مثبت:

برای رسیدن به موفقیت و شادی، تفکر مثبت امری ضروری است. شیوه تفکر شما نشان دهنده ی ارزش ها، اعتقادات و انتظارات شماست.

قانون تغییر:

تغییر ، غیر قابل اجتناب است و ما باید استاد تغییر باشیم نه قربانی آن.

قانون کنترل:

سلامتی ، شادی و عملکرد درست از طریق کنترل کامل افکار، اعمال و شرایط پیرامونمان به وجود می آید.

قانون مسؤولیت:

هر چه و هر کجا که هستید به خاطر آن است که خودتان این طور خواسته اید. مسوولیت کامل آن چه که هستید ، آن چه که به دست آورده اید و آن چه که خواهید شد بر عهده خود شماست.

قانون پاداش:

عالم در نظم کامل به سر می برد و ما پاداش کامل اعمالمان را می گیریم. همیشه از همان دست که می دهیم از همان دست می گیریم. اگر از عالم بیشتر دریافت می کنید به این دلیل است که بیشتر می بخشید.

 

قانون خدمت :

پاداش هایی را که در زندگی می گیرید با میزان خدمت شما به دیگران رابطه مستقیم دارد. هر چه بیشتر برای بهبود زندگی و سعادت دیگران کار کنید و توانایی های خود را افزایش دهید، در عرصه های مختلف زندگی خود بیشتر پیشرفت می کنید.

قانون علت و معلول:

هر چه به دلیلی رخ می دهد. برای هر علتی معلولی است و برای هر معلولی علت یا علت های به خصوصی وجود دارد، چه از آن ها اطلاع داشته باشید چه نداشته باشید. چیزی به اسم اتفاق وجود ندارد. در زندگی هر کاری را که بخواهید می توانید انجام دهید به شرط آن که تصمیم بگیرید که دقیقاً چه می خواهید و سپس عمل کنید.

قانون ذهن:

شما تبدیل به همان چیزی می شوید که درباره آن بیشتر فکر می کنید. پس همیشه درباره چیزهایی فکر کنید که واقعاً طالب آن هستید.

قانون عینیت یافتن ذهنیات:

دنیای پیرامون شما تجلی فیزیکی دنیای درون شماست. کار اصلی شما در زندگی این است که زندگی مورد علاقه خود را در درون خود خلق کنید. زندگی ایده آل خود را با تمام جزییات آن مجسم کنید و این تصویر ذهنی را تا زمانی که در دنیای پیرامون شما تحقق پیدا کند حفظ کنید.

قانون رابطه مستقیم:

زندگی بیرونی شما بازتاب زندگی درونی شماست. بین طرز تفکر و احساسات درونی شما ، و عملکرد و تجارب بیرونی تان رابطه مستقیم وجود دارد. روابط اجتماعی ، وضعیت جسمانی شرایط مالی و موفیت های شما بازتاب دنیای درونی شماست.

قانون باور:

هر چیزی را که عمیقاً باور داشته باشید به واقعیت تبدیل می شود. شما آن چه را که می بینید باور نمی کنید بلکه آن چیزی را می بینید که قبلاً به عنوان باور انتخاب کرده اید. پس باید باورهای محدود کننده ای را که مانع موفقیت شما هستند شناسایی کنید و آن ها را از بین ببرید.

قانون ارزش ها:

نحوه عملکرد شما همیشه با زیر بنایی ترین ارزش ها و اعتقادات شما هماهنگ است. آن چه که
ارزش هایی را که واقعاً به آن اعتقاد دارید بیان می کند ادعاهای شما نیست بلکه گفته ها، اعمال و انتخاب های شما به ویژه در هنگام ناراحتی و عصبانیت است.

قانون تأثیر تلاش:

همه امید ها، رویاها، هدف ها و آرمان های ما در گرو سخت کوشی است. هر چه بیشتر تلاش کنیم؛ موفقیت بیشتری کسب خواهیم کرد.

قانون آمادگی :

در هر حوزه ای موفق ترین افراد ، آن هایی هستند که وقت بیشتری را صرف کسب آمادگی برای انجام کارها می کنند. عملکرد خوب نتیجه آمادگی کامل است.

قانون حد توانایی :

شاید برای انجام همه کارها وقت کافی وجود نداشته باشد ولی همیشه برای انجام مهم ترین کارها وقت کافی هست. هر چه بیشتر کار کنیم کارایی بیشتری پیدا می کنیم. اما باید اموری را بر عهده بگیریم که در حد توانمان باشد.

 

 

قانون تصمیم:

مصمم بودن از ویژگی های اساسی افراد موفق است. در زندگی هر جهشی در جهت پیشرفت هنگامی حاصل می شود که در موردی تصمیم روشنی گرفته باشیم.

قانون خلاقیت:

ذهن ما می تواند به هر چیزی که باور داشته باشد دست یابد . هر نوع پیشرفتی در زندگی با یک ایده آغاز می شود و چون توانایی ما در خلق ایده های جدید نامحدود است آینده نیز محدودیتی نخواهد داشت.

قانون استقامت:

معیار ایمان به خود، توانایی استقامت در برابر سختی ها، شکست ها و ناامیدی هاست . استقامت ویژگی اساسی موفقیت است . اگر به اندازه کافی استقامت کنیم، طبیعتاً سرانجام موفق خواهیم شد.

قانون صداقت:

خوشبختی زمانی به سراغ ما می آید که تصمیم بگیریم هماهنگ با والاترین ارزش ها و عمیق ترین اعتقادات خود زندگی کنیم. همواره باید با آن بهترین بهترین ها که در درون مان وجود دارد صادق باشیم.

قانون انعطاف پذیری:

در تعیین اهداف خود قاطعیت داشته باشید، اما در مورد روش دست یابی به آن ها انعطاف پذیر باشید. درعصر تحولات سریع و رقابت شدید، انعطاف پذیری از ضروریات است.

قانون خوشبختی:

کیفیت زندگی ما را احساسمان در هر لحظه تعیین می کند واحساس ما را تفسیر خودمان از وقایع پیرامونمان مشخص می سازد، نه خود وقایع. هرگز برای این که تجربه خوشی از دوران کودکی داشته باشید دیر نیست. کافی است گذشته را مرور کنید و روشی را که برای تفسیر تجربیات خود داشته اید تغییر دهید.

قانون تعجیل :

ما همواره دوست داریم که هر چه زودتر به آرزوهایمان برسیم، به همیت دلیل است که در تمام عرصه های زندگی بی قراریم.

قانون فرصت:

بهترین فرصت ها اغلب در معمولی ترین موقعیت های زندگی مان به وجود می آید. پس بزرگترین فرصت ها به احتمال زیاد همیشه در دسترس ماست.

قانون خود شکوفائی:

شما می توانید هر چه را که برای رسیدن به اهداف تعیین شده خود به آن نیاز دارید بیاموزید. آن هایی که می آموزند توانا هستند.

قانون بخشندگی :

هر چه بیشتر ، بدون انتظار پاداش به دیگران خدمت کنید خیر و نیکی بیشتری به شما می رسد، آن هم از جاهایی که اصلاً انتظار ندارید. شما تنها در صورتی حقیقتاً خوشبخت خواهید شد که احساس کنید به دلیل خدمت به دیگران انسان با ارزشی هستید.

