بنگاه دانش اقتصاد *ابتهاج*

مقالات آموزشی اقتصادی صهیب عبیدی

بنگاه دانش اقتصاد *ابتهاج*

مقالات آموزشی اقتصادی صهیب عبیدی

کالایی سازی

فرض اینکه بازارها و علایم بازار به بهترین وجه همه تصمیمات مربوط به تخصیص منابع را تعیین می کنند، در واقع فرض کردن این موضوع است که همه چیز را در اصل می توان کالا تلقی کرد. کالایی سازی مستلزم حقوق مالکیت بر فرایندها، چیزها و روابط اجتماعی است که بر آنها می توان قیمت گذاشت و به شرط قرارداد قانونی آنها را می توان خرید و فروش کرد.

ادامه:‌کالایی سازی

قوانین طلایی تبلیغات در اینترنت

امروز با توجه به کارکردهای وسیع اینترنت، اهمیت تبلیغات اینترنتی بیش از گذشته نمود یافته است، به گونه‌ای که بسیاری از شرکت‌های بزرگ و برتر، با وجود تبلیغات در سایر رسانه‌ها از جمله رادیو، تلویزیون و مطبوعات، جایگاه ویژه‌ای را برای تبلیغات اینترنتی قائلند.

اداکه این مطلب را در این لینک ببینید: قوانین طلایی تبلیغات در اینترنت

مجموعه مقالات موفقیت

 

مجموعه مقالات موفقیت

بر اشتباهات شغلی و کاری خود غلبه کنید

از اشتباهات خود درس بگیرید 

ارزش خود را در محل کار دریابید


ادامه مطلب

چطور با آنانکه مشکل‌شخصیتی دارند رابطه برقرار کنیم؟

?داره حالم ازش به‌هم می‌خوره... اصلا انگار نه انگار که آدمای دیگه اهمیتی دارن؛ دقیقا شیفته خودشه و بس?، وای نمی‌دونی چه‌جور آدمیه!
حال می‌کنه که 2ماه تنها بزنه بره توی یه ویلا، تک و تنها بمونه بدون اینکه حتی یه آدم هم ببینه. موندم که چه‌جور می‌تونه با این همه تنهایی حال کنه؟?، ?میزشو که می‌چینه، یه طرف فقط باید کاغذاش باشن، یه طرف فقط قلما.
اگه این‌جور نباشه انگار دارن دارش می‌زنن. حالا اینکه یه مثاله؛ کل زندگیش مثل همون میزه؛ همه چی همیشه باید در نهایت نظم باشه.?، ?دارم ذله می‌شم. این مرد با هر چی که خلاف باشه حال می‌کنه. اگه فردا اعلام کنن که کمک کردن به گداها خلاف قانونه، می‌ره از یه جای دیگه با خلاف پول جور می‌کنه و به هر چی گدا تو شهره پول می‌ده...? و...
شما هم با این‌جور آدم‌ها سر و کار داشته‌اید؟ دلتان می‌خواهد بدانید چطور بهتر می‌شود با این آدم‌ها سر و کله زد؛ آدم‌هایی که مشکلشان مال یک‌روز و یک هفته و یک ماه نیست؛ آدم‌هایی که همیشه مریضند؛ آدم‌هایی که اختلال شخصیت دارند؟ در این شماره فقط به 4 نوع از این بیماری می‌پردازیم. بقیه بماند برای شماره بعد.
اینکه تا به حال در صفحه موفقیت از موضوع مهمی مثل رابطه برقرار کردن با افرادی که مشکلات شخصیتی دارند طفره رفته‌ایم، یک دلیل بیشتر ندارد؛ روان‌شناس‌ها یک ضرب‌المثل اعتراف‌گونه و تلخ بین خودشان دارند با این مضمون که ?اختلال شخصیت باتلاق روان‌شناسی است?؛ یعنی علمی که حالا پایش را از گلیم خودش دراز‌تر کرده و دارد روی چاقی و زخم معده و دیابت و حتی سرطان کار می‌کند، وقتی با بیمار اختلال شخصیت مواجه می‌شود، مثل آدمی که توی باتلاق مانده باشد، گیر می‌کند، هی زور می‌زند و طرف درمان نمی‌شود.
سخت‌ترین کاری که ممکن است یک روان‌شناس در طول دوره درمانش با آن مواجه شود، درمان یک اختلال شخصیت عمیق است؛ چرا؟


