بنگاه دانش اقتصاد *ابتهاج*

مقالات آموزشی اقتصادی صهیب عبیدی

بنگاه دانش اقتصاد *ابتهاج*

مقالات آموزشی اقتصادی صهیب عبیدی

پروژه‌های مخملی و نارنجی (انقلاب‌های نارنجی و طرح‌های عمرانی)

پروژه‌های مخملی و نارنجی (انقلاب‌های نارنجی و طرح‌های عمرانی)
 Orange Projects

هزینه‌های انجام شده یک کشور در کشور دیگر به طرق مختلفی نتیجه بخش است، باعث محبوبیت می‌شود و این محبوبیت به اتحاد و یکی شدن می‌انجامد. البته لازمه چنین هزینه‌هایی داشتن منابع مالی پایان ناپذیر است و لذا هر کجا منابع بیشتری وجود داشته باشد می‌توان گفت مرکزیت اتحاد همه جهان در آن جا است و مردم دنیا تحت لوای آن محل به وحدت خواهند رسید. هرگاه تغییری در این منابع ایجاد شود، این تغییر به مثابه‌ی یک تابع به مکان دیگری منتقل می‌‌شود و مرکزیت جهان عوض می‌شود. مثلاً تا موقعی‌که هندوستان مرکز گنج‌های جهانی بود، قوی‌ترین تشکل‌ها و حکومت‌ها در آن جا اتفاق می‌افتد، بودا و کتفوسیوس و امثال آن به وجود آمد و سازماندهی‌های میلیونی انجام شد. کشف باروت در چین و یا ثروت‌هایی چون ابریشم و غیره باعث ایجاد قدرت جدیدی در چین شد و توانست هند را هم به خود جذب کند. پیدا شدن معادن نفت و طلا در آمریکا باعث شد که چشم جهان به سوی آن چرخانده شود و امروز که معادن طلا و نفت آمریکا رو به پایان است می‌بینیم که مردم هم از آمریکا روی‌گردان شده‌اند به وقت فقر و تنگدستی، آشنا بیگانه می‌گردد. به هنگام تهیدستی سبو چرا پیمانه می‌گردد. وقتی یک کوزه‌ای آب دارد، پیمانه یا ظرف آب به او چسبیده و هرگز از آن جدا نمی‌شود و مردم با استفاده از این ظرف آب می‌خورند ولی وقتی کوزه‌، آب خود را از دست داد، می‌بینیم که پیمانه هم از او جدا می‌گردد. امروزه قطب شمال که سالیان درازی مورد بی‌مهری بوده است مورد توجه قرار گرفته است و هر روز ما شاهد ساخت دستگاه‌های پیچیده‌تر برای نفوذ به عمق این اقیانوس منجمد شمالی هستیم زیرا گفته شده که معادن نفت و گاز وطلای فراوانی در آن است، روسیه به اندازه‌ی مساحت ایران از قطب شمال را با یک کشتی تصاحب کرده؛ آن هم با یک پرچم کوبیدن.

 

پیدا شدن ثروت 

 Funding   funds   &   wealth  

پیدا شدن ثروت، اساس و منبع قدرت انسان است. تمامی اقوام در طول تاریخ به دنبال ثروت از این سو به آن سو رفته‌اند. اولین ثروت مورد نیاز همه انسان‌ها آب است. فراوانی آب در جایی ممکن است اهمیت آن را کاهش دهد. مانند این‌که ماهی وقتی در آب است هیچگاه قدر آب را نمی‌داند همینکه یک لحظه از آب جدا شود مفهوم آن را به دست می‌آورد. آب به قدری مهم و حیاتی است که کلمه‌ی‌ آبادانی از آن آمده است و همه جا آب و آبادانی یکی است و در قرآن کریم هم آمده که «و من الماء کل شی حی». به واسطه آب است که هر چیز زنده می ماند... و یا از آب است که همه چیز حیات می‌گیرد. به واسطه آب، کشت و زرع انجام می‌گیرد و غذای انسان و حیوانات تهیه می‌شود. ثروت آب مهم است ولی پس از به دست آوردن آن، انسان فتنه‌جو و طماع و تنبل به دنبال کشت و زرع و حیوانات اهلیِ مجانی است! لذا می‌بینیم بسیاری از انسان‌ها به دنبال پیدا کردن مرتع جابجا شده‌اند، در آسیا این قاره کهن، اقوام مختلف مانند رودخانه و یا سیلاب از همه جای آن به همه جای آن رفته‌اند. مغول‌ها به ایران تاخته‌اند، ایران به هندوستان لشکر کشید، چین وارد هنگ کنگ شده و ژاپن و دیگر ملل هم از قافله عقب نمانده‌اند، همه این‌ها برای پیدا کردن ثروت، مناطق آباد و غذای مجانی و رایگان بوده است زیرا کاشتن گندم و یا هر نوع کشت و کار دیگری بسیار زمان و هزینه‌بر است. یک‌سال طول می‌کشد تا گندم بروید، و این همه گندم هم فقط در صورتی می‌روید که ابتدا به ساکن ما گندم داشته باشیم و لذا نداشتن گندم وجود آب و زمین و دیگر ثروت‌ها را هم بی‌معنی می‌کند. برای یک فرد گرسنه، طلا و جواهر فقط ارزش مبادله دارد. در افراد سیر و غذا خورده است که طلا و جواهر برای زینت دادن معنی پیدا می‌کند.

 

خشونت و ثروت

 Harshness   &   wealth

    به دست آوردن اولین ثروت (حیازت) و حفظ و نگهداری آن، نیازمند خشونت است.