از بانک اطلاعات آموزش وپرورش http://edub.ir/

نکته هایى از زندگى

نکته هایى از زندگى

خانواده

- شریک زندگیت را با دقت انتخاب کن زیرا 90 درصد خوشبختی تو به این تصمیم بستگی دارد.

- همواره به عزیزانت عشق بورز و حتی کوچکترین فرصت ها را برای ابراز عشق و محبت خود از دست نده.

- همیشه و در همه حال حتی با کوچکترین چیزها در صدد بهبود و استحکام زندگی زناشویی خود باش.

- هیچ گاه سالگرد ازدواجت را فراموش نکن.

- هیچ گاه پس از جر و بحث و نزاع با همسرت خانه را ترک نکن.

- در مورد  مبلمان و پرده خانه ات چنانچه فکر میکنی بیش از 5 سال از آنها استفاده میکنی ، بهترین چیزها را که در توانت هست بخر.

- همیشه سه اصل مهم را در خرید خانه در نظر داشته باش.

محله خوب، محله خوب ، محله خوب.

- یک فرهنگ لغت ( فرهنگ لغت یک زبانه ) خوب در خانه ات  داشته باش.

- یک دیکشنری ( فرهنگ لغت دو زبانه ) خوب داشته باش.

- چنان زندگی کن که وقتی فرزندانت در مورد عدالت،توجه و راستی فکر میکنند به یاد تو بیفتند.

 

-  به خلوت فرزندان خود احترام بگذار و قبل از ورود به اتاقشان در بزن.

 

- به فرزندانت نشان بده که به آنان اعتماد داری.

 

اجتماعى

 

 - د ر روزهای تعطیل به دیدن و سیاحت از مناطق دیدنی شهر خود بپرداز.

- در جلسات سعی کن، کمترین فاصله را با سخنران داشته باشی.

- هر چند وقت یکبار در طبیعت گردش کن.

- هر روز را با موسیقی مورد علاقه ات آغاز کن.

- با پزشکان و پرستاران بد رفتاری نکن بخصوص زمانی که در بیمارستان بستری هستی.

- صورتحصاب  بیمارستان را به دقت بخوان .طبق گزارشات در 89 درصد این صورتحسابها به نفع بیمارستان اشتباهی رخ داده است .

- بدان چه موقع باید حرف بزنی.

- بدان چه موقع باید سکوت کنی. 


 - شجاع باش و حتی اگر شجاع نیستی به آن تظاهر کن. هیچ کس نمیتواند تفاوتی بین آنها قایل شود.


 - شوخی کن و لطیفه بگو اما برای سرگرمی و تفریح،نه برای آزار و اذیت دیگران.
 
 
 - از بکار بردن عبارتهای طعنه آمیز خودداری کن.

 - گوش دادن را بیاموز گاهی اوقات فرصتها بسیار آهسته در میزنند.


 - هیچ گاه به مقدسات بی حرمتی نکن.


 - اجازه نده تلفن در لحظات مهم زندگیت خللی ایجاد کند. اگر تلفنی وجود دارد فقط برای آسایش و راحتی توست.


 - برنده و بازنده خوبی باش.


 - هنگامی که خستگی و افسردگی را در صورت کسی میبینی هرگز آنرا به زبان نیاور.


 - در خلوت انتقاد کن.


 - هیچ گاه تحت تاثیر نخستین برخورد خام نشو


 - برای پیروزی در جنگ اصلی، شکست در نبردهای کوچک را مشتاقانه بپذیر.

 - از کلوپهای  شبانه پرهیز کن.

-  به قولت پایبند باش.

 - خود را به فرد بهتری تبدیل کن و مطمئن باش که خود را می شناسی قبل از آن که شخص دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تو را بشناسد .

-  زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار ، بهترین چیزها در زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری .

-  به چیزی که گذشت غم نخور ، به آن چه پس از آن آمد لبخند بزن .

-  هیچ کس لیاقت اشک های تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود.

- اگر کسی تو را آن گونه که می خواهی دوست ندارد ، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد .

- دوست واقعی کسی است که دست های تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند .

-  بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که د ر کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید .

-  هرگز لبخند را ترک نکن . حتی وقتی ناراحتی . چون هر کس ممکن است عاشق لبخند تو شود .

-  تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی ، ولی برای بعضی افراد تمام دنیا هستی .

-  دوستت دارم ، نه به خاطر شخصیت تو، بلکه به خاطر شخصیتی که من در هنگام بودن با تو پیدا می کنم.

-  هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند ، نگذران.

-  شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری افراد نامناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را . به این ترتیب وقتی او را یافتی بهتر می توانی شکرگزار باشی .

-  همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند . با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش که به کسی که تو را آزرده دوباره اعتماد نکنی .

اقتصادى

- همیشه و در همه حال حتی با توسل به چیزهای جزیی درصدد بهبود و استحکام وضعیت شغلی خود باش.

- قیمت بالاتر به معنای کیفیت بهتر نیست.

- با کسانی که به داد و ستد با تو می پردازند کار کن.

- همه لباسهایی را که در طول سه سال گذشته نپوشیده ای به مستمندان ببخش.

 

- در حد توان مالی و زمانی خود از یک موسسه خیریه حمایت کن.

از:http://www.4soo.net

رازهای ر هبری

رازهای ر هبری
راز رهبری در این است که همه‌چیز را همان‌گونه که هست بپذیری، نه آن‌طور که دلت می‌خواهد باشد، یا تصورمی‌کنی که باید باشد. زیرا رویاهای ناممکن، تنها باگذشتن از مراحل ممکن تحقق‌می‌یابند.

دونالد والترز
از کتاب رازهای رهبری

 


 

 وقتی عادتی پدیدمی‌آید، مبارزه با آن دشوار است. اما هنگامی که همین عادت ما را مجبورمی‌کند رفتار جدیدی را درپیش‌بگیریم، تصمیم‌های جدید و انتخاب‌های نویی که انجام‌می‌دهیم، آگاهمان می‌سازد که این عادت به زحمتش نمی‌ارزد.

ریچارد کرولی

 

افراد بشر زندگی‌کردن در جامعه را به‌حال خود مفیدمی‌بینند، اما تمایلاتشان، برخلاف تمایلات زنبورهای کندو، غالبا فردی باقی‌مانده‌است؛ از اینجاست که دشواری‌های زندگی اجتماعی و ضرورت [وجود] دولت پدیدمی‌آید.

برتراند راس

از کتاب قدرت، 1938

 

 

در مواقع فشارکاری و استرس، زمان بیشتری را با کارکنان خود بگذرانید و با صحبت‌های نشاط‌بخش در آن‌ها انرژی ایجادکنید.

فراگیری، ستاره‌ای پنج‌سو

فراگیری، ستاره‌ای پنج‌سو
دانش‌آموزان به دلیل توانایی‌ها و ضعف‌های ویژه خود، ناخواسته شیوه آموزش‌شان را برمی‌گزینند و فقط زمانی به آموزش و پرورش پاسخ می‌دهند که به زبان دلخواهشان با آنها سخن گفته شود.

فرآیند تجزیه و تحلیل و به خاطر سپردن آموزه‌ها نیز در آنها متفاوت است و هر یک به شیوه خاص خود مسائل را تجزیه و تحلیل کرده و به ذهن می‌سپارند.

از این رو شناسایی «شیوه فراگیری دانش‌آموزان» باید مقدم بر «انتخاب شیوه آموزش» بوده و آموزش بر اساس نحوه فراگیری دانش‌آموزان انتخاب شود؛ که در غیر این صورت فرآیند فراگیری- آموزش عقیم خواهد ماند.