اختلال شخصیت یعنی چه؟
وقتی یک آدم در طول دوران زندگی‌اش تا شکل‌گیری نسبی شخصیت - یعنی سن قراردادی 18سالگی - طوری بزرگ شود که راه‌های ارتباط برقرار کردنش با دیگران یا راه‌های حل مشکلات‌اش ناجور باشد و با چیزی که همه پذیرفته‌اند متفاوت باشد، می‌گوییم طرف اختلال شخصیت دارد.
این آدم‌ها روش‌های ناسازگارانه‌شان را در همه رفتارهایشان بروز می‌دهند؛ مثلا یک نفر که تا قبل از 18سالگی همه مشکلات‌اش را با خلاف و بزهکاری حل کرده و حتی وقتی که راه‌های مشروع‌تری وجود داشته‌اند، از راه‌های خلاف استفاده کرده است، مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی است.
مشکل عمده آدم‌هایی که اختلال شخصیتی دارند این است که اصلا قبول ندارند بیمار هستند و برای همین، روان‌شناس‌ها چندان کاری نمی‌توانند برایشان انجام دهند. مثلا اگر یک فرد افسرده به راحتی حاضر می‌شود برای تغییر دادن زندگی‌اش با یک روان - درمانگر یا روانپزشک مشورت کند، کسی که اختلال شخصیت و بدگمانی دارد، عمرا حاضر شود به خاطر بدگمانی‌اش پایش را توی یک مکان درمانی بگذارد، چرا؟
همان‌طور که از اسم این بیماری‌ معلوم است، اختلال آن‌قدر عمیق است که کل شخصیت یک بیمار را دربر می‌گیرد. اگر یک افسرده فقط خلقش ناجور است، اگر یک بیمار وسواسی فقط فکرهای اضطراب‌آوری دارد، یک مبتلا به اختلال شخصیت همه رفتارهایش در همه موقعیت‌ها به‌هم ریخته است.
حالا شما چطور می‌توانید به یک نفر بگویید کل شخصیت‌ات را بگذار کنار به این خاطر که بیماری؟ شما خودتان را جای آنها بگذارید؛ قبول می‌کنید که شخصیتی را که با چه جان‌کندنی در طول 18سال زندگی به دست آورده‌اید، بگذارید کنار؟ این قضیه یک مشکل عمده دیگر را هم پیش آورده است؛ این آدم‌ها دارند دور و بر ما می‌پلکند، بدون اینکه احساس بیمار بودن داشته باشند، با ما رابطه برقرار می‌کنند، اعصاب ما را به‌هم می‌ریزند و ما می‌مانیم که چرا طرف این‌جور با ما برخورد کرد.
بهترین راه برای اینکه بدانید کسی که کنار شما نشسته است و رفتارهایش دارد حال شما را به‌هم می‌زند، از کدام نوع اختلال شخصیتی رنج می‌برد، این است که آخرین کلمه نام بلند‌بالای بیماری را بخوانید و ببینید آیا این صفت در همه رفتارهای طرف وجود دارد یا نه؛ مثلا اگر می‌گوییم ?اختلال شخصیت وسواسی?، باید ببینیم آیا طرف این منظم بودن افراطی را در همه زمان‌ها و مکان‌های زندگی‌اش نشان می‌دهد یا نه.
یادتان باشد که به هر کسی برچسب اختلال شخصیت نزنید. خیلی از ما ممکن است بنا به دلایلی در بعضی از موقعیت‌ها بدگمان شویم، عشوه‌گری کنیم، تنهایی افراطی را دوست داشته باشیم، بیش از حد منظم شویم، آزار دیدن از دیگران را دوست داشته باشیم اما کل شخصیت‌مان سالم باشد. خلاصه اینکه یک نفر را مبتلا به اختلال شخصیت دانستن ?نه کاری است خرد?، یادتان باشد!