یعنی ثروت قبل از به دست آمدن، در حین به دست آمدن و حتی بعد از به دست آمدن، خشونت را  در پی دارد و این خشونت به قدرت (Power) تعبیر می‌شود تا زیاد خشن نباشد! اگر انسان‌های اولیه ناگهان به یک مزرعه یا باغ می‌رسیدند، مسلماً نمی‌توانستند با خیال راحت از آن استفاده کنند زیرا بلافاصله گروه‌های دیگر هم می‌رسیدند و می‌خواستند استفاده کنند و این فرهنگ خشونت را ترویج می‌کرد و البته خشونتِ انسان‌های اولیه بعداً به تعبیر قدرت تغییر یافت و دوران سلطه یا سلطنت آغاز شد، در دوران پادشاهان قدرت و ثروت در یک جامع می‌شد. یعنی پادشاهان به میزان خزانه‌شان شناخته‌ می‌شدند و هرچه خزانه آنها پرتر بود، قدرت آنها هم بیشتر بود و یا برعکس اگر قدرت آنها زیاد بود، می‌توانستند مالیات بیشتری بگیرند و تصاحب و تملک بیشتری بکنند و لذا خزانه‌ی قوی‌تر داشته باشند. در عصر بعد از پادشاهان که بیشتر به زمان معاصر و دوران آزادی و انسان دوستی معروف است این خشونت و قدرت تغییر زیباتری به نام رقابت (Competition) پیدا کردند. در رقابت، همه گونه خشونت و قدرت نهایی وجود داشت ولی توسط قانون و قانون‌مداران تلطیف می‌شد و رقت بیشتری پیدا می‌کرد و کشت و کشتارها در پشت پرده انجام می‌شد. مافیا‌ها به استخدام حقوق‌‌دانان برجسته افتخار می‌کردند زیرا آنها می‌توانستند به کمک دانشجویان حقوق که بورسیه می‌شدند، تمامی جنایات خود را توجیه و مدارک لازم برای تبرئه را فراهم و مدارک مورد نیاز محاکمه را نابود می‌کردند. شاید فراماسون‌ها اولین گروهی بودند که جنگ را به پشت پرده کشاندند زیرا اساس فعالیت فراماسون‌ها از فروش سنگ‌های معدنی به بنّاها شروع شده است و پایه‌گذار آنان بنّاها بوده‌اند ولی هرگز کسی نمی‌داند که این‌ها پایه‌گذار بوده‌اند و اغلب آنها را یقه سفید و روشنفکر می‌دانند، این تغییر ماهیت در به دست آوردن نتیجه‌ی بهتر مؤثرتر است. (فرا به زبان ایتالیایی به معنی سنگِ بنّایی است)

 

تغییر حکومت

Governmental   Changes  

گروه‌های فراماسونری یا مافیایی و یا گانگستری (Gangster) وقتی به موقعیت‌هایی در درون مرزهای خود دست یافتند، حیف دیدند که آنها را به مرز و جغرافیایی خود محدود نمایند و لذا شروع به صدور خشونت، قدرت یا همان رقابت نمودند. پشتیبانی مالی اعضا و هواداران خود در کشورهای دیگر، باعث می‌شد تا آنان سریع‌تر نردبان ترقی را طی کنند و پله‌ها را یکی دو تا جلو بردند.

بعضی از این عوامل نفوذی با کمترین هزینه حکومت‌ها را سرنگون کرده و دست نشانده‌های خود را بر سر تخت پادشاهی نشاندند. ما می‌بینیم تغییر حکومت در ترکیه، سالیان سال با خشونت و جنگ در بین بود تا اوایل جنگ جهانی اول ترکیه و انگلیس در یک جبهه بودند اما با کمترین هزینه، ترکیه شکست می‌خورد و وجود شخصی به نام آتاتورک باعث می شود تا حکومت عثمانی سرنگون شود و یک کشور قدرتمند و بزرگ قرن به چندین کشور کوچک تقسیم شده و ماهیت خود را هم تغییر دهند. اغلب کشورهای جدا شده، خود را عرب خواندند و ترکیه‌ی صغیر یعنی باقیمانده‌ی عثمانی را به اروپا ملحق کردند و بهانه اروپایی شدن فرهنگ و تاریخ او را با تغییر رسم الخط به فراموشی سپردند؛ به عبارتی دیگر، امروزه مردم ترکیه قادر نیستند نوشته‌های مولوی را بخوانند! زیرا مولوی به خط الرسم فارسی نوشته در حالی‌که هم‌اکنون اهالی قونیه، همه خط الرسم انگلیسی دارند...

مشابه این حرکت در همه جا شد. در ایران، رضاخان به حکومت رسید در مورد اندونزی و هند و... سایر بلاد، استعمار توانست بسیار ارزان حکومت‌ها را تغییر دهد! در برخی جاها می‌توان صهیونیست سلطنت را سرنگون کردند ولی در برخی جاها، به عنوان جمهوریت، سلطنت‌ها تغییر دادند و از اعضا و وابستگان سفارت‌خانه‌های خود در آن به کارگمارند. این تغییر حکومت‌ها به دلیل قدرت و ثروتی بود که در اثر جنگ جهانی اول به دست متفقین افتاده بود و آنان بر همه‌‌ی منابع مسلط شده بودند؛ پادشاهان ایران هم حاضر بودند هر بار قسمتی از مملکت را بفروشند و یک سفر اروپایی بروند!...