آنچه در پی می‌خوانیم نگاهی است به شیوه فراگیری- آموزش دانش‌آموزان و راهکارهای لازم جهت شناسایی فرآیند آموزش- فراگیری.

پژوهش‌ها نشان می‌دهد هر دانش‌آموز به شیوه‌ای متفاوت از همسالان و همکلاسی‌هایش اطلاعات و نکات را دریافت می‌کند که این مسئله به عنوان ویژگی‌ برای هر فرد محسوب می‌شود؛ ویژگی‌ای که گاه معضلی جدی در آموزش و پرورش محسوب شده و والدین و اولیا مدرسه را در برخورد با دانش‌آموز و آموزش و پرورش او سردرگم می‌کند.بگذارید با مثالی ساده بحث را بیشتر بشکافیم؛ اگر شیوه فراگیری دانش‌آموزی «بصری یا دیداری» باشد و والدین و آموزگار بخواهند به شیوه «زبانی» نکات درسی را به او آموخته یا با او رفتار کنند، دانش‌آموز نه تنها نکته‌ای نمی‌آموزد، بلکه از آموزش نیز دلزده خواهد شد.

ناآگاهی از نحوه رفتار با دانش‌آموزان و به طور خاص «رفتار آموزشی» یکی از اصلی‌ترین دلایل دلزدگی دانش‌آموزان از درس و تحصیل و در نهایت ترک تحصیل است.

به عبارتی پژوهشگران بسیاری از دانش‌آموزان را قربانی نگاه یا روش‌های نادرست آموزشی و یک سونگری متولیان آموزش می‌دانند و معتقدند «عدم شناخت» عامل اصلی «شکست‌های آموزشی- پرورشی» است.

فراگیری فرآیندی چند سویه

پژوهشگران شاخص‌ترین شیوه‌های آموزش یا دقیق بگوییم فراگیری و یا فرآیند آموزش- فراگیری دانش‌آموزان را به 3 روش اصلی شامل: برقراری ارتباط یا فراگیری بصری یا دیداری برقراری ارتباط یا فراگیری حرکتی یا جنبشی و سوم برقراری ارتباط یا فراگیری شنیداری یا سمعی تقسیم‌بندی کرده و عقیده دارند هر دانش‌آموز به یکی از این سه روش با آموزگار و مطالب درسی ارتباط برقرار می‌کند و به غیر از شیوه خود، نه تنها نمی‌تواند با آموزگار از نظر روانی مرتبط شود، بلکه به هیچ وجه آموزه‌های او را فرا نمی‌گیرد.

- شیوه بصری یا دیداری؛ پژوهش‌ها نشان می‌دهد بیش از 45 درصد از دانش‌آموزان به این شیوه با آموزگار و مطالب درسی ارائه شده توسط او ارتباط برقرار می‌کنند.

پژوهش‌های دکتر دیوید سوزا و همکاران او از دانشگاه آکسفورد نشان می‌دهد بیش از 45 درصد از دانش‌آموزان از طریق «دیدن» و به طور خاص دیدن تصاویر مربوط به مطالب آموزشی از طریق پوستر، فیلم‌های آموزشی؛ عکس؛ نقاشی،‌ نمودار و... مطلب درسی را فرا می‌گیرند.

از طرفی این دانش‌آموزان در حین فراگیری مطالب درسی، این مطالب را به صورت نمودار خلاصه کرده و با دیدن این نمودار مطالب را به خوبی به خاطر سپرده و به یاد می‌آورند. در واقع آن چه باعث می‌شود تا این گروه با «دیدن» نکات را به خاطر سپرده و بازپس دهند: تأثیر «نشانه‌های» موجود در تصاویر است که هر یک از این نشانه‌ها، مفهومی را در ذهن آنها جایگزین می‌کند و دیدن مجدد «نشانه» یا «تداعی» مجدد آن، مطلب مورد‌نظر را نیز برای آنها یادآوری می‌کند.

به یک مثال ساده توجه کنیم: «نخستین واکنش ذهنی دانش‌آموز دیداری پس از شنیدن کلمه «سیب»، نقش بستن شکل سیب در کنار شنیدن نام آن و یادآوری همه اطلاعات مربوط به آن اعم از املا کلمه، توضیحات علمی مربوط به کلمه سیب و... است. در حقیقت با یادآوری شکل سیب، اطلاعات مربوط به آن نیز تداعی می‌شود.

از این رو در  دانش‌آموزان دیداری، «تصاویر» و «نشانه‌های خاص موجود در تصاویر»- که این نشانه کاملاً خاص بوده و تنها برای افراد معنا دارد- باعث فراگیری، به خاطر سپردن و یادآوری مجدد اطلاعات می‌شود.

* شیوه حرکتی یا جنبشی: نزدیک به 35 درصد از دانش‌آموزان روش حرکتی یا جنبشی را برای به خاطر سپردن و فراگیری مفاهیم درسی انتخاب می‌کنند.

در این شیوه، دانش‌آموز نوعی حرکت و عموماً «راه رفتن» یا «تکلم» و یا هر دو را برای فراگیری برمی‌گزیند. به عقیده پژوهشگران حرکت یا جنبش اعضای بدن باعث تمرکز ذهن شده و فرد را در فراگیری و به یاد سپردن مفاهیم آموخته شده، کمک می‌کند.

اگرچه در کلاس درس امکان حرکت وجود ندارد؛ اما شاخص رفتار این گروه، حرکت دادن پاها، اندکی ناآرامی و تکرار آرام آموزش‌ها حین تدریس آموزگار است. رفتار این دانش‌آموزان نباید با رفتار کودکان بیش فعال اشتباه گرفته شود؛ چرا که ناآرامی‌ کودکان بیش فعال با آزار و اذیت(در اغلب موارد) همراه است؛ ناآرامی‌ این گروه آسیب رسان نبوده و کاملاً شخصی است.

* شیوه سمعی یا شنیداری: پژوهش‌ها نشان می‌دهد فقط 19 درصد از دانش‌آموزان به طریق شنیداری، نکات درسی را فرامی‌گیرند.

در این گروه بحث و گفتگو درباره مسائل و شنیدن و صحبت کردن درباره موضوع، باعث فراگیری و به خاطر سپردن آموزش‌ها می‌شود.

متأسفانه این شیوه آموزشی چندان مورد توجه آموزگاران نیست؛ چرا که اغلب آنها به بحث و گفتگو و تبادل نظر درباره مطالب درسی علاقه نداشته و در حین تدریس به خودمحوری بیش از مشارکت علاقه نشان می‌دهند.

علاوه بر این پژوهش‌ها نشان می‌دهد دانش‌آموزانی که با شنیدن مفاهیم درسی را فرا می‌گیرند، زودتر از دو گروه دیگر آنها را فراموش می‌کنند و این مسأله در صورتی که انتقال مفاهیم به درستی صورت نگرفته باشد، نمود بیشتری می‌یابد.

برخی از پژوهشگران معتقدند با آموزش صحیح و تدریجی می‌توان شیوه فراگیری دانش‌آموزان شنیداری را به سوی دیداری سوق داد.

