بنگاه دانش اقتصاد *ابتهاج*

مقالات آموزشی اقتصادی صهیب عبیدی

بنگاه دانش اقتصاد *ابتهاج*

مقالات آموزشی اقتصادی صهیب عبیدی

جهانی شدن تجارت و هویت فرهنگی

جهانی شدن تجارت و هویت فرهنگی
 
دکترموسی غنی ‌نژاد
پیشرفت‌های بی‌سابقه علمی و فنی به ویژه در عرصه وسائل ارتباط جمعی در سه دهه اخیر، بر نفوذ و تاثیرگذاری رسانه‌ها بر افکار و رفتار مردم بیش از پیش افزوده است. همزمان با این پیشرفت‌ها و تا حدود زیادی شاید در سایه آنها، پدیده جهانی شدن نیز شتاب بیشتری گرفته است. در نتیجه این تحولات نوعی فرهنگ عمومی که ناظر بر ارزش‌های تجاری و اقتصادی است در همه جوامع دنیا رواج می‌یابد و زبان مشترکی که از آن می‌توان به زبان تجاری تعبیر کرد پدیدار می‌شود.
برخی از روشنفکران و جامعه‌شناسان که به طور کلی نظر مثبتی نسبت به تجاری شدن جوامع انسانی ندارند فراگیر شدن فرهنگ تجاری را خطری جدی برای فرهنگ‌های بومی تلقی می‌کنند و معتقدند که غلبه فرهنگ تجاری کشورهای صنعتی دنیای غرب به ویژه آمریکا، هویت فرهنگی جوامع متفاوت و متکثر جهانی را به شدت به خطر انداخته است. با فروپاشی بلوک کمونیستی قدرت در سطح جهانی، که به عنوان وزنه متعادل‌کننده در برابر سرمایه‌داری جهانی می‌توانست عمل کند، دیگر سدی به لحاظ سیاسی در برابر این سیل وجود ندارد و چین که می‌شد تصور می‌شد که چنین نقشی را به عهده گیرد خود پیش از فروپاشی شوروی، تجارت و به ویژه تجارت با جوامع صنعتی غرب را در اولویت قرار داد. البته این‌ جا باید میان دو مفهوم تجارت و فرهنگ تجاری به‌رغم ارتباط بسیار نزدیکی که با هم دارند تفکیک قائل شد. تجارت به خودی خود الزاما حاصل فرهنگ تجاری نیست، کشورهای کمونیستی سابق با دنیای سرمایه‌داری تجارت می‌کردند، اما در عین حال مانع نفوذ فرهنگ تجاری در جوامع خود بودند. درست است که با توسعه تجارت، فرهنگ آن نیز نفوذ بیشتری پیدا می‌کند اما عامل مهم گسترش چنین فرهنگی در دهه‌های اخیر پیشرفت‌های بی‌سابقه در تکنولوژی‌های رسانه‌ای است. ساکنان دور افتاده‌ترین روستاهای آسیا و آفریقا در عقب مانده‌ترین مناطق دنیا به لحاظ اقتصادی، از طریق تصاویر ماهواره‌ای، شیوه زندگی انسان‌ها در پیشرفته‌ترین جوامع را مشاهده می‌کنند و از آن تاثیر می‌پذیرند. به نظر می‌رسد که نگرانی منتقدان بیش از آنکه به خود تجارت مربوط باشد به غالب شدن ارزش‌های جوامع صنعتی و خطر از میان رفتن ارزش‌ها و فرهنگ بومی تاکید دارد. حقیقت موضوع چیست؟ آیا توسعه تکنولوژی‌های ارتباطی به همراه جهانی شدن اقتصادی، فرهنگی‌های بومی را در معرض نابودی قرار داده یا اینکه مساله چیز دیگری است و رویکرد متفاوتی برای فهم درست آن لازم است.