 

انقلاب‌های مخملی، نوع نرم تغییر حکومت

Soft Changes   

تغییر حکومت‌ها گاه به صورت کودتا انجام می‌گرفت که به سرعت انجام می‌شد و بعضاً به صورت انقلاب بود که سال‌ها طول می‌کشید. مثلاً ما در دوران مشروطه شاهد هستیم که مردم در سراسر ایران به دنبال مشروطه هستند، اما چون رهبری مشخصی ندارند یعنی در واقع نگذاشتند که رهبری واحدی داشته باشند، این انقلاب‌ها بیشتر به صورت ملوک الطوایفی و شورش‌های محلی ظاهر شد. در شمال، رضاخان و میرزا کوچک‌خان، در جنوب خزعل و خسروخان، قشقایی و تیمور بختیاری‌ها، در شرق پسیان و در غرب هم ستارخان، باقرخان، حزب دمکرات و... همه‌ی این‌ها تحت لوای مشروطه خواهی بودند اما چون مرکز آن‌ها توسط انگلیس هدایت می‌شد و انگلیسی هم نمی‌خواستند که آنها وحدت داشته باشند، بلافاصله شاخص وحدت آنها را از بین‌ می‌بردند. آنهم به این صورت بود که امتیازی از دولت قاجار می‌گرفتند و سرِ یکی از این سرداران را تحویل می‌دادند! ستارخان، میرزا کوچک‌خان و دیگران از جمله کسانی بودند که مورد معامله قرار گرفتند. شاه قاجار همانند یک بخشنده‌ی بزرگ هراز چند گاهی نفت جنوب، یا خاک افغانستان یا قفقاز را می‌بخشید تا کمی پوند بگیرد و به سفر فرهنگ رود و چند تا عکاس‌باشی با خودش بیاورد.

هنوز هم بقایای قجر همین کارها را انجام می‌دهندو با جاسوسی برای بیگانگان و تحت عنوان قومیت‌گرایی، قصد فروش قطعه قطعه‌ این سرزمین را دارند تا چند صباحی در اروپا و آمریکا به جشن و پایکوبی بپردازند. این نوع از تغییر آرام را در زمان فعلی، انقلاب نارنجی یا مخملی نام‌گذاری کرده‌اند و علت آن‌هم این است که ابتدا از کشور کوچکی در اروپا از توابع شوروی سابق شروع کردند و به نتیجه رسیدند و می‌خواهند آن را به تمام کشورهای شوروی سابق سرایت داده و در مورد کشورهای دیگری چون ایران هم به عمل آورند، لذا بنیادی به نام سوروس تأسیس کرده‌اند تا همچون انجمن آدمیت که در دوران مشروطه مرکز فراماسونی‌ها بود، گروهی را پرورش دهد تا با هزینه بسیار کم حکومت‌ها را تغییر دهند...

 

صلح، عامل تخریب است نه سازندگی؟

صلح، عامل تخریب است نه سازندگی؟

جنگ سرد و تأثیر آن در طرح‌های عمرانی

Cold war & Perojects             

جنگ سرد با این‌که خشن و زمخت و سیاسی و حتی نظامی به نظرمی‌رسد، در اصل یک طرح دوگانه برای افزایش تولید و ایجاد کارخانجات جدید و رونق تجارت است. زیرا مردم در اثر مرور زمان و یکنواختی، بسیاری از سلایق وعلایق خود را دور می‌ریزند و با آن بیگانه می‌شوند. مثلاً در اثر افراط در خوردن یک نوع غذا، تصمیم به تغییر آن می‌گیرند و به غذاهای جدید فکر می‌کنند و در خودرو و مدل ماشین، نوع مبلمان، نمای ساختمان و همه و همه دچار یکنواختی (Rutin)، شده و می‌خواهند از یکنواختی بیرون بیایند. این خواسته‌ باطنی افراد در سطح جامعه به شکل درخواست عمومی مطرح می‌شود و درخواست‌های عمومی، نیاز(need) جدیدی را معرفی می‌کنند و نیاز جدید، طراحی جدید تولید جدید را به دنبال دارد. در واقع طراحی صنعتی از دل ناامیدی از مصرف امروز شکل می‌گیرد. یعنی همین مردمی که یک کالا را مصرف می‌کنند، در حال مصرف به دو شکل آن را می‌بینند. ممکن است همیشه مجبور باشند آن را مصرف کنند و یا این‌که ناگهان آن را از دست بدهند. این تصور دوگانه، هر دو وحشت آفرین و ترسناک هستند. این‌که یک روزی تمام عمر مجبور باشیم مثلاً همیشه غذا آبگوشت میل کنیم، یا چلوکباب و یا پیتزا، عذاب‌آور است. البته ممکن است روزهای اولیه چندان مهم نباشد ولی در اثر استمرار، سیر نزولی مصرف نهایی آغاز می‌شود و با هر مصرف اضافه تمایل به آن کاهش پیدا می کنند.

در حالت دوم شخص ممکن است تصور کنند این آخرین لقمه‌ای است که از این نوع غذا  مثل چلوکباب یا آبگوشت می‌خورد. این تصور هم مانند تصور قبلی، مرگ‌آور و ترس‌آور وحشت‌زاست. بین وابستگی دایمی یا قطع ناگهانی مصرف یک کالا یا حتی یک ارتباط، فامیلی، آشنایی همه و همه برای انسان تنوع طلب عذاب‌آور است و لذا به دنبال تغییر در آن است ولو این تغییرات به جنگ یا خشونت بیانجامد.

 