به غیر از سه روش ذکر شده، برخی از دانش‌آموزان یکی از این دو روش شامل؛ روش بین گروهی یا تبادلی و یا روش فراگیر یا چند سونگر را برای فراگیری خود برمی‌گزینند.
در شیوه بین گروهی یا تبادلی؛ دانش‌آموز ترجیح می‌دهد تا با برقراری ارتباط با فرد یا گروه، مطالب درسی را فرا بگیرد.

این گروه با تکرار مطالب در جمع مورد نظر و تبادل نظر با آنها مطالب درسی را فرا گرفته و به خاطر می‌سپارند. از این روش به عنوان یکی از روش‌های مناسب فراگیری مفاهیم درسی یاد  می‌کنند، اما باید دو نکته را نیز از نظر دور نداشت:

نخست آن که تنها فرد یا افراد هم توان از این شیوه فراگیری- آموزش بهره لازم را خواهند برد و دوم این که: حضور در جمع نباید سرپوشی برای فرار از مشکلات درسی و یا مشخص نشدن ناتوانی‌های فرد در جمع شود و عده‌ای گوینده و برخی دیگر فقط شنونده باشند. به یک مثال توجه کنیم: حضور در جمع به بهانه تبادل نظر، نباید راهکاری برای رونویسی از تکالیف دیگران باشد!

در شیوه فراگیر یا چند سونگر دانش‌آموز از پس درک کلی مفاهیم به شناخت اجزا می‌رسد. در این روش آموزش و فراگیری از کل به جزء است.

آموزگار و سنجش افکار

آموزگار به عنوان نزدیک‌ترین فرد مرتبط با دانش‌آموز در فرآیند فراگیری- آموزش، شاخص‌ترین نقش و مسئولیت را برای شناسایی نحوه فراگیری دانش‌آموزان دارا است. توجه به شناسایی شیوه فراگیری دانش‌آموز نه تنها باید مورد توجه آموزگار قرار بگیرد، بلکه باید والدین نیز این شاخص را شناسایی کرده و به روشی مؤثر، فرآیند فراگیری- آموزش را در کنار اولیا مدرسه پی بگیرند.

پژوهش‌ها نشان می‌دهد دانش‌آموزانی که به درستی شیوه فراگیری‌شان شناسایی شده است، نسبت به همسالان‌شان دو برابر پیشرفت آموزشی داشته‌اند. این مسأله به ویژه درباره دانش‌آموزان پایه ابتدایی(اول تا پنجم) که در شرایط حساس فراگیری- آموزش قرار دارند، بسیار حائز اهمیت است.

مجموعه پژوهش‌های انجام شده روی 1800 دانش‌آموز پایه اول و دوم ابتدایی ایالت کالیفرنیای آمریکا نشان می‌دهد سرعت فراگیری دانش‌آموزانی که شیوه فراگیری- آموزش آنها به درستی شناسایی شده- در مقایسه با همسالان خود که بدون شناسایی، آموزش‌ها را دریافت کرده‌اند- دو برابر در «خواندن» و یک و نیم برابر در «نوشتن» گزارش شده است.

اگرچه پژوهشگران تأکید دارند تا دانش‌آموزان به شیوه ویژه خود آموزش‌ها را فرا بگیرند؛ اما معتقدند ادغام تدریجی شیوه‌های فراگیری- آموزش می‌تواند نواقص موجود در روند فراگیری هر گروه را برطرف کند.

چند پرسش کلیدی

برای انتخاب درست شیوه آموزش و برنامه‌ریزی صحیح و یا از نگاهی دیگر، آگاهی از وضعیت تعلیم و تربیت در مرکز آموزشی، لازم است تا به 5 پرسش کلیدی پاسخ دهیم.

پاسخ مثبت(بله) به پرسش چهارم و پنجم به طور خاص به این معنی است که واحد آموزشی، توانایی آموزش و پرورش صحیح دانش‌آموزان را بر اساس انتخاب شیوه صحیح تدریس یا فرآیند فراگیری- آموزش داشته است: و پاسخ منفی به معنای ضعف در شناخت شیوه صحیح تدریس در واحد آموزش و ناشناخته ماندن شیوه‌های فراگیری- آموزش دانش‌آموزان است.

- فرآیند آموزش- فراگیری با توجه به شیوه‌های مختلف آموزشی و بر اساس نیاز هر گروه از دانش‌آموزان در حال اجرا است؟(شاخص‌ترین پاسخ بررسی برآیند کاری دانش‌آموز و آموزگاران است.)

- آموزگاران برای ارائه شیوه‌های جدید آموزشی، همسو با نیاز دانش‌آموزان تلاش می‌کنند و یا به شیوه‌های سنتی پای‌بند هستند؟ این به این معنا نیست که آموزگار با هر یک از دانش‌آموزان به شیوه‌ای خاص رفتار کند؛ چرا که تردیدی نیست که اجرای همه انواع روش‌ها در یک کلاس درس امکان‌پذیر نیست؛ اما به این معنی است که شیوه‌های آموزشی برگزیده شده به چه میزان پاسخگوی نیاز دانش‌آموزان است؟

- دانش‌آموز پس از برخورد با مشکلات آموزشی، امکان و فرصت‌ مطرح کردن آن را با آموزگار می‌یابد یا به عنوان مقصر اول و آخر، امکان هیچ‌گونه اظهار نظری را پیدا نمی‌کند. از نگاهی دیگر، امکان تغییر در شیوه‌های آموزشی به درخواست منطقی دانش‌آموزان میسر است؟

- دانش‌آموزان باید به اجبار شیوه‌های آموزشی جاری در واحد آموزشی را بپذیرند یا امکان تغییر در شیوه‌ها وجود دارد؟ از نگاهی دیگر شیوه تعلیم و تربیت واحد آموزشی چه توقعی را  در دانش‌آموزان ایجاد کرده است؟ آنها را به دانش‌آموزانی قانع و بی‌اطلاع تبدیل کرده و یا از آنها افرادی پویا و هوشمند ساخته است؟

- والدین برای حمایت از برنامه‌های آموزشی و بهتر شدن آنها چه فعالیتی می‌کنند؛ به عبارتی والدین تا چه حد به واحد آموزشی و برنامه‌های آن مطمئن هستند تا در فعالیت‌های مدرسه مشارکت کنند؟

و در پایان، آموزش و پرورش و یا همان تعلیم و تربیت، فرآیندی دوسویه است که هر دو سوی این معادله یعنی دانش‌آموز و آموزگار باید از آموزش و فراگیری لذت برده و آن را به حرکتی پویا تبدیل کنند؛ نقص در عملکرد هر سو، دیگری را از ادامه مسیر باز می‌دارد.

منبع: minuteman.org

آیا ریاضیات شیرین است؟وبیانیه معروف یونسکو به نام...