اتوبوسی به نام توهم

اختلال شخصیت ضداجتماعی
این آدم‌ها فت و فراوان دور و برمان ریخته‌اند؛ کسانی که با خلاف - از آفتابه دزدی گرفته تا قتل، بله قتل! - حال می‌کنند؛ آدم‌هایی که در خیابان چراغ قرمز را رد می‌کنند، در خانه زنشان را کتک می‌زنند، در محل کار خلاف‌های مالی بزرگ می‌کنند و با دوستان که می‌نشینند، دود و دمی راه می‌اندازند و ... جالب اینکه این آدم‌ها در نظر اول جذاب و باهوش می‌آیند و به راحتی می‌توانند خودشان را در جمع جا کنند.
جدیدا مغز این آدم‌ها را که بررسی کرده‌اند، دیده‌اند که بخشی از این سلول‌های خاکستری که مخصوص وجدان است در این آدم‌ها وجود ندارد! اگر با این آدم‌ها هم‌پالکی شده باشید، گیر موجودات خطرناکی افتاده‌اید.


اختلال شخصیت نمایشگر
فیلم ?اتوبوسی به نام هوس? را دیده‌اید؟ نقش اول زن این فیلم دقیقا مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی است. افرادی مثل این زن، عاشق عشوه‌گری، آرایش شدید و اغوای دیگران هستند. البته آنها هیچ‌وقت دم به تله نمی‌دهند؛ یعنی اصلا به قصد رابطه جدی این کار را نمی‌کنند. آنها فقط با این نمایش دادن خودشان حال می‌کنند و نه چیز دیگر. حتما تا به حال دست‌تان آمده است که این اختلال در اکثر مواقع مال زن‌هاست.


اختلال شخصیت وابسته
خدا نصیبتان نکند؛ کنه‌ترین نوع اختلال شخصیت! می‌چسبند به روانتان و تمام انرژی‌تان را می‌گیرند. آنها کاملا به شما وابسته‌اند. البته قبلا هم احتمالا به پدرشان، مادرشان، معلم دوره ابتدایی‌شان، استاد آزمایشگاه دانشگاهشان و دوست اینترنتی‌شان وابسته بوده‌اند. شما سوژه فعلی هستید. آنها اعتماد به نفسی از خودشان ندارند و می‌خواهند همه زندگی‌شان را با وصل بودن به شما معنی کنند. اگر حرفی بزنید که کوچک‌ترین معنای دک کردن از آن قابل برداشت باشد، باید بنشینید و فاجعه در حال رخ دادن را تماشا کنید.


اختلال شخصیت بدگمان
حرف زدن در مورد این یک‌کمی احتیاط می‌خواهد چون ممکن است همه شما در اطرافتان، آدم‌هایی که توی یک دوره یا در حد خفیف بدگمان بوده‌اند را دیده باشید. برعکس ممکن است کسانی را دیده باشید که از یک اختلال شدید روانی به نام اسکیزوفرنی رنج می‌برده‌اند و بدگمانی یکی از هذیان‌هایشان بوده است. به هر حال این آدم‌ها به هر کس و هر چیزی سوءظن بی‌مورد دارند؛ به کوچک‌ترین چیزی که نشانه‌ای از خیانت دارد یا آنها فکر می‌کنند که این نشانه را دارد، حساسیت شدید دارند، به دیگران به شدت حسادت می‌کنند و فکر می‌کنند که همه آدم‌های دنیا در پی شیطنت هستند مگر اینکه خلافش ثابت شود.