صلح مسلح

Peace for weapons                                                 

زمان صلح، بسیار دوست داشتنی است زیرا مردم در آرامش کامل به کار و تولید و توزیع و مصرف می‌پردازند و در فکر رونق و کسادی بازار هستند. اما همه واقعیت این نیست. زمان صلح، زمان برنامه‌ریزی برای جنگ است. عده‌ای صلح را صلح مسلح می‌نامند یعنی یک فرمول و معادله‌ی کامل روشن است که جنگ زمان مصرف کالاهاست و صلح زمان تولید آن است. یعنی اگر جنگ نباشد، مصرف کالا موردی پیدا نمی‌کند، در جنگ است که همه نوع کالا مصرف بالایی پیدا می‌کند و از نظرگاه روانشناسی اجتماعی هم مردم در حالت التهاب و تنش به سر می‌برند و به طور طبیعی بدن آنها به درجات بالاتری از سوخت و ساز احتیاج پیدا می کند. علاوه بر این‌که ترس از دست دادن مواد غذایی و خوراکی خود باعث حرص و طمع بیشتر شده و باعث افزایش تقاضا و بالارفتن قیمت می‌شود. برخی از فیلسوفان از این همه دوگانگی و تضاد به وحشت افتاده و نظریه‌ای دایمی به نام تضاد دیالکتیکی را ارایه نمودند و این‌طور بیان داشتند که هر جنگی لزوماً صلح در پی داشته و هر صلحی لزوماً به جنگ منتج می‌شود. به عبارت دیگر ما شاهد ارایه نظریه‌ای به نام تز (Thesys) و آنتی‌تز(Anti thesys) هستیم. تز،  وضعیت موجود است و آنتی‌تز مبارزه با وضعیت موجود است و نظری به وضعیت ایده‌آل یا وضعیت آینده دارد. واقعیت و حقیقت به شکل تز و آنتی‌تز با یکدیگر مبارزه می‌کنند. برخی از این دانشمندان بسیار بالاتر رفته و گفته‌اند که هر تز در درون خود آنتی‌تز را می‌پروراند، یعنی هر جنگی صلح را در پی دارد و هر صلحی جنگی را به دنبال دارد. اگر مردم جنگ می‌کنند برای آن است که به دنبال صلح هستند، یعنی به بهانه‌ی صلح با یکدیگر مبارزه می‌کنند و اگر صلح کردند معنی‌اش این است که در فکر توطئه، جمع‌آوری سلاح و مهمات و امکانات بیشتری برای جنگ تازه هستند به هر حال نتیجه آن است که چه صلح و چه جنگ، هر دو نیازمند تولید هستند.‌ هردو نیاز به منابع مالی و تجهیزات کارگاهی و نیروی انسانی دارند، فقط این نیروها تغییر جهت می‌دهند، کارگران هر کارخانه می‌شوند سربازان یک پادگان و یا سربازان یک پادگان پس از جنگ می‌شوند کارگران کارخانه‌ها.

 

سختی نان و تفنگ

Gun & Bread Curve                                       

این سخن‌ها و حرف‌ها همه حرف‌های عملی است، و حرف عملی، باید بر پایه ریاضیات بیان شود زیرا ریاضیات جواب مشخصی دارد: اگر یک مسأله‌ای طرح شود و هرکس راه حلی انتخاب کند باید از هر روش  یا راه حل که استفاده کند به آن جواب برسد. جواب هم از ابتدا برای طراح مسأله معلوم است. در اینجا نیز اقتصاددانان توانسته‌اند یک بیان ساده و روشن از تقابل صلح و جنگ بدهند و آن تئوری، منحنی و یا معادله‌ی تفنگ و گندم است.

تفنگ در اینجا سمبل کارخانجات اسلحه‌‌سازی و کمپانی‌های فروش و توزیع اسلحه و جنگ افزار است و گندم نشانه تولید مواد غذایی، پوشاک و وسایل رفاهی است. اقتصاددانان می‌گویند که منابع محدود است(a) لذا اگر این منابع به گندم اختصاص داده شود ما تولید بیشتری خواهیم داشت و همین امر باعث می‌شود در تولید تفنگ، رشد کمتری داشته باشیم و بر عکس اگر امکانات، کارخانجات، نیروی انسانی و سرمایه برای تولید تفنگ و جنگ افزار بکار رود، از تولید گندم کاسته خواهد شد و جامعه همیشه در حال انتخاب یا در حال حرکت بین این دو نقطه است. گاهی به سوی تولیدات غذایی می‌رود و از تولیدات جنگی باز می‌ماند و گاه به سوی تولیدات نظامی می‌رود و از دشمن عقب می‌افتد و دشمن به او حمله کرده و تمامی تولیدات گندمی و غذایی او را به تاراج می‌برد. حد تعادل آن را معادلات بسیار پیچیده جهانی، انسانی، کشوری و محلی و حتی آب و خاک تعیین می‌کند.

 

حزب دمکرات و جمهوری‌خواه

 Republic & Democrat Party                             

تعادل بین تولیدات نظامی و رفاهی گاه آنچنان مهم می‌شود که مردم دنیا برای دستیابی به آن تشکیلات و سازماندهی‌های بزرگی ایجاد می‌کنند. مثلاً تقسیم کار بین آمریکا و ژاپن از این دست است. بعد از جنگ دوم جهانی، آمریکا جنگ میلیتاریستی (militaristy) را برگزید و ژاپن جنبه رفاهی را، لذا می‌بینیم که ژاپن توانست با تولیدات خود آمریکا را تسخیر کند و آمریکا توانست پایگاه‌های نظامی در ژاپن ایجاد کند. در بلوک شرق هم همینطور بود. شوروی سابق تمامی 16 کشور تابعه خود را از داشتن ارتش منع کرده بود و ارتش سرخ مسکو همیشه در آخرین نقاط مرزی (VSSR) مستقر بودند. مردم وظیفه تولیدات رفاهی داشتند و ارتش سرخ، وظیفه تولیدات نظامی. این تقسیم‌بندی به قدری قدرت‌مندانه بود که دیوار آهنین به آن می‌گفتند  سلاح‌های تولید ارتش سرخ بیشتر از سلاح‌های دیگر فروش داشت که کلاشنیکف معروف‌ترین آنهاست.