آیا ریاضیات شیرین است؟وبیانیه معروف یونسکو به نام...
اغراق آمیز نیست اگر ادعا کنیم نظام آموزش ریاضیات در کشور ما و یا حتی در سطح جهان، نظامی نخبه‌پرور و یا به بیان بهتر نخبه‌محور بوده است. بیانیه معروف یونسکو به نام «ریاضیات برای همه» (1984) مُهر تأییدی بر این ادعاست. بنا بر اظهارات موجود در این بیانیه ، برنامه درسی ریاضیات از ابتدا برای دانش آموزان خاص و ممتاز طراحی شده است که قصد ادامه تحصیل در مؤسسات خاصی را داشته‌اند، ولی شرکت هر چه بیشتر و روزافزون دانش‌آموزان در برنامه‌های مدارس ، با پیش زمینه‌ها، توقعات و توانایی‌های مختلف ، سبب شده است که قشر عظیمی از آنها برنامه‌های ریاضیات مدرسه‌ای را انتزاعی، بی فایده و نامرتبط با زندگی خود بدانند. نظام آموزش ریاضیات کشورمان، کتب و برنامه‌های درسی، به تبعیت از تغییرات نظام جهانی و به منظور تطابق هر چه بیشتر با استانداردهای بین‌المللی آموزش ریاضیات هر از گاهی تغییر یافته است. این تغییرات اغلب در محتوای کتب درسی، توالی موضوعات مورد تدریس، زمان اختصاص یافته برای تدریس و یا فعالیت‌های کلاسی برای دانش آموزان (در همان کتاب درسی)، بوده است. از بحث اینکه این تغییرات تا چه اندازه در راستای نیازها، ویژگی ها و فرهنگ بومی کشور ما بوده است، صرف نظر می‌شود. گرچه به گفته بیشاب چیزی به نام بهترین برنامه درسی ریاضیات، مستقل از فرهنگ وجود ندارد و البته تصور انتخاب و پیاده کردن بهترین برنامه درسی نیز تصوری رویایی است. احتمالاً پاسخ به پرسش‌هایی نظیر: «چند درصد از دانش‌آموزان دوره متوسطه در رشته ریاضی تحصیل می‌کنند؟ چه تعداد از آنها در رشته‌های ریاضی و یا بسیار مرتبط با ریاضی(مانند رشته‌های فنی) ادامه تحصیل می‌دهند؟ آن تعدادی که به چنین مرحله‌ای می‌رسند تا چه حد در دروس دانشگاهی وابسته به ریاضیات موفقند؟ نتایج آزمون‌های بین‌المللی همچون تیمز در ایران چگونه بوده است؟ چند درصد از دانش آموزان در المپیادهای ریاضی رتبه می‌آورند؟ (و چند درصد ایشان پس از اتمام دوره کارشناسی در ایران می‌مانند؟) و ...» ما را بیشتر به فاصله نظام آموزش ریاضی کشورمان از یک نظام آموزشی عام المنفعه آگاه می‌سازد.البته میزان شرکت دانش‌آموزان در رشته ریاضی، همچنین قبول شدگان کنکور در رشته‌های مرتبط با ریاضیات ، در سال‌های اخیر به طور چشمگیری رو به افزایش بوده است و صد البته فریاد دبیران ریاضیات و اساتید محترم دانشگاه بلندتر که: سطح علمی دانش‌آموزان و دانشجویان پایین آمده است و استانداردهای ریاضیات در محافل آموزشی در حال افول است و چنین و چنان! «افول استانداردهای ریاضیات»!، به هر ترتیب، شاید این هم یک راه برای همگانی و دموکراتیزه کردن آموزش باشد. تصور من این است که اگر برنامه ریزان، آموزشگران و سیاست‌گذاران آموزشی، نتوانسته و یا نخواسته‌اند پلی مستحکم و مطمئن بین ریاضیات تحت انحصار نخبگان و ریاضیات مورد نیاز اکثریت در جوامع آموزشی، ایجاد کنند، اگر استانداردهای ریاضیات آن‌قدر بالا و غیر قابل تغییر است که نمی‌توان آنها را برای استفاده عموم جرح و تعدیل کرد، اگر تصور عموم این باشد که شأن و اعتبار ریاضیات به پیچیدگی و مفاهیم غیر قابل دسترس آن است و تحصیل آن برای تبدیل شدن به یک شهروند هوشمند و ممتاز جامعه، یافتن شغل و موقعیت مناسب در داخل و حتی خارج از کشور یک ضرورت است و عدم موفقیت در آن نوعی سرافکندگی و بی استعدادی تلقی شود، ما بیش از پیش شاهد خواهیم بود، اکثریتی که خود یا فرزندان خود را لایق ممتاز بودن و نخبه بودن می‌دانند بر دژهای مستحکم ریاضیات هجوم برده و اگر ناتوان از بالا رفتن باشند پایه‌های آن دژها را تخریب سازند و در این بین (همان‌گونه که از شواهد سال‌های اخیر برمی‌آید) صاحبان دژها چاره‌ای جز فریاد ندارند. یک راه مسالمت‌آمیزتر این است که مدافعان استانداردهای ریاضیات با مدافعان استانداردهای آموزش ریاضیات (از جمله همگانی شدن ریاضیات) به مذاکره بنشینند. مذاکره‌ای که نتایج آن به نفع دو طرف باشد. پنجه‌هایی قوی بر گلوگاه‌های آموزش ریاضیات وجود دارد که هر زمان فشرده شود خطر آفرین خواهد بود،از جمله کشاکش بین «منفعت طلبی» و «حفظ اصول و ارزش‌ها» نفع طلبی در آموزش داخل کشور تحت تأثیر یک فرهنگ جهانی بوده است و البته ریشه‌های داخلی نیز دارد. بار منفی کلمه نفع طلبی همیشه هم به جا نیست. هر عقل سلیمی کسب منافع حتی از نوع مادی را می‌پسندد. در دنیای امروز نادیده انگاشتن منافع تکنولوژیکی و اقتصادی که شدیداً به ریاضیات وابسته‌اند نامعقول است. دیدگاه پست‌مدرن «علم برای علم» و دیدگاه بسیار خاص «عشق به آموختن» برای عموم جامعه قابل تحلیل و پذیرش نیست.ولی پرسش این جاست که نفع طلبی تا کجا؟ تا جائی که اصول و پایه‌های ریاضیات و اهداف متعالی آموزش نادیده انگاشته شود؟ رشد اندیشه و تعالی روحی تحت تعالیم مفاهیم یکپارچه و منظم و مجرد ریاضیات خود بزرگترین نفع برای یک انسان تکامل جوست. به نظر می‌رسد یکی از علل سردرگمی‌های جامعه آموزش ریاضی در انتخاب اصول و اهداف و اعتراض ریاضیدانان به جامعه آموزش ریاضیات، به خاطر نزاع و رویارویی بین دو نگرش باشد، نگرشی مادی؛ نگرشی معنوی. هر انسانی از جمله دانش‌آموز مستحق بهره‌بری از هر دو منفعت است. جوامع انسانی نیازمند اصول آرمانی و ایده‌آل‌ها هستند. نیازمند نخبگان و خواصی هستند که ارزش‌های متعالی انسانی را تبیین سازند. از سوی دیگر حاصل تفکر والا باید زندگی بهتری را برای شهروندان جامعه به ارمغان آورد. محصولات فکری اندیشمندان باید در اختیار و در خدمت عموم باشد. هیچ رشته دیگری همچون ریاضیات چنان گستره وسیعی ندارد که یک سرش پا را فراتر از اندیشه بشری گذاشته و وارد قلمرو روح و ابدیت گردد، مفاهیم مجردی را خلق کند که سال‌ها بعد کاربرد مادی و واقعی می‌یابند و سر دیگرش در تولید جزیی‌ترین ابزار مصرفی روزمره زندگی حضور خود را نشان دهد. شاید از این روست که آموزش ریاضیات نیز چنین چالش بر انگیز است. جنبه‌های نفع طلبی مادی در آموزش ریاضیات کشورمان در چهار مقوله قابل بررسی است: 1 - تصور و باور عامه از ارتباط پیشرفت اجتماعی و اقتصادی با ریاضیات و تشویق فرزندانشان به تحصیل در رشته ریاضیات 2 - مقتضیات اجتماعی و زمانی سال‌های اخیرکشور و جهان که زمینه اشتغال در رشته‌های( فنی) مرتبط با ریاضیات را سهل‌تر و وسیع‌تر کرده است. 3 - به تبع چنین انگیزه‌ای فارغ‌التحصیلان سال‌های اخیر در ریاضیات و رشته‌های مرتبط که بسیاری به جمع آموزشگران پیوسته‌اند دیدگاه‌های نفع طلبانه خود را به نوآموزان منتقل کرده‌اند. (البته هستند بسیاری از آموزگاران و اساتیدی که ریاضیات را با عشق آموزش می‌دهند و به نحوه تفکر و استدلال و رشد روحی نوآموز بیش از نتایج آزمون‌ها و یا نحوه ارزیابی مدیران آموزشی از عملکرد خود، اهمیت می دهند.) 4 - معضلی به نام کنکور و تست، که مافیای عظیم تدریس کنکوری در آموزشگاه‌ها را بوجود آورده است. این مافیا بیش از هر نیرویی خط و مشی آموزش ریاضیات مدرسه‌ای را تعیین می‌کند و حوزه نفوذ آن به دبستان‌ها نیز کشانده شده است. هر که با ریاضیات واقعی سرو کار دارد می‌داند درست فکر کردن، تعمق و چالش فکری برای حل یک مسئله، هر چقدر هم که زمان ببرد تا چه اندازه با ارزش بوده و موجب رشد تفکر ریاضی و قابلیت حل مسئله می‌گردد. حال چنین ارزشی را مقایسه کنید با راه حل‌های تستی ، خلاصه شده و ثانیه شمار ساعت روی میز تحریر که زمان عمر هر تست را سی الی شصت ثانیه تعیین می‌کند. این نکته را هم در نظر بگیرید که از دهه 80 میلادی تاکنون حل مسئله به عنوان مرکز و هسته اصلی آموزش ریاضیات بیش از هر چیز مورد توجه بوده است. پیشنهادها: 1 - دست اندرکاران محترم فکری به حال کنکور تستی دانشگاهها کنند و به جای تاکید بر نتایج آزمون‌های تستی به طرقی قابلیت حل مسئله دانش آموزان سنجیده شود. 2 - رشته‌های غیر ریاضی در مدارس مورد حمایت جدی قرار گیرند. ( پر رنگ تر شدن رشته‌هایی مانند کامپیوتر و حسابداری و ... امیدوارکننده است) 3 - محتوای ریاضیات رشته‌های غیرریاضی را در ارتباط با نوع آن رشته غنی‌تر سازند و ریاضیاتی را در دروس بگنجانند که برای دانش آموزان آن رشته قابل کاربرد باشد و نحوه کاربرد ریاضیات، آموزش داده شده و مورد ارزیابی قرار گیرد. (تدریس یک کتاب یکسان مانند ریاضی 2 دبیرستان برای همه رشته‌های فنی و ریاضی و تجربی به نظر مناسب نمی‌رسد) 4 - اکثریت قریب به اتفاق دانش‌آموزان در رشته ریاضی دبیرستانی مایل به ادامه تحصیل در رشته‌های فنی هستند. در نظر گرفتن ریاضیات کاربردی به جای مفاهیم مجرد برای این دسته افراد مناسب‌تر به نظر می‌رسد. 5 - مسئولان، ذهن افراد جامعه، والدین و دانش آموزان را نسبت به این مسئله روشن سازند که ریاضیات رشته برجسته و ممتاز مدارس و تحصیل آن نشانه داشتن استعداد برتر نیست. (با ورود به یک دبیرستان می‌توانید این حس تمایز و برتری را بین دانش آموزان ریاضی و بقیه لمس کنید). پیشنهاد‌های پنج‌گانه فوق از یک اولویت بندی برخوردارند، اگر از نفوذ و تأثیر کنکور بر برنامه‌های درسی مدارس کاسته شود خود به خود زمینه اجرای باقی پیشنهادها و دیگر راهکارهای مفید ایجاد خواهد شد و اگر پیشنهادهای2و3و4 عملی شوند ، اذهان عمومی به رشته‌های غیر ریاضی معطوف خواهد شد و با شرکت دانش آموزان مستعد در رشته‌های غیر ریاضی، این رشته‌ها از رونق بیشتری برخوردار خواهند شد. بدین ترتیب زمینه‌ای فراهم می‌شود تا هر قشر از دانش آموزان مطابق با اهدافی که دارند وجهی از ریاضیات را که بیشتر مورد نیازشان است فرا‌گیرند.