اختلال شخصیت خودشیفته
?انگار از دماغ فیل افتاده‌اند.? شخصیت‌های خودشیفته باور دارند که از دماغ فیل افتاده‌اند و فکر می‌کنند تمام عالم باید جمع شوند و برایشان هورا بکشند. آنها فکر می‌کنند بهترین قیافه، بهترین انتخاب لباس، بهترین همسر، بهترین محل کار و بهترین مدرک تحصیلی در دنیا مال آنهاست. یک خودشیفته اگر خودش را هم بکشد نمی‌تواند خودش را جای یک آدم دیگر بگذارد؛ مخصوصا اگر طرف مقابلش مشکلی داشته باشد. البته ته این خودبزرگ‌بینی یک حقارت بزرگ خوابیده است. به قول یکی از اساتید ?آدم هر چه تو خالی‌تر باشد پرادعا‌تر است?.


آیا شما طعمه‌اید؟
تسلیم نشوید. شاید همین دو کلمه کافی باشد. این آدم‌ها عاشق دور زدن افرادی مثل شما هستند. اگر خودتان را مطیع نشان دهید، آنها به هدفشان رسیده‌اند. اما اگر موقتا هم‌تیپ خودشان شوید، دستشان می‌آید که خیلی هم نمی‌توانند جولان دهند. اول اینکه یادتان باشد اگر حال این‌جور آدم‌ها را گرفتید و حال کردید، ضداجتماعی بودنتان را ادامه ندهید و دوم هم اینکه خیلی در این حال‌گیری زیاده‌روی نکنید؛ یادتان هست که صفت‌هایی مثل ?خطرناک? و ?قاتل? و... شوخی نیست!
شما باید یک مرد موفق و احتمالا خوش‌تیپ باشید؛ یعنی یک نسخه مارلون براندوی ?اتوبوسی به نام هوس?. گول این عشوه‌ها را نخورید. شما فقط در مقابل یک نمایش قرار گرفته‌اید. کافی است که از این نمایشگر یک کمک مرامی بخواهید و زیرکی‌اش را در طفره رفتن از این کمک تماشا کنید. اصلا شما انتخاب شده‌اید که تماشا کنید!
اوایل رابطه با این نوع افراد احتمالا خیلی حال می‌کنید. بالاخره یکی دارد به شما اظهار وابستگی می‌کند و شما را همه چیز و خودش را هیچ چیز می‌خواند؛ می‌شود با عشق اشتباهش گرفت، نه؟ ولی این فقط مال اوایل است. کم‌کم این آدم خودش را به همه زندگی‌تان تحمیل می‌کند و شما مجبور می‌شوید ساعت 2نیمه شب به تلفن‌های طولانی‌‌اش گوش دهید یا ای‌میل‌های هزار خطی‌اش را بخوانید. در مقابل وابستگی این آدم‌ها جدی‌تر باشید، تعارف نکنید و از آنها بخواهید که گاهی نقش شما را بازی کنند.
اگر طرف همسرتان است، تسلیت می‌گوییم، شما در بد دامی افتاده‌اید! البته اگر حسادت‌های معمول دوره زناشویی را با این اختلال اشتباه نگرفته باشید. در پی اثبات بی‌گناه بودن دیگران برای این افراد نباشید؛ فقط می‌توانید از او بخواهید که بیشتر به رفتارهای خودش برسد و تلاش خودش را بکند. جز این کار تقریبا بی‌نتیجه، کاری نمی‌توانید انجام دهید.
محل نگذارید. از این آدم‌ها هر چه بیشتر تعریف کنید و هر چه بیشتر تحویلشان بگیرید، با بادکنک گنده‌تری روبه‌رو می‌شوید که هم کنترل کردنش و هم اگر خدا خواست و روزی این بادکنک ترکید، جمع کردنش برای شما سخت‌تر می‌شود. همین که آنها گمان کنند خوشگل‌ترین آدم دنیا را در آینه می‌بینند، کافی است؛ شما این دروغ را تایید نکنید، اصراری هم به ردش نداشته باشید
 