واقعیت این است که شهرنشینی و تمدن با توسعه تجارت امکان‌پذیر شده است و بدون تجارت تصور جماعات بزرگ انسانی که در کنار هم زندگی کنند دشوار است. به تعبیری شهرها را می‌توان مراکز تجاری دانست که از طریق آنها تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان کالاهای متعدد و متفاوت در ارتباط با هم قرار می‌گیرند. برخی اندیشمندان معتقدند که تجارت به لحاظ تاریخی قدیمی‌تر از دولت است و دولت‌های متمرکز سازمان‌یافته بیش از آنکه در خدمت تجارت باشند در کارکردهای آن اختلال ایجاد کرده‌اند. توسعه سرمایه‌داری و روابط تجاری و شهرنشینی در اروپای غربی در اواخر قرون وسطی در سایه فقدان قدرت سیاسی متمرکز یا به عبارت دیگر آنارشی سیاسی امکان‌پذیر شد.(1) قدرت‌های سیاسی حاکم همیشه رویکرد دوگانه‌ای به تجارت و بازرگانان داشته‌اند. از یک طرف خود را نیازمند برخی خدمات آنها دیده و به حمایت از آنها برخاسته‌اند و از سوی دیگر قدرت اقتصادی آنها را تهدیدی برای خود تلقی کرده از این رو به رقابت، کنترل و حتی سرکوب آنها اقدام کرده‌اند. اما نیاز به تجارت همیشه به قدری زیاد بوده که همه حکومت‌ها، به جز روسای قبایل بیابانگرد و غارتگر ، به نوعی با آن کنار آمده‌اند. «تجارت در واقع بر اساس نیازهای متقابل انسان‌ها به یکدیگر شکل گرفته و توسعه می‌یابد از این رو بارز‌ترین و مهم‌ترین وجه زندگی اجتماعی انسان‌ها را در یک جامعه بزرگ تشکیل می‌دهد. همچنانکه منتسکیو اندیشمند برجسته قرن هجدم میلادی فرانسه بیان می‌کند تجارت خشونت‌ها را به ملایمت و روابط خصمانه را به صلح و دوستی تبدیل می‌نماید.» تجارت چاره‌ساز تعصبات و پیشداوری‌ها است: این تقریبا یک قاعده کلی است که هر جا خلق و خوی ملایم وجود دارد، تجارت هم آنجا است و در هر جا تجارت است، خلق و خوی انسان‌ها ملایم است. جای تعجب نیست که خلق‌و‌خوی‌ ما نسبت به گذشته خشونت کمتری دارد. تجارت موجب شده که شیوه‌های رفتاری همه ملت‌ها همه جا نفوذ کند و در نتیجه انسان‌ها آنها را با هم مقایسه کرده‌اند و خیر بزرگی از این امر حاصل شده است.»(2) منتسکیو با بررسی تاریخ جوامع بشری به ویژه تاریخ اروپا به این نتیجه رسیده بود که اثر طبیعی تجارت برقراری صلح میان ملت‌ها است. ایجاد نیاز متقابل میان ملت‌ها، منافع آنها را به هم وابسته کرده و مانع از جنگ می‌شود. تجارت نقطه مقابل راهزنی است، از این رو هر جا تجارت گسترش یافته، راهزنی کم شده و هر جا که انسان‌ها از تجارت منع شده‌اند راهزنی افزایش پیدا کرده است.(3)
مبنای ارزشی فرهنگ تجاری چیزی جز توافق داوطلبانه یا مبادله داوطلبانه نیست و این درست نقطه مقابل راهزنی و غارت است که طی آن اراده یک طرف برطرف دیگر تحمیل می‌شود. منتسکیو به درستی به این نکته پی برده بود که مهمان‌نوازی و دست و دل بازی که در میان مردمان راهزن بسیار رایج است در میان جوامع تجارت پیشه پدیده‌ای بسیار کمیاب است.