فساد سازمانی را چگونه شناسایی کنیم ؟

می‌گویند روزی یکی از مدیران هندی راز موفقیتش را برای عده‌ای از دانشجویان مدیریت تعریف می‌کرد، وقتی از او راز موفقیتش را پرسیدند مدیر هندی فکری کرد و سپس دهانش را تا بناگوش باز کرد و گفت راز موفقیت من اینجاست، ببینید.

دانشجویان کنجکاو هندی که برای دیدن این شکاف اسرارآمیز نیم‌خیز شده بودند، یکی‌یکی دهان و لوزه‌های ایشان را بررسی کردند، اما پس از چند لحظه با گرفتن بینی‌هایشان از ایشان فاصله گرفتند.

وقتی کنجکاوی دانشجویان فروکش کرد یکی از دانشجویان که از بی‌ادبی مدیر هندی عصبانی شده بود سربه اعتراض گشود و به زبان هندی گفت، استاد گرامی ما از شما رمز و راز مدیریت را پرسیدیم ولی شما در عوض دندان‌های مثل دانه بلال‌تان را به ما نشان دادید.

مدیر یاد شده ضمن عذرخواهی گفت: ولی باور کنید راز دیگری وجود ندارد، راز موفقیت من همین دهان بدبو است و بس.

غوغایی در میان دانشجویان در گرفته بود و عده‌ای از دانشجویان در حال ترک سالن بودند.

در این حال یکی از دانشجویان که تاکنون سخنی به زبان نیاورده بود، گفت: استاد مطمئنم که حکمتی در گفتار شما وجود دارد، پس خواهش می‌کنم آن را به ما بگویید.

مدیر موفق در حالی که با احترام از جای خود بلند می‌شد گفت، راستش همه موفقیت من از زمانی شروع شد که دچار پوسیدگی دندان شدم و خب شما می‌دانید که در چنین حالتی بوی بد دهان را همه احساس می‌کنند جز خود شما.

من از بوی بد دهانم این درس را گرفتم که اگر سازمان تحت نظر من هم دچار عفونت باشدحتما دیگران بهتر از من این عفونت و یا آسیب را حس می‌کنند.

و موفقیت من از زمانی آغاز شد که پی‌درپی در جست‌وجوی یافتن افرادی بودم که نقاط ضعف و کاستی‌‌ها را در کارهایم به من نشان دهند و چه کسی بهتر از کارکنان.

فضائل اخلاقی و مدیر قرن بیست و یکم

چکیده
مدیران دولتی قرن بیست و یکم با یک شبکه جهــــــانی و جدید مواجه هستند. لذا به کارگیری مدیریت دولتی نوین (NPM) و راهها و شیوه های اخلاقی قرن گذشته در تصمیم گیریها در یک شبکه جهانی و سازمانهایی با ساختارهای شبکه ای دیگر ناکافی بوده و حتی ممکن است به طور بالقوه مشکل ساز نیز باشد. در این مقاله سعی شده است تا با مروری بر فضایل اخلاقی جهانی و نیز بیان مشکلات اخلاقی دنیای مدرن& فرصتها و راه حلهای مناسبی فراروی مدیران بخش دولتی در بدو ورود با این حوزه جدید و بدیع قرار گیرد.