 

استراتژی های کاربردی برای موفقیت

موفقیت برای افراد مختلف میلیون ها معنی متفاوت در بر دارد. شاید معنایی که یک فرد در نظر خود از موفقیت مجسم می کند، از دیدگاه شخص دیگر چیزی جز شکست و عقبگرد به حساب نیاید. بنابراین می توان گفت که موفقیت یک چیز (یا چیزهایی) کاملا شخصی می باشد. ممکن است یک فرد استاندارهای متعددی را در زندگی خود معین کند، و احساس کند که با اتکا به آنها می تواند به موفقیت دست پیدا کند. به هر حال همه افراد نیازمند استراتژی هایی هستند که به هر ترتیب آنها را به سوی موفقیت هدایت کند. همانطور که اشاره شد، جزئیات این استراتژی ها به طور کامل برای افراد مختلف، متفاوت می باشد.


کاشتن دانه های موفقیت
اگر به اطراف خود با دقت بیشتری نگاه کنید، به آسانی متوجه خواهید شد که یکی از درس های بزرگ زندگی را می توانیم از باغبانان و کشاورزان یاد بگیریم. از قدیم گفته اند هر زمان دانه ای را بکارید، بالاخره یک روزی نوبت به برداشت محصول هم خواهد رسید. قوانین و قراردادهای اجتماعی به وضوع این مطلب را منعکس می کنند که موفقیت امری نیست که بتوانید آنرا یک شبه بدست آورید. نباید بنشینید و دست روی دست بگذارید و رشد و شکوفایی دیگران را تماشا کنید. پیشرفت و ترقی در گرو کار و تلاش دائمی به وجود می آیند. می بایست هر روز و در هر زمان، برای رسیدن به آن تقلا کنید. کشاورزان هر روز به دانه های کاشته شده سر می زنند و از آنها مراقبت و نگهداری کرده و تا آنجا که از توانشان بر می آید سعی می کنند در این کار کوتاهی نورزند. در نهایت زمانی که موعد مقرر فرا می رسد، پاداش تلاش های خود را دریافت خواهند کرد.
موفقیت هم چیزی جز این نیست. پشتکار و ثبات قدم معجزه می کند؛ روزی فرا میرسد که در زندگی خود یک دنیا تفاوت احساس می کنید. دست به هر چیز می زنید طلا می شود و در هر رشته ای که وارد می شوید، چیزی جز پیشرفت و موفقیت انتظارتان را نمی کشد.


مشاهده و درک تصاویر دراز مدت
یکی از حقایق تلخی که به هر تقدیر می بایست در مورد موفقیت قبول کرد، این است که در راه رسیدن به آن، هیچ میان بری وجود ندارد. طول مسیر به تعهد و تلاش فردی که خواستار موفقیت است، بستگی دارد و کوتاهی و بلندی آنرا خودتان تعیین میکنید. یکی دیگر از فاکتورهای حیاتی در این زمینه، دانش و آگاهی است. شما با چه سرعتی می توانید اطلاعات لازم را بدست آورده و در به کارگیری آنها تسلط پیدا کنید؟ پیش از هر چیز رشته اصلی فعالیت خود را انتخاب کنید و با دیدی باز به اهداف خود نزدیک شوید. معمولاً همیشه اینطور است که هر چقدر شما بیشتر تلاش کنید بالطبع سفرتان نیز کوتاهتر خواهد بود. اگر بخواهید گاه و بی گاه از مسیر اصلی گریز بزنید، این احتمال وجود دارد که در طول مسیر دچار یاس و ناامیدی شوید. شاید بتوان گفت شانس و اقبال تا حدی می تواند در کسب موفقیت ایفای نقش کند، اما میان برها، هیچ سودی در راه موفقیت به دنبال ندارند. از سوی دیگر، همواره باید آگاه باشید که می توانید شانس خود را از طریق پافشاری و استمرار، سختکوشی، یادگیری، و به کارگیری آموخته های خود همواره افزایش دهید.