در داخل کشورها نیز این تقسیم‌بندی بوجود می‌آمد. صنایع غذایی برای خود اتحادیه‌ای جداگانه داشتند و صنایع نظامی نیز جداگانه متحد می‌شدند، در آمریکا حزب جمهوری‌خواه اتحادیه سندیکاها و کارخانه داران تولیدات نظامی بود و حزب دمکرات مدافع حقوق کارگران و مدیران کارخانجات تولیدات رفاهی هرگاه حزب جمهوری‌خواه به قدرت می‌رسید طبیعتاً با فروش سلاح، تولید اسلحه و توزیع آن سر و کار داشت و بر عکس اگر مردم از اسلحه خسته می‌شدند و آرامش می‌خواستند، به سوی حزب دمکرات گرایش نشان می‌دادند. اما عملاً حزب دمکرات یعنی تولیدات رفاهی، دوران‌های کوتاه‌تری در حکومت‌ها نقش دارند. غالباً دولت‌ها و حکومت‌ها در دست مدیران صنایع و تولیدات نظامی است زیرا نظامیان از یکسو دارای نظم و تشکیلات وسیع‌تری هستند و از سوی دیگر ترس و رعب آنان باعث اطاعت بیشتر مردم می‌شود.

 

تخریب و سازندگی در صلح و جنگ

Building & Destroying in war

برخلاف تصور عامه، جنگ تنها عامل تخریب نیست بلکه بیشتر عامل سازندگی است و برعکس، صلح عامل تخریب است نه سازندگی. در اثر جنگ ممکن است برخی شهرها تخریب شوند یا روستاها از بین بروند ولی برای همین کار باید کارخانجات وسیع و بزرگی به وجود آید زیرا برای تخریب هر روستا، باید ده برابر مواد منفجر تولید شود و ده برابر سرباز و نیرو و جنگ افزار بکار گرفته شود و همه این‌ها نیاز به تولید دارند و لذا در زمان جنگ در یک طرف دنیا تخریب است در طرف دیگر به شدت سازندگی در حال اجراست تا جایی‌که اگر سرعت سازندگی کم باشد جنگ مغلوبه می‌شود! یعنی اگر مهمات دیر برسد، سرنوشت جنگ تغییر می‌کند و بر عکس در زمان صلح، چون بازاری برای مصرف وجود ندارد و هر کس قادر است مصرف خود را کم کند یا به اندازه‌ی مصرف تولید کند لذا هیچ انگیزه‌ای برای سازندگی وجود ندارد. اما در همان زمان در قسمت نظامی، بیشترین تحرک وجود دارد و کارخانجات وابسته به ارتش در ابعاد مختلف بسیار فعال هستند لذا برای همین است که در سراسر جهان ایجاد ترس همیشه عامل خوبی برای تولید و افزایش همکاری مردم و بالابردن سطح اقتصادی یک کشور به حساب می‌آید. اگر مردم ترس از حمله نداشته باشند تنبل می‌شوند! درست مثل این‌که تعدادی گوزن را از جنگل بردارند و در باغ وحش نگهداری نمایند. آنها به دلیل ترس از حمله‌ی شیرها و پلنگ‌ها همیشه در حال  فرار بوده و قوی هستند ولی در باغ وحش دچار افسردگی و مریضی می‌شوند و می‌میرند. به این دلیل است که باید همیشه یک عامل ترور، وحشت، جنگ، به مردم القا شود. جنگ‌ها در طول تاریخ هم محرک و موتور محرکه تاریخ بوده‌اند، همه‌ی جنگ سالاران شعار صلح می‌دادند! و بر عکس آنهایی که شعار صلح می‌دادند، بهترین حامیان جنگ بودند. صلح‌دوستان جهان با شعار صلح به جنگ صلح می‌روند! آنها دشمن همه جنگ طلبان هستند و راهی جز جنگ با آنها ندارند؟!

 

تفاضل تخریب و سازندگی

 Deduotion of building & Destroy

آیا تخریب بیشتر است یا سازندگی و کدامیک بزرگ‌تر است، تاریخ این معادله را حل کرده است، همیشه سازندگی بیشتر از تخریب است و به همین جهت ما شاهد وجود شهرها و روستاها و بناها و سازه‌های فراوان هستیم، اگر یک برج دوقلو تخریب می‌شود در مقابل ده‌ها برج جدید ساخته‌می‌شود و آن هم با سیستم امنیتی بهتر! اگر شهری ویران می‌شود، شهرهای دیگر را می‌سازند با شرایط ضد موشک و ضد حمله!... و همیشه سازندگی در جایی صورت می‌گیرد که هیچکس تصور آن را نمی‌کند زیرا اگر تصور می‌کردند آن را هم تخریب می‌کردند. مثلاً می‌گویند با این‌که در تمامی دوران در طول تاریخ همه جهان تحت سیطره ایران بود ولی در نقشه‌های ایران مخصوصاً در زمان ساسانیان، اشکانیان یا حتی هخامنشیان یمن، دریای سرخ و بحرین جزو نقشه بوده ولی از حجاز یا جزیره العرب بر روی نقشه خبری نبود، علت آن این بود که این جا تبعیدگاه محسوب می‌شد و ساسانیان به آن اهمیت نمی‌دادند که آن را در نقشه بیاورند و هر کس را می‌خواستند تبعید کنند به عربستان تبعید می‌کردند و برای تحقیر آنان روسری بر سرشان می‌انداختند تا با تغییر لباس آنها را تحقیر کرده باشند، بعداً این روسری رسم مردم عربستان شد. از بازی‌های تاریخ یکی همین است. جایی‌که اصلاً روی آن حساب نمی‌شد، ناگهان مرکز ظهور تمدن اسلامی و هدایت کل جهان شد و حتی ایرانیانِ ساسانی و رومیان (Roman) را شکست داده و مطیع خود کرد. در زمان ما هم این اتفاق افتاده ولی برعکس زمان پیامبر شده، یعنی ابر قدرت‌های جهانی از آمریکا تا بریتانیا و ایران و روسیه اصلاً روی عربستان و سعودی‌ها حساب باز نکردند ولی الآن معلوم شد تمامی ترورها، کشتارها، جنگ‌ها در سراسر جهان با دلارهای نفتی عربستان سعودی هدایت می‌شده! لژیونرهای فرانسوی و آمریکایی با دستور عرب‌های شتر‌سوار به کشورهای اسلامی حمله کرده و آنها را استعمار می‌کردند. جنگ اول و دوم جهانی که به دنبال فروپاشی عثمانی و ایران بود با همین هدف دنبال شد و امروز هم بیش از 50% ثروت‌های داخل عراق از عربستان می‌آیند و منافقین هم با کمک مالی سعودی‌ها بر جا هستند.