مقدمه
به عقیده مارک تواین “MARK TWAIN” خوب بودن و پرهیزگار بودن امری است بسیار شریف و بزرگ ولی آموختن آن به دیگران بسی شریفتر و بزرگتر است.
شاید در دهه 1990 کلمات «تواین» درخصوص فضایل اخلاقی و نیز آموزش این فضایل اخلاقی در بخش دولتی را برای مدیرانی که آموزش می دیدند کمتر به واقعیت نزدیک می دانستند، حتی عده ای نیز معتقد بودند که دانشجویان در این رشته (بخش دولتی) با یک نوع خاص از گفتمان فلسفی درگیرند که به آنها اجازه می دهد که برای رفتارشان سفسطه کنند و احساس مسئولیتی در این میان نداشته باشند. اگرچه این بی میلی بر روی مشارکت در بحث اخلاقی به نظر می رسد به خاطر تاکید بیش از حد بر روی مفهوم مدرنیسم از استدلال و عقل (اعتقاد به جدایی عقل از ارزش) باشد ولی دردهه 1990 چنین مفاهیمی حتی با پیدایش روشهای پست مدرن از «دلیل گرایی اخلاقی» پیچیده تر شده اند (عقل اخلاقی مطرح می شد یعنی عدم جدایی عقل از ارزش). و این درحالی است که نتایج روشهای مدرنیسم و پست مدرنیسم در استدلالهای اخلاقی باعث شد تا مدیران بخش دولتی از هدایتهای سنتی که می توانست اعمال آنها را حتی در شرایط بسیار پیچیده تر هدایت کند، محروم شوند.

امروزه افزایش و رشد اطلاعات، اینترنت، سازمانهای مجازی و نیز افزایش پذیرش تکنیک های مدیریت دولتی نوین، همه و همه درضرورت شکل گیری و تاسیس دوباره هدایتها و دستورات اخلاقی دخیل شده اند. بنابراین، سازمانهای دولتی نوین که بعضی از آنها دارای ساختارهای جهانی هستند جانشین سازمانهای دستوری با ساختار سلسله مراتبی شده اند. یک روابط شبکه ای در داخل و خارج سازمان وجود دارد&، همچنین مسائل بالقوه اخلاقی و عملی برای مدیران بخش عمومی از قبیل پاسخگویی به رهبران و نیز اقدامات مسئولانه بیشتر شده است.

جهانی شدن اصول اخلاقی
جورج فردریکسون (GEORGE FREDERICKSON) در کتاب خود به نام <<«روح مدیریت دولتی» در سال 1997 به چاپ رسید به این موضوع می پردازد که ناتوانی ما در اینکه بتوانیم به طور دولتی فکر کنیم و دولتی باشیم به افزایش مشکلات و مسائل فسادبرانگیز و لغزشهای اخلاقی برای مدیران بخش دولتی منجر شده است. او حرکت سازمانهای مبتنی بر یک سلسلـــه مراتب سنتی به یک سازمان شبکه ای متهور و جسور را دلیلی برای این وضعیت می داند. ازسوی دیگر، در این زمینه توماس دی لینچ (THOMAS D.LYNCH) و ویلا بروس (WILLA BRUCE) معتقدند که به یک اجماع همگانی نیاز است که در آنجا راجع به اخلاقیات و استدلال اخلاقی در بخش دولتی به بحث پرداخته شود.

«لینچ» معتقد است ما بر این باوریم که در حرفه خود نیاز به ادبیاتی داریم که ما را در فهم مسائل اخلاقی و بخصوص فضایل اخلاقی در زمینه جامعه جهانی کمک کند. همان طور که قرن بیستم را پشت سر گذاشتیم، سراسر دنیا نیز بیشتر و بیشتر درحال یکپارچگی و متحدشدن است. و ما باید به فکر اصول اخلاقی در زمینه جهانی باشیم.

همان طور که اصول اخلاقی به طور فردی ما را به سوی خیر هدایت می کند، برای سازمانها و خط مشی های دولتها نیز نیازمند اصولی هستیم که بتوانیم بر آن اساس قوانین و سیاستهای مشترک را با توجه به اخلاقیات وضع کنیم.

با نگــــاهی به مذاهب و ادبیات فلسفی می توان هر یک از آنها را پایه و اساسی برای روشی مشترک جهت رسیدن به اصول اخلاقی که تقریباً برای همه ادیان این دنیا قابل قبول است پیدا کنیم. ولی به هرحال این راه تنها زمانی امکان پذیر است که ما در جستجوی آن باشیم و فعالانه در بین خودمان به بحث و گفتگو بپردازیم، تا ببینیم که آن راه مشترک کدام است. اگر اخلاق نسبی شود (یعنی از بین رفتن اخلاق) لذا اگر مفاهیمی را از ادیان مناسب استخراج کنیم می توان به یک اصول اخلاقی جهان شمول رسید که مورداعتقاد همه ادیان و مذاهب است.

جنبه های اصول اخلاقی
درخصـــوص اصول اخلاقی قابل قبول می توان به سه دیدگاه از لحاظ حرفه ای اشاره کرد، که شامل دیدگاههای ابزاری (DEONTOLOGICAL) ، عدالت (ارزشی) (TELEOLOGICAL) و تقوی یا اخلاق ناب (VIRTUE) است. مسلم است که بحث اخلاق و فضایل اخلاقی بسیار قدیمی و به زمان ارسطو برمی گردد هرچند که تا پایان قرن بیستم درخصوص آن مباحث زیادی مطرح شده بود ولی این امر هیچگاه به صورت یک سری اصول حرفه ای مطرح نشده بود و تاثیر ادبیات روی فضایل اخلاقی هنوز توسعه نیافته بود.

اخلاق در بخش دولتی
در ادامــه این مقاله، به تعبیر و تفسیر خلاصه ای از چهار مقاله که هرکدام به طور ویژه ای به موضوع و مسئله اخلاق در مدیریت بخش دولتی اشاره کرده اند، می پردازیم. هریک از این مقاله ها به ترتیب به دنبال یافتن پاسخی برای این سوالات هستند که چگونه به جامعه جهانی برسیم، چگونه مردم و جامعه را حمایت کنیم، چگونه این جوامع را اداره کنیم و چگونه به خواسته های خود برای دنیای استوار، پایدار و ایمن برسیم. اولین انتخاب مــا به کارگیری عقل روحانی و خرد معنوی (APPLYING SPIRITUAL WISDOM) است که توسط <«توماس>» و «لینچ» گردآوری شده است. آنها اعتقاد دارند، تفکر سکولاریسم برای پیروزی وفائق آمدن به چالشهای مستمر بخش دولتی ناتوان و ناکافی بوده و برای اداره جوامع جهـانی نیز ناکافی خواهدبود. بنابراین، ما می بایست درجایی دیگر به دنبال یک اصول هدایت کننده و راهنما بگردیم. این دو نفر ما را دعوت می کنند که جستجو باید ازطریق مبانی مذهبی و فلسفی در تمامی جهان باشد، این موضوع ما را به سمت خرد معنوی که در میان فرهنگها وجود دارد، هدایت می کند و ما را با یک منبع جهانی از دانش آموزان آشنا می سازد و ما را آموزش می دهد که چگونه رفتار و نگرش درست داشته باشیم، اگرچه آنها از یک مذهب و دین خاصی حمایت نکرده اند اما بررسیهای آنها به یک قانون طلایی (GOLDEN RULE) منجر شد که همان ماهیت اخلاق جهانی است&، که در بسیاری از مذاهب جهان وجود دارد. این قانون طلایی در انجیل بدین شکل آمده «آنچه می خواهی دیگران بر تو کنند، تو نیز به ایشان آنچنان کن».