بازبینی مسیر موفقیت
همانطور که برای سفر کردن ابتدا مسیر را مشخص نموده و سپس راههای رسیدن را به آن را تعیین می کنید، در راه رسیدن به موفقیت نیز باید پروسه مشابهی را طی کنید. مسیر راه را همواره در دسترس نگه دارید و تلاش های خود را هر چند وقت یک بار مورد باز بینی قرار دهید. در نظر داشتن تلاش هایی که انجام داده اید این امکان را برای شما فراهم می آورد که متوجه شوید چه اموری را به درستی انجام داده و چه اموری با مشکل مواجه بوده است. اگر در طول این سفر فردی هر چند وقت یکبار عملکرد خود را زیر ذره بین قرار دهید، می توانید به درستی طرح و برنامه خود را تعدیل کرده و مقصد را واضح تر ببینید. هر چه بیشتر پذیرای شرایط جدید باشید و بهتر بتوانید خود را با آن وقف دهید، آنگاه با سرعت بیشتری قادر خواهید بود که به سمت اهداف و مقاصد خود حرکت کنید.


مبارزه با استرس
یکی از حقایق کاملاً بارز که به طور گسترده در زندگی هر انسانی که نفس می کشد، سایه می افکند، این است که چه بخواهد یا خیر، به هر حال باید با تنش ها و استرس های بیشماری دست و پنجه نرم کند. استرس جزء لاینفک زندگی هر انسانی است و در عین حال یکی از مباحث ضروری در مسیر پیشرفت و ترقی به شمار می آید. اگر واقعاً می خواهید تبدیل به یک فرد موفق شوید، ما به شما توصیه می کنیم که حتما با تکنیک های مبارزه با استرس و جلوگیری از رشد آن آشنا شوید.
دو مقوله پیرامون بحث استرس وجود دارد: ابتدا باید یاد بگیرید که میزان استرس های روزانه خود را تعدیل کنید؛ و دوم اینکه به خود بیاموزید که چگونه می توانید انرژی های استرس زا را به مسیر دیگری منتقل کنید و از آن به نفع خود بهره بجویید. بله؛ درست است. حتی استرس هم می تواند به شما سود برساند و از جایگاه یک دشمن مرموز به یک دوست صمیمی، تغییر موضع بدهد. سعی کنید تا آنجایی که در حد توانتان است، انرژی های استرس زا را تبدیل به فاکتورهایی برای ایجاد انگیزه کرده و از آنها به عنوان مشوق خود استفاده کنید؛ بنابراین از این پس هر زمان که احساس استرس به شما دست داد، کانال آنرا عوض کنید، تا دست آخر شما را حتی شده یک گام به سوی موفقیت نزدیک تر کنند، و کاری مثبت و مفید به سمت اهداف و آرزوهایتان انجام داده باشید. از همه این ها مهم تر، باید به خاطر داشته باشید که هیچ گاه صرفاً به دلیل بروز استرس، تزلزل به خود راه ندهید و از اهدافتان روی برنگردانید.
مثبت باشید و منفی گرایی را از زندگی خود حذف کنید
شاید به زبان آوردن مطلب فوق خیلی راحت تر از عمل کردن به آن باشد، اما راهکارهایی وجود دارند که با اتکا به آنها قادر به انجام چنین اموری خواهید شد. بهتر است در آغاز، از حذف کردن تاثیرات منفی، بر روی زندگی خود شروع کنید. این کار صد در صد عملی است و من خودم به شخصه آنقدر این امر را تمرین کرده ام که دیگر ذهنم به صورت اتوماتیک وار آنرا پی گیری می کند. اگر بخواهم تجربه شخصی ام را با شما در میان بگذارم، باید بگویم که پس از چندی توانستم زندگی ام را به طور کلی عوض کنم و به شادی و شادکامی دست یابم.
زمانی که افکار منفی از زندگی رخت بربندند، راههای مثبت اندیشی پیش رویتان قرار خواهند گرفت. اطراف خود را با اشیائی پر کنید که به شما فایده می رسانند و در تقویت روحیه شما موثر هستند. همچنین وقت خود را نیز در کنار افراد مثبت گرا، موفق، و روشن فکر بگذرانید. به هیچ وجه نباید با کسی که همواره بدبخت و منفی نگر است، ارتباط برقرار کنید.
همیشه افراد مثبت اندیش را در کنار خود جمع کنید و سعی کنید تا آنجاییکه می توانید از تاثیرات نیک آنها بهره ببرید؛ اجازه دهید این افراد بر روی اخلاق و روحیاتتان تاثیر گذاشته و شما را جذب خود نمایند.
 

شما در مورد اقتصاد چی میدانید؟؟؟

شما در مورد اقتصاد چی میدانید؟؟؟
اقتصاد یعنی چی؟

لطفا نظرتان را در زمینه ارائه دارید.

ممنون.

افراد موفق

Achievers take responsibility for solving problems, set moderate goals , take calculated risks , and want feedback .

 

افراد موفق برای حل مسائل مسئولیت می پزیرند ، اهداف معتدل را ایجاد می نمایند ، دست به عملیات مخاطره آمیز محاسبه شده ای می زنند و خواهان باز خور می باشند .

اهمیت سیستم اطلاعات مدیریت

 

مقدمه:

هــر جنبه از مدیریت در عصر پیشرفتــه (جدید)،جهت رونــق ، شدیداًبــه اطلاعات وابسته می بـاشد.چیزی بدون اطلاعات پیش نمی رودوبه طورکلی بـاوربـراین اسـت که اطلاعات ، قدرت است واینکه هرکس اطلاعات داشته بـاشددارای قدرت می باشدآن منبـع مهمی است که بـرای توسـعه دیگرمنابع ، موردنیـاز می باشــد.تغـییرشرایط ومحیطهانیازبـرای ترویـج (انتشار)صحیـح اطلاعـات رادرسطوح مختلف مدیریـت ،ایجاب نمـوده اسـت .توسـعه وبکارگیری سیستم های اطلاعات مدیریت یک پدیده پیشرفته آن است که بابکارگیری اطلاعات دقیق درنظرگرفته می شودکه منجربه طراحی (برنامه ریزی ) بهتر،تصمیم گیری بهترونتایج بهترشود.دربحث (بررسی )این موضوع ،نیازاست مفاهیم بنیادی معینی ،درک وارزیابی شود.بعضی ازاینهاعبارتنداز:مفهوم اطلاعات ،مفهوم مدیریت اطلاعات ،مفهوم سیستم اطلاعات ومفهوم اطلاعات مدیریت . .این مفاهیم ، قبل ازاینکه بتوانیم اهمیت سیستم اطلاعات مدیریت راارزیابی کنیم ،بایدکاملاًدرک شوند.دراین مقاله ،تلاشی برای امتحان (آزمون )این مفاهیم ،ارتباط آنهابافرایندهای سازمانی وساختارهاانجام خواهدشد.علاوه براین ،عملکردهای مدیریت وسطوح مختلف مدیریت نیزموردتأکیدفرارخواهد گرفت .درنهایت ، تلاشی برای مرتبط ساختن سیستم اطلاعات مدیریت باآن عملکردهاوسطوح درموقعیتهای سازمانی انجام خواهدشد.این رویکردبه توصیف اهمیت وتأثیرسیستم اطلاعات مدیریت درمدیریت کمک خواهدکرد.