نخبگان، عامل انفجار و عدم انفجار!

نخبگان، عامل انفجار و عدم انفجار!

  نخبگان و مناقصه‌ها

Geniuses and Tenders

مناقصه‌ها در واقع یک نوع نخبه‌پروری و انتخاب نخبگان هستند. البته آن هم از نوع بهتر، زیرا نخبه‌پروری یا انتخاب نخبه گاهی بر اساس معیارهای غیرواقعی، تئوریک و نظریه‌پردازی است که معمولاً نتایج ملموس ندارد و مردم با این نوع نخبگان روابط برقرار نمی‌کنند. مثلاً فرض کنید فیلسوفی اثبات کرد که جوهر قبل از عَرَض بوده و یا حرکت اصل ماده است. با این‌که مسأله بسیار مهم است ولی مردم از این موضوع سردر نمی‌آورند. اگر فیزیک‌دان بزرگی سیاه‌چاله‌ی کهکشان هفتم را کشف کند و ثابت کند که آن سیاه‌چاله در واقع عنصر ضدماده است که الکترون و پروتون آن برعکس ماده قرار دارد، یعنی الکترون در هسته آن ضدماده است و پروتون در مدارهای آن گردش می‌کند؛ گرچه این امر بسیار مهم است زیرا به این واسطه می‌تواند «عدم» و نابودی را  تعریف کند و بگوید بر اثر برخورد ماده و ضدماده، عدم به وجود می‌آید، اما مردم می‌گویند به چه درد ما می‌خورد؟ ولی وقتی در یک مناقصه کسی برنده می‌شود و یک مدرسه می‌سازد و یا یک شهر را لوله‌کشی گاز می‌کند، همه آن شهر این موضوع را دریافت می‌کنند و از او تشکر می‌نمایند. وقتی مناقصه‌ای برگزار می‌‌گردد، همه نخبگان سراسر جهان در یک میدان مسابقه حاضر می‌شوند و توانایی‌های علمی، فنی تخصصی خود را در می‌آورند. هر یک از شرکت‌کنندگان یک نخبه هستند و کسی که برنده می‌شود نخبه نخبگان است. کسی که قادر باشد یک شهر را دارای برق یا آب یا گاز کند، یک نخبه است ولی اگر چند نفر از این نخبه‌ها داشته باشیم به طوری‌که بتوانیم انتخابات برگزار کنیم، برنده‌ی این انتخابات، نخبه نخبگان می‌شود.

 

نخبه و مسأله جمعیت

Genius and Population                         

مالتوس جمعیت‌شناس معروف، پیش‌بینی کرده بود که پس از 30 سال، جمعیت جهان، دنیا را منفجر خواهد کرد ولی از پیش‌بینی او 130 سال یعنی پیش از 4 دوره‌ی 30 ساله گذشته و جهان منفجر نشده است! و یا 30 سال پیش کتاب‌ها نوشتند و مقالاتی منتشر شد که در سال 2000 نفت ایران تمام می‌شود و ملت ایران به گدایی می‌افتند! در همان زمان‌ها نوشتند و گفتند که اختلاف کشورهای پیشرفته و عقب‌مانده صدها برابر می‌شود! اما دیدیم که ژاپن و چین و ایران جلو رفتند و اروپا و آمریکا در جا زدند و شوروی هم از هم پاشید!

جمعیت‌شناسان بدبین مانند مالتوس هنوز هم وجود دارند. آنها فقط چند نقطه در جهان مثل کلان شهرها را می‌بینند و فریاد برمی‌آورند که جمعیت زیاد شده و جهان در حال انفجار است اما سال‌هاست که چنین می‌گویند و می‌گویند و هر بار مجبورند 30 سال دیگر را تمدید کنند. کافی است این جمعیت‌شناسان بدبین سفری به کویر یا روستاها یا شهرهای کوچک داشته باشند، آن‌وقت می‌بینند که کمبود جمعیت به صورت آزار دهنده‌ای باعث ویرانی و خرابی آنها شده است. هنوز دریاها مورد بهره‌برداری قرار نگرفته‌اند و بسیاری امکانات دیگر هنوز بکر و دست نخورده است.

جنگل‌های آمازون، بیابان‌های استرالیا، اقیانوس‌های هند، اطلس و... و حتی بیابان‌های تگزاس، کالیفرنیا، بوتا و یا این‌طرف؛ معادن وسیع سیبری مورد بهره‌برداری قرار نگرفته‌اند. قطب شمال و جنوب هنوز کسی را ندارد. اعماق‌زمین، طبقات فضایی، همه و همه آرزوی داشتن جمعیت دارند. کرات و سیارات خالی از سکنه هم که جای خود دارند.

 

قانون هوش متوسط

روانشناسان، ضریب هوشی (IQ) افراد را در یک منحنی نرمال توضیح داده‌اند.

در جامعه نرمال 65% جامعه دارای IQ=100 یا معمولی هستند، یعنی اگر میانگین هوش افراد را صد بگیریم، بین 90 تا 110 و در محدوده حول محور میانگین هستند و هوش متوسط جامعه را تشکیل می‌دهند، اما 4 محدوده دیگر هست که تعریف آن به شرح زیر است 2Z- محدوده افراد کم هوش یا «کالی» است و  3Z- افراد «کودن» هستند و ... و برعکس آن 2Z+ محدوده افراد باهوش و 3Z+ و محدوده افراد نابغه یا نخبه است.