(4) علت این امر هر چه باشد واقعیت آن در مناطق مختلف دنیا و در طول تاریخ انکارناپذیر است. اما موضوع مهم‌تر شاید این است که مهمان‌نوازی و کمک یک سویه و بدون توقع پاداش یک ارزش اخلاقی تلقی می‌شود، ارزشی که گسترش فرهنگ تجاری ممکن است آن را مورد تهدید قرار دهد. هر تجارتی مبتنی‌بر دو اصل حسابگری و رضایت است. مطلوبیت آنچه که یک مبادله‌گر می‌ستاند، برای وی باید بیشتر از مطلوبیت آنچه که در برابر آن می‌دهد باشد در غیر این صورت عقل حسابگر حکم می‌کند که وی به چنین کاری دست نیازد. این نکته‌ای است که هر عقل سلیمی ناگزیر از پذیرفتن آن است، اما مشکل زمانی بروز می‌کند که تجارت و این نوع حسابگری متصل به آن بر همه روابط میان انسان‌ها غالب شود و در نتیجه برخی فضیلت‌های اخلاقی مانند مهمان‌نوازی، کمک بلاعوض به هم‌نوعان و به طور کلی نوع‌دوستی یا دیگردوستی تضعیف گردد. گذشته از این، با توسعه روابط تجاری مبادله مستقیم (پایاپای) به سرعت از میان رفته و جای خود را به مبادله غیرمستقیم یا تجارت پولی می‌دهد. در این نوع مبادله طبیعی است که واسطه (تاجر) نقش کلیدی و تعیین‌کننده پیدا می‌کند. رفتار تاجر نیز بخشی از مشکل اخلاقی فرهنگ تجاری را تشکیل می‌دهد. ارسطو کسب ثروت از راه تجارت را غیرطبیعی و از این رو غیرعادلانه می‌دانست و آن را محکوم می‌کرد. موقعیت مشکوک و متزلزل تاجر و سود تجاری از منظر اخلاقی تا پیدایش اندیشه اقتصادی مدرن هیچ گاه به طور جدی مورد چالش نظری قرار نگرفت و به‌رغم اینکه تار و پود جامعه مدرن از تجارت بافته شده است برخی اندیشمندان هنوز به دیده تردید و حتی تحقیر در آن می‌نگرند.
فراگیر شدن روابط تجاری در جوامع مدرن در واقع به علت سودمندی اقتصادی آن صورت گرفت. آدام اسمیت در کتاب معروف خود «ثروت ملل» توضیح می‌دهد که چگونه افزایش ثروت در جامعه به تقسیم کار و تقسیم کار به توسعه بازار یعنی ‌تجارت وابسته است. افزایش ثروت و رفاه نزد وی همانند دیگر اندیشمندان اقتصادی مدرن، در گرو گسترش هر چه بیشتر روابط تجاری میان انسان‌ها و ملت‌ها است و به همین لحاظ مذموم تلقی کردن تجارت به معنای تایید فقر و فلاکت است و از جهت اخلاقی کار درستی نیست. اندیشمندان بزرگی مانند «جرمی بنتهام» و «جان استوارت میل» در طول قرن 19میلادی از موضع فایده‌گرایی (utilitarianism) به دفاع از تجارت آزاد پرداختند و به این ترتیب راه را برای پذیرش اخلاقی فرهنگ تجاری در افکار عمومی باز کردند. دستاوردهای تجارت آزاد چه در زمینه تولید ثروت و رفاه بیشتر و چه در خصوص ایجاد روابط صلح‌آمیز میان ملت‌ها چشم‌گیر و غیرقابل انکار بود. علم (اقتصاد) و تجربه بر سودمندی تجارت آزاد در این دو زمینه مهر تایید می‌زدند، در این صورت «اخلاق» چگونه می‌توانست به موضع انتقادی خود نسبت به آن ادامه دهد؟ فایده‌گرایی به تدریج به ایدئولوژی رسمی طرفداران تجارت آزاد تبدیل شد اما واقعیت این است که بر مبنای فایده‌گرایی نمی‌توان نظریه اخلاقی منسجم و محکمی برپا کرد. ارزش‌های اخلاقی مانند آزادی، به خودی خود دارای اصالت‌اند و نمی‌توان آنها را صرفا بر اساس نتایجی که به بار می‌آورند مورد قضاوت قرار داد. دست یافتن به ثروت و رفاه و از میان بردن فقر یک هدف نیکو و بسیار مهم است اما برای رسیدن به این هدف اتخاذ هر وسیله‌ای و به هر بهایی مجاز و قابل قبول نیست. برخی از مهم‌ترین منتقدان «فرهنگ تجاری» اتفاقا در همین چارچوب استدلال می‌کنند که آنها مشکلی با ثروت و رفاه انسان‌ها ندارند بلکه مشکل در چگونگی کسب آن و بهایی است که باید پرداخت. یکی از نتایج یا بهتر بگوییم هزینه‌های گسترش فرهنگ تجاری در میان جوامع متفاوت، از میان رفتن تکثر فرهنگی، یکسان‌سازی ارزش‌ها و رفتارها و نهایتا از دست رفتن هویت است.
