آدمیان درباره اقتصاد از زمانی فکر می کردند که درباره چگونگی مدیریت خانواده هایشان می اندیشیدند. در واقع ارسطو مطالعه امور اقتصادی یک شهر را به مطالعه مدیریت خانوار تشبیه می کرد. طی دو هزار سال میان ارسطو و آدام اسمیت، می توان تفکرات مربوط به مسائل اقتصادی را عمدتاً در زمینه مباحث پرسش های سیاستی یا اخلاقی یافت. به عنوان مثال فلاسفه اسکولاستیک پول و بهره را در بررسی های مربوط به عادلانه بودن «ربا» (بهره وام پولی) مورد نقد قرار داده اند و در قرن هفدهم، مباحث زیادی درباره سیاست تجارت خارجی وجود داشت. اقتصاد به عنوان یک رشته جداگانه تنها با این ایده شجاعانه قرن هجدهم پدیدار شد که «اقتصادهایی» وجود دارند. یعنی نظام های مستقل قانونمند (low-governed) از تعامل بشری مربوط به تولید، توزیع و مبادله وجود دارند. این دیدگاه هم اکنون به خوبی در کتاب «ثروت ملل» آدام اسمیت شرح داده شده است که بیشتر علم اقتصاد از آن به دست می آید.