برای ساده شدن موضوع، معمولاً کسانی که در حد کلاس اول یاد می‌گیرند و شخصیت روانی آنان در حد آن است، دچار تثبیت روانی شده و کودن باقی می‌مانند. کسانی که بتوانند مدرسه راهنمایی را تکمیل کنند ولی بیشتر از آن را نتوانند ادامه دهند از نظر تحصیلی کم هوش هستند، کسانی که بتوانند دیپلم بگیرند دارای هوش متوسط یا نرمال هستند. کسانی‌که فوق دیپلم یا لیسانس می‌گیرند، در رده باهوش‌ها و کسانی‌که در حد فوق تخصص و دکتری باشند، نخبه محسوب می‌شوند. البته این مثال است در هر نوع زمینه فعالیتی چنین تقسیم‌بندی وجود دارد. مثلاً کسانی که در تحصیلات ضعیف هستند ممکن است در اختراع قوی باشند و نوآوریِ بدیع داشته باشند، چنانچه انیشتن و یا دیگر دانشمندان مانند ادیسون این‌طور بودند.

قانون نیم‌درصدی!                              0/05% rule                                              

بر اساس نظریه روانشناسی توصیفی، فاصله بین Z+ و Z- همان 65% است یعنی در یک جامعه نرمال هر توصیفی، شامل 65% مردم آن می‌شود، یعنی چه در محاسبه میزان وزن، قد، رنگ مو و پوست و غیره، معمولاً 65% مردم دارای حد وسط آن جامعه هستند.

اما در دو طرف یعنی 2Z+- ، 95% جامعه را شامل می‌شود و 3Z+- تا 99% هم می‌رسد. یعنی مردم عادی، از کوچک‌ترین وضعیت تا بالاترین وضعیت، 99% یک صنعت را می‌پوشانند و 1 درصد باقی مانده در دو طرف هر کدام نیم درصد، حالت‌های خاص را در دو گوشه منحنی نرمال نشان می‌دهد. افراد فاقد هوش و افراد بسیار باهوش در دو سوی این منحنی هستند که در آموزش و پرورش از آنان به عنوان استثنایی نام برده می‌شود. معلولان ذهنی و حرکتی در طرف منفی آن هستند و تیزهوشان، در طرف مثبت آن. استعدادهای درخشان معمولاً مانند معلولان ذهنی باید در محیط جداگانه پرورش یابند. البته برخی صاحب نظران این مسأله را قبول ندارند و می‌گویند استثنا، در قاعده خود را نشان می‌دهد. اگر استثناها را جدا کنیم سرخوردگی و یا خودمحوری به وجود می‌آید. مثلاً اگر همه معولان ذهنی را در مدارس عادی پذیرش نکنند، یک مجموعه افسرده، در کنار هم ایجاد می‌شود که باعث سرخوردگی آنان می‌شود و برعکس اگر نخبگان هم از جامعه جدا شوند و برای خود مجموعه جدیدی به وجود آورند، باعث رشد خود محوری می‌شود و داشتن دیدگاه صنفی و حس برتری آنان باعث خواهد شد امکانات بیشتری بخواهند و یا هرگونه کمبود و کاهش امکانات را توهین به خود تلقی کرده و راه فرار یا عزلت را برمی‌گزینند. اما وجود آنان در درون مردم عادی هر لحظه به آنان یادآوری می‌کند که دارای برجستگی هستند و باید از مردم و خدای خود تشکر کنند.

 

نخبگان، عامل انفجار و عدم انفجار!

!blasting and non blasting factors               

وجود نخبگان با یک نسبت ثابت با جمعیت هر کشور باعث راه‌یابی جدید آن جامعه در مسیر تمدن و پیشرفت است. نخبگان مانند ستارگان در شب‌های تاریک جامعه می‌درخشند و راهنمایی‌های آنان مسیر هدایت و پیشرفت را روشن می‌سازد استفاده از نخبگان در مسیر پیشرفت جهان باعث شده تا از ساده‌ترین مواد و امکانات بهترین بهره‌وری را داشته باشند. هر نوع اختراع و ابتکار یک قدم به پیش است. به یاد آوریم که روزی انسان از ترس زندگی به غارها پناه می‌برد ولی امروزه دارای بهترین شرایط رفاه است و همه‌ی اینها مدیون نخبگان هر کشور است، البته ممکن است این نخبگان حرکت منفی یا تغییر مکان داشته باشند ولی میزان آن همیشه نسبت به جمعیت ثابت است. مثلاً ممکن است اغلب نخبگان در آمریکا یا اروپا جمع شوند ولی ترکیب جمعیتی و نژادی نخبگان نشان می‌دهد که توزیع آنان بین ملل مختلف مساوی است. یعنی مثلاً بیشترین نخبگان چه در آمریکا و یا اروپا از چین هستند، سپس از هندوستان و بعد، کشورهای دیگر.

تجمع آنان مثلاً در آمریکا می‌تواند هم علل اختیاری داشته باشد و هم علل اجباری، یعنی ممکن است تجمع و یا خوش بینی نخبگان به آمریکا باعث رشد آمریکا شده است یعنی آنان مهاجرت کردند و علوم و توانایی را در اختیار آمریکا قرار دادند و یا برعکس، آمریکایی‌ها اقدام به سرقت این نخبگان نموده آنان را در سازمان سیا جمع‌آوری کرده‌اند. عملکرد این دو روش کاملاً از هم جداست؛ اگر تجمع یا سیر و سفر و جابجایی نخبگان آزاد و اختیاری باشد نتیجه آن جلوگیری از انفجار جمعیت و مایه پیشرفت و رفاه آنان است. اما اگر به زور یا توسط قدرت‌ها دزدیده شده باشند برعکسِ عملکرد آنان ساخت مواد انفجاری و امکانات برای نابودی بشر است!

انسان شبیه توپ                     Human as a ball                                                                

داروین معتقد بود که برخی از اعضای بدن که فعالیت نکنند، از بین می‌روند و به همین جهت 40-50 سال پیش بسیاری ادعا کردند انسان‌ها به دلیل استفاده بیش از حد از مغز، و اختراعات عجیب و غریب نیازی به دست و پا نخواهند داشت و در سال 2000 ما شاهد انسان‌هایی خواهیم بود که فقط یک کله هستند شبیه توپ و دست و پا نیازی ندارند؟!

این تئوری البته با برخی مشاهدات تاریخی هم عجین می‌شد. مثلاً در نقش رستم یا تخت جمشید آثار باستانی‌ای وجود دارد که سرباز هخامنشی را سوار بر اسب نشان می دهد در حالی‌که پاهای او روی زمین کشیده می‌شود، یعنی قد و قواره انسان‌های هزار سال پیش بزرگ‌تر از امروز بوده است. آثار پنجه علی یا قدم‌گاه نیز مبین این است که دست‌ها و پاهای مردان در هزار سال پیش بسیار بزرگ‌تر از انسان امروزی بوده است.

اما به هر حال این موضوع روشن است که نخبه‌گرایی و انتخاب نخبه به عنوان یک طبقه برتر چه از لحاظ فکری و چه از لحاظ عملی باعث تغییراتی در زندگی و آداب و رسوم و شرایط طبیعی و فیزیکی نیز می‌شود. هم اکنون نخبگان ایران در سراسر جهان پراکنده هستند، طبیعی است اگر این همه نخبه ساماندهی شده و در یک مرکزی گردآوری شوند می‌تواند آثار بسیار پرباری داشته باشد و این علاوه بر آن است که ایران در طول تاریخ نشان داده که هوش برتر را داشته است یعنی میانگین IQ در ایران بالای 3Z+ بوده است به طوری‌که کشف آمریکا را به کریستف کلمب نسبت می‌دهند ولی او نقشه‌های یک استاد ایران را به سرقت می‌برد و با آن می‌تواند آمریکا را کشف کنند و یا گالیله آثار ابوریحان بیرونی را به نام خودش مطرح می‌سازد و یا روح القوانینِ منتسکیو بر اساس نامه‌ی دو ایرانی به او نوشته می‌شود و این پرفسور حسابی و دکتر هشترودی بودند که کتب شیخ بهایی را برای انیشتین بازگو می‌کنند.

کلید موفقیت نام‌های تجاری در چین

 

کلید موفقیت نام‌های تجاری در چین

بسیاری از فعالان بازار گله می‌کنند که چینی‌ها به نام تجاری وفادار نیستند. مصرف‌کنندگان چینی می‌گویند یک روز به یک نام تجاری علاقه‌مند می‌شوند و روز بعد به نفع رقیب آن را کنار می‌گذارند.

پول های مهار نشدنی

 

پول های مهار نشدنی

این افزایش قیمت ها به دلیل رشد اقتصادی سریع چین و هند ودیگر کشورها دنبال خواهد شد و صعود فزاینده تقاضایی را سبب خواهند شد که در زمانی که توازن تجارت خارجی همیشه به سود کشورهای ثروتمند سنگینی می کرد، وجود نداشت

کمپین دفاع از بازار آزاد

 

کمپین دفاع از بازار آزاد

«چگونه توسعه یافتن» را می توان در کنار چگونگی تعامل با فرآیند جهانی شدن دو چالش عمده و دو مساله اصلی پیش روی کشور دانست. توسعه، جبر دوران و حوالت تاریخی ما است و حرکت به سویش ناگزیر می نماید.

مکانیسم بازار و جامعه مدنی

مکانیسم بازار و جامعه مدنی

به شهادت تجربه بشر می دانیم که از دولتی غیرکارا، تجارت و اقتصادی کارا نیز به دست نمی آید. پس کارایی دولت مقوله یی نیست که تنها مجذوبیت سیاسی داشته باشد. اگرچه آن نیز به نوبه خود بسیار مهم است، ولی آنچه برای ما در این نوشتار مهم است، ضرورت اقتصادی کارایی دولت است.

زن، توسعه و آموزش

زن، توسعه و آموزش

سال ۱۹۹۰ میلادی، مفهوم توسعه که تا آن زمان بر اساس شاخص‌های اقتصادی تعریف می‌شد، جای خود را به توسعهءانسانی داد. به عبارت دیگر انسان محور توسعه قرار گرفت و شاخص‌های آموزش، امید به زندگی و اشتغال به عنوان معیارهای سنجش آن اعلام شد. به این ترتیب ارتقای سرمایهء انسانی که همان آموزش، تجارب شغلی و آموزش حرفه‌ای است در دستور کار کشورهای جهان قرار گرفت.

نفع و ضرر اشخاص چگونه صورت می گیرد

نفع و ضرر اشخاص چگونه صورت می گیرد

هارولد دمستز، یکی از اقتصاددانان نهادگرای جدید، در سال ۱۹۶۷ مقاله ای را با عنوان «به سوی یک نظریه حقوق مالکیت» نوشت که هم اکنون یکی از منابع اصلی رویکرد نهادگرایی به نظریه حقوق مالکیت محسوب می شود.

نقش لیزینگ در توسعه بنگاه‌های کوچک و زودبازده

نقش لیزینگ در توسعه بنگاه‌های کوچک و زودبازده

اجارهء خرید، طبق تعریف IFC ، ابزاری با دو کاربرد یکی برای خرید داریی و دیگری جایگزینی برای تامین مالی بانکی محسوب می‌شود. این روش عموماً برای اعطای کمک مالی به مشتریان خرد (انفرادی) برای خرید موتورسیکلت، چرخ خیاطی، یخچال و دیگر اقلام خرد استفاده می‌شود.