این دو دانشمند برای اثبات ادعای خود از مفاهیم گسترده ای مانند جنبش اصلاح طلب، عصر اطلاعات تغییر در پارادایم بعد از تنویر افکــار و نیز کتابها و ضرب المثلها استفاده نموده اند. آنها در خاتمه پیشنهاد می کنند که همچنان که ما بـــــه سمت قرن 21 به پیش می رویم باید از قانون طلایی برای اداره زندگی فردی و اجتماعی خود بهره بگیریم.
مقاله دوم از جیمز گازل (JAMES GAZELL) است. او یک اصول اخلاقی جهانی را که مبتنی بر قانون طلایی است را موردبحث قرار می دهد که همان منشا، و مبدا توسعه اصول اخلاقی جهانی است. او در این مقاله یک تاریخ تفضیلی از حرکتهایی را که در بین گروههای مختلف مذهبی، تجاری و بین المللی درجهت به رسمیت شناختن نیاز به اخلاق جهانی در یک جــامعه جهانی است را مطرح می کند. جامعه ای که در آن ارتباطات همگانی روز به روز بیشتر می شود. او همچنین به بررسی نیروهای مذهبی، اقتصادی و سیاسی که بر روی این حرکتها و جنبشها تاثیر می گذارند می پردازد و بیانیه ها و برنامه های آنها را که توسط گروههای مختلف کاری به سمت ایجاد و توسعه یک اخلاق جهانی ترویج شده است را مطرح می کند.

مقاله سومی که انتخاب شده است نیز موضوع اخلاق جهانی را دربرمی گیرد. عنوان این مقاله جهانی شدن، توجیهات اخلاقی و خدمات عمومی است که توسط چارلزگاروفالو (CHARLES GAROFALO) تهیه شده است. در این مقاله به مرور و بررسی توجیهات اخلاقی پرداخته شده که بر روی معیارهای ارزشی بوروکرات ها استوار باشند. در این مقاله چند سوال مطرح می شود و سپس به پاسخ دادن به هریک از آنها می پردازد. سوالاتی همچون: این ارزشها کدامند؟ چگونه این توجیهات و ارزشهای اخلاقی انتخاب می شوند؟ و اینکه این ارزشها چگونه باید باشند؟ در این مقاله یک اصول اخلاقی جهانی را ارائه می کند که به شکل زیر تعریف شده است. مجموعه ای از یک سری اصول و رشته های اخلاقی که در فلسفه ابزاری عدالت (ارزشی) و تقوی (اخلاق ناب) مطرح و پیشنهاد شده اند. که از این اخلاق واحد باید به عنوان چارچوبی برای هدایت تصمیمات مدیران، درجهت پاسخ به پرسشهای مربوط به ارزشهای بوروکراتیک و نیز برای ایجاد یک پایگاه اخلاقی و مشروعیت اخلاقی جهت گفتگوی جهانی و تصمیمات جهانی استفاده بشود.

مقاله چهارمی که خلاصه آن مطرح خواهدشد با عنوان گفتمان اخلاقی مدیریت دولتی (P.A-ETH-TALK) از دیوید فارمرز (DAVID FARMER’S) است. او مدلش را تحت عنوان مطالعه و بحث اخلاقیات مدیریت دولتی تعریف می کند. او ممکن است که نسبت به آنچه که در آمریکا تحت عنوان احیای اخلاقیات مطرح شده خوش بین و خوشنود باشد، اما او هشدار می دهد که نباید موضوع اخلاقیات و آموزش اخلاقیات به عنوان ابزار و تاکتیکی از سوی مدیران دولتی استفاده شود. او خاطرنشان می کند که بحث اخلاقی می تواند برای مدیریت دولتی مضر باشد مگراینکه مابین مطالعه و بحث اخلاقی «سالم و ناسالم (ناکارآمد)» تمایز قایل شویم. او براساس یک سری از آثار فلسفی متعلق به «سنت آگوستین» و «جان رولز» سه معیار برای بحث اخلاقی سالم را ارائه می کند:

1 - تشخیص اینکه اصول اخلاقی نه قطعی هستند و نه معین و ممکن است شامـــل تناقض گویی درعمل و تصمیم گیری باشند؛

2 - درک این مطلب که مدیریت دولتی، به منظور گنجاندن یک حوزه عملی گسترده تر باید بیشتر توجه اش را بر روی مسائل اصلی و نیروهای بزرگ اجتماعی معطوف کند؛

3 - تأمل و تفکر مجدد به این موضوع که فرد چگونه دیدگاههای اخلاقی خود را با دیگران سهیم مـــی سازد و یک نوع سازگاری ایجاد می کند.

نتیجه گیری
اگر بخواهیم گفته مارک تواین را که در ابتدای مقاله ذکر شده است را تفسیر کنیم، خواهیم دید که تقوی و پرهیزگاری در زندگی انسان به سختی به دست می آید ولی آموزش تقوی و توصیه به پرهیزگاری برای دیگران امری بسیار آسانتر است.

این چهار مقاله حول موضوع اصلی «مرور اخلاقیات جهانی» به ما یک دیدگاه خوبی را ارائه می کنند، که چگونه مشکلات اخلاقی را در تمامی حوزه های این جهان شبکه ای شده در قرن بیست و یکم شناسایی کنیم. همچنین مؤلفان به محدودیتهای موجود در دیدگاههای مدرنیستی و پست مدرنیستی که به استدلال و روشهای مدیریت دولتی قرن بیستم سایه افکنده بود، پرداختند. همچنین این مقالات روشهای اخلاقی و ترجیهات اخلاقی را به عنوان عوامل بالقوه ای برای رویارویی با محدودیتهای موجود در پارادایم قرن بیستم پیشنهاد می کنند و نیز این روشها را به عنوان احیاءکنندگان مـــــدیریت دولتی در قرن بیست و یکم به عنوان هنجارهایی لازم جهت اقــدام در یک محیط شبکه ای جهانی معرفی می کنند.

مقاله حاضر برگرفته از سایت http://www.pamij.com/7_1_01_intro.html است.
نقل ازhttp://www.imi.ir/tadbir/tadbir-145/article-145/4.asp

شش خطای انسانی

خطای شماره 1- منافع انسان با پایمال کردن حقوق دیگران حاصل شود

خطای شماره 2- نگرانی از بابت اموری که قابل اصلاح وتغییر نیستند

خطای شماره 3- اصرار برناممکن دانستن کاری که آنرا از حیطه توانایی خود خارج می دانیم

خطای شماره 4-اجتناب از بی توجهی به چیزهای جزئی وبی اهمیت

خطای شماره 5- سستی در زمینه پرورش ذهن و عادت نکردن به مطالعه وخواندن

خطای شماره 6- تلاش به وادار کردن دیگران برای پیروی از باورها و شیوه زندگی ما