همان گونه که پیش از این به نقل از منتسکیو اشاره شد، توسعه تجارت روی خلق و خوی یعنی ارزش‌ها و رفتار انسان‌ها در جوامع مختلف تاثیر می‌گذارد و روابط ملایم و صلح‌آمیز را جایگزین خشونت و تنازع می‌کند. به سخن دیگر، تجارت حامل نوعی پیام تاثیرگذار فرهنگی است که مضمون آن یکسان‌سازی برخی ارزش‌های کلی رفتاری است. همه جوامع متفاوت و متنوع بشری زمانی که از طریق تجارت در ارتباط با هم قرار می‌گیرند در عمل و ناگزیر مشترکات ارزشی مهمی پیدا می‌کنند که بدون آنها توسعه تجارت امکان‌پذیر نیست. این مشترکات عبارتند از حق مالکیت، آزادی انجام معاملات، تضمین اجرای قراردادها، به رسمیت شناختن منافع متقابل در مبادلات داوطلبانه و نظایر آن که مجموعه آنها را می‌توان قواعد کلی تجارت نامید. در واقع جنبه مهمی از جهانی‌ شدن اقتصادی ناظر بر جهانی شدن این قواعد رفتاری و ارزش‌های پشتیبان آن است که موجب برخی تحولات در فرهنگ‌های بومی در جهت سازگاری آنها با این فرهنگ عمومی تجاری می‌گردد. در سایه عمومیت یافتن این فرهنگ است که نه تنها توسعه تجارت بلکه هم‌زیستی صلح‌آمیز میان جوامع و تمدن‌های متفاوت و متنوع امکان‌پذیر شده است. از این منظر می‌توان گفت که تجارت در نفس خود به عنوان یک وسیله ارتباط جمعی مهم و موثر عمل کرده و فرهنگ‌های متکثر را به هم پیوند زده و نزدیک می‌کند. پیشرفت تکنولوژی‌های ارتباط از حمل‌و‌نقل گرفته تا رسانه‌ها و فنون اطلاعاتی همگی ابزار مهمی در خدمت تجارت بوده‌اند، اما هیچ کدام را نمی‌توان جایگزینی برای آن تلقی کرد.
منتقدان فرهنگ تجاری به طور کلی و جهانی شدن به طور خاص بر این نکته تاکید می‌ورزند که فرهنگ‌های بومی اگر مورد حمایت قرار نگیرند در معرض تهدید و نابودی هستند. فرهنگ مسلط تجاری غرب و در راس آنها فرهنگ آمریکایی از طریق جهانی شدن اقتصادی و به کمک رسانه‌های جمعی جدید پیشرفته تیشه به ریشه هویت‌های فرهنگی متکثر می‌زند و اگر این روند متوقف نگردد دور نیست روزی که از فرهنگ‌های متنوع جهانی دیگر اثری بر جای نماند. این قضاوت به دو لحاظ نادرست و بی‌پایه است: یکی اینکه فرهنگ تجاری را منحصر به غرب و سرمایه‌داری جدید بدانیم و دوم مفروض گرفتن نابودی همه فرهنگ‌های غیرغربی که واقعا هیچ قراین و شواهدی برای آن وجود ندارد. تجارت پدیده‌ای به قدمت چند هزار ساله است که محدود به هیچ مرز جغرافیایی یا قومی خاصی نیست. دشوار بتوان تمدنی عاری از هر گونه سنت‌های تجاری در گوشه‌ای از این کره خاکی سراغ گرفت. فرهنگ تجاری بخشی از فرهنگ عمومی بشری است و اختصاص به قوم و منطقه خاصی ندارد. آنچه در اروپای دوران جدید اتفاق افتاد و منجر به شکل‌گیری نظام اقتصادی مدرن شد در واقع غالب شدن روابط تجاری بر تقریبا کلیه جوانب زندگی اقتصادی در این منطقه از جهان بود. نظام اقتصادی مدرن یا سرمایه‌داری در ماهیت خود پدیده جدیدی نیست، بلکه در شکل و شیوه عملکرد خود تازگی دارد. به سخن دیگر، روابط تجاری همیشه و در همه جا کم و بیش وجود داشته اما در جوامع سنتی عمدتا در حاشیه بوده است، ویژگی جوامع مدرن چیزی جز از حاشیه به متن آمدن روابط تجاری نیست. علت اینکه روابط تجاری به آسانی و به سرعت در همه جوامع دنیا گسترش می‌یابد و به روابط غالب و حاکم اقتصادی تبدیل می‌شود، ناشی از این واقعیت است که فرهنگ همه جوامع فعلی دنیا باارزش‌های تجاری کم و بیش مانوس است. اگر غیر از این بود فرایند جهانی شدن اقتصادی با موانع جدی روبه‌رو می‌شد. آنچه در غرب اتفاق افتاد، ابداع تجارت و فرهنگ تجاری نبود بلکه ارتقای آن به نظام اقتصادی حاکم بود.