 

ادامه در اینجا

بهداشت صنعتی چیست ؟


بهداشت صنعتی شاخه ای از علم بهداشت حرفه ای است که از بروز بیماریهایی که در محل کار توسط عوامل شیمیایی ، فیزیکی ، و بیولوژیکی بوجود می آید ، جلوگیری می کند . پزشک فقط تشخیص و درمان بیماریها و آسیب دیدگی ها را انجام میدهد ، ولی یک متخصص بهداشت صنعتی، تشخیص ، ارزیابی و کنترل وضعیت کار را که ممکنه باعث بیماریهای شغلی در میان کارگران شود را بر عهده دارد . به عنوان یک کوشش واضح بهداشتی ، بهداشت صنعتی سعی میکند مشکلات را قبل از اینکه وضعیت به بیماری منجر شود ، حل کند . بیشتر از چندین سال است که محل اصلی بهداشت صنعتی فراتر از کارخانجات و معادن بلکه به بخشهای خدماتی و اداری نیز توسعه یافته است . بنابراین واژه صنعتی و حرفه ای به جای هم ، همراه کلمه بهداشت بکار می روند .

چه هنگام یک شرکت چند ملیتی است؟

در یک تعریف از شرکت چندملیتی، بر عنصر ساختار تکیه می شود. معیار تعریف چندملیتی، تعداد شماری که آن شرکت در آن مشغول کار است، در نظر گرفته می شود. یک تعریف دیگر از چندملیتی، که آن هم بر اساس ملاحظات ساختاری است، تاکید بر مالکیت دارد نه بر عملیات شرکت. یک شرکت چندملیتی یعنی شرکتی که صاحبان آن چندین نفر از ملیتهای مختلف هستند. کلمه چند دلالت بر تعداد زیادی دارد، بنابراین چندملیتی یعنی "شامل تعداد زیادی ملیت." یک تعریف ساختاری دیگر از چندملیتی بر اساس ترکیب ملیتها، تصمیم گیران عالی شرکت است. بنابراین یک شرکت چندملیتی می تواند اینگونه تعریف شود؛ شرکتی که مدیران عالی آن از ملیتهای مختلف کشورهای گوناگونی هستند. در چنین شرکتی کمتر احتمال این است که به تامین منافع کشورهای خاص بپردازد، بالاتر از آن یک دیدگاه کاملا جهانی خواهد داشت.

نهایتا یک تعریف احتمالی دیگر با دید ویژگیهای ساختاری این است که به ساختار سازمانی شرکت بنگریم که تا حدودی شبیه به تعریف ترکیب مدیریت عالی شرکت است. یک شرکت چند ملیتی یقینا ساختار سازمانی خود را به گونه ای که شبکه جهانی فعالیتهایش را منعکس کند بنا خواهد نهاد. شرکتهائی که در زمینه سرمایه گذاری بین المللی بسیار فعال هستند به وضوح تمایل دارند که در یک کار جهانی تجدید سازمان کنند.

در دانشکده های کاربردی، یک شرکت بین المللی بر اساس ویژگیهای اجرائیشان از قبیل: میزان درآمد، فروش، دارائی و تعداد کارکنان تعریف می کنند. گاهی بصورت نسبی با مقیاسهای مطلق، یک کمپانی بر اساس مقدار مشخصی از منابع که به عملیات خارجی خود اختصاص داده، چند ملیتی طبقه بندی می شود. با مقیاسهای نسبی، یک شرکت چند ملیتی است اگر بخش مهمی از منابع مالی، تکنولوژیکی و نیروی انسانی خود را به فعالیتهای خارج از کشور اختصاص داده باشد.

 

به عبارت دیگر؛ یک شرکت چند ملیتی است اگر در چندین کشور با چنان حجمی به فعالیتهای تجاری بپردازد که منافع و رشدش در بیش از یک کشور تامین بشود.

 

و.....

در زیر می توانید فایلهای فارسی و متن اینگلیسی را بگیرید .