اگر بپذیریم که همه فرهنگ‌ها کم و بیش دارای ارزش‌های تجاری هستند، نگرانی درباره اضمحلال فرهنگ‌های بومی در برابر فرهنگ تجاری وارداتی (غربی) بی‌مورد خواهد بود. مدرن‌ترین روابط تجاری – اقتصادی در جوامعی مانند هنگ‌کنگ، سنگاپور و ژاپن اکنون حاکم است، اما هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که فرهنگ‌های بومی اینها از بین رفته یا در معرض خطر جدی است. البته شکی نیست که برخی رفتار‌ها و پدیده‌های فرهنگی غربی (آمریکایی) در این جوامع نفوذ کرده و آنها را تحت‌تاثیر قرار داده است، اما تردید نباید داشت که این تاثیر یکسویه نیست و جوامع غربی نیز از دیگر فرهنگ‌های جهان تاثیر پذیرفته‌اند. جنبه‌های گوناگون و گسترده‌ای از فرهنگ جوامع غربی، از آشپزی، ورزش و موسیقی گرفته تا آداب و رسوم مذهبی و معنوی تحت‌تاثیر فرهنگ‌های غیرغربی (آسیایی- آفریقایی) متحول شده‌اند. همچنان که یک فیلسوف معاصر فرانسوی به طنز می‌گوید: تعداد رستوران‌های چینی، عرب و ایتالیایی در پاریس بسیار بیشتر از مغازه‌های مک‌دونالد است. (5) واضح است که در جریان پیشرفت اقتصادی و فراگیر شدن فرهنگ تجاری در همه زوایای زندگی اجتماعی، برخی تحولات فرهنگی در جامعه، اعم از اینکه شرقی یا غربی باشد، روی می‌دهد. فرهنگ فرانسوی امروزی نسبت به فرهنگ فرانسه دو سده قبل یقینا تفاوت‌های بسیاری کرده و همانند دیگر جوامع پیشرفته دنیا، فرهنگ تجاری در آن وجه غالب یافته، اما هویت فرانسوی همچنان ویژگی‌های خاص خود را دارد که آن را از دیگران متمایز می‌کند. به عبارت دیگر، پیدایش وجوه مشترک زندگی اجتماعی میان جوامع مختلف نه تنها باعث از بین رفتن هویت فرهنگی آنها نمی‌شود بلکه آشنایی و پیوند هرچه بیشتر آنها با یکدیگر بر غنای فرهنگی آنها می‌افزاید.

1 - Baechler, Jean (1971), Les origines du capitalisme, Paris, Gallimard, in Hayek, F. (1988), La presomption fatale, PUF, Paris, pp. 48-64
2 - Montesquieu, Charles- Louis (1748), De L,esprit des Lois, Paris, Garnier- Flamarion, 1979, T.II, p.g8
3 - Idem, p.10
4 - Idem.
5 - Comte- Sponville, Andre (2004), Le Capitalisme est-il moral? Paris
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد