بنگاه دانش اقتصاد *ابتهاج*

مقالات آموزشی اقتصادی صهیب عبیدی

بنگاه دانش اقتصاد *ابتهاج*

مقالات آموزشی اقتصادی صهیب عبیدی

هرگاه اقتصاد آمریکا عطسه کند، اقتصاد جهان سرما می خورد

در سال ۲۰۰۷ تولید ناخالص داخلی آمریکا بیش از ۱۳ تریلیون و ۳۸۰ میلیارد دلار برآورد شده است که سهم آن در تولید ناخالص جهان بیش از ۲۱ درصد است. کشور آمریکا در سال ۲۰۰۶ میلادی ۰۷/۱۲ درصد از حجم کل تجارت جهانی (۷/۲۹۵۷ میلیارد دلار) را در اختیار داشته که از این لحاظ نیز در جایگاه نخست قرار دارد. این کشور در سال ۲۰۰۶ میلادی بزرگ ترین کشور واردکننده و همچنین پس از آلمان دومین کشور صادرکننده در جهان بوده است. کشوری با چنین نقش چشمگیری در اقتصاد جهان به بحران مالی دچار شده است.
بحران مالی اقتصاد آمریکا از آن رو حائز اهمیت است که اقتصاد این کشور با اقتصاد جهان به ویژه اقتصاد اروپا در هم تنیدگی زیادی دارد. از این رو، هر نوسان در اقتصاد آمریکا، نوسان های مشابه در دیگر مناطق جهان را به همراه دارد. بحران اقتصادی آمریکا که در بی انضباطی های مالی پس از حادثه ۱۱ سپتامبر ریشه دارد، نخست بخش مسکن را دگرگون کرد و سپس به موسسه های مالی گسترش یافت و آنها را به ورطه ورشکستگی کشاند. به گونه ای که در دو ماه گذشته بیش از ۲۰۰ هزار فرصت شغلی در آمریکا از میان رفته است و گسترش آن به اقتصاد دیگر نقاط جهان بیم دامنه دار شدن این رکود را تقویت کرده است. کشورهای صادرکننده نفت خام که به طور عام اقتصادشان با اقتصاد آمریکا درهم آمیختگی درخور اعتنایی ندارد نیز در معرض مخاطرات ناشی از این بحران قرار گرفته اند. قیمت نفت خام دوبی طی سه ماه گذشته افزون بر ۱۳۸ دلار در بشکه به کمتر از ۶۱ دلار در بشکه کاهش یافته است.
چنین کاهش چشمگیری در قیمت نفت، پیامدهای مخربی برای اقتصاد این دسته از کشورها به بار خواهد آورد. طرح نجات مالی دولت بوش که برای مقابله با این بحران طراحی شده و به تصویب رسیده است نیز نتوانست برای فعالان بازار نفت امیدوارکننده باشد. زیرا پس از تصویب آن روند نزولی قیمت ها ادامه یافت و هر روز دامنه گسترده تری به خود گرفت.
براساس این طرح، دولت آمریکا مجاز است تا سقف ۷۰۰ میلیارد دلار از مطالبات معوقه بانک های سرمایه گذاری آمریکا را خریداری کند یا برای آنها تخفیف مالیاتی در نظر بگیرد. قرار است این طرح به صورت مرحله ای و در مدت دو سال به اجرا گذارده شود که در مرحله نخست تنها ۲۵۰ میلیارد دلار در اختیار بانک های ورشکسته قرار خواهد گرفت. بحران اقتصادی آمریکا چنان جدی و ریشه دار است که این میزان کمک به هیچ رو برای برطرف کردن آن کافی نیست. از این رو، گسترش این بحران به اروپا، موج تازه ای از نگرانی را به وجود آورده است. هم اکنون بسیاری از بانک های معتبر و معروف اروپا نیز به سبب خروج گسترده سپرده ها، با کمبود شدید نقدینگی روبه رو شده اند.
برآوردهای تازه از میزان رشد اقتصادی مناطق مختلف جهان نشان می دهد بالابودن رشد اقتصادی هند و چین به هیچ رو برای جبران کاهش رشد اقتصادی در دیگر مناطق جهان کافی نیست. از این رو، کاهش رشد تقاضای نفت خام، بازار نفت را به سراشیب سقوط کشانده است. براساس آخرین گزارش ماهانه اوپک، میانگین مصرف نفت خام در کشورهای عضو سازمان همکاری های اقتصادی و توسعه (اوایی سی دی) در سال ۲۰۰۸ بیش از یک میلیون بشکه در روز کاهش می یابد. به این ترتیب اوپک رشد تقاضای جهانی نفت خام را به ۶۰۰ هزار بشکه کاهش داد. این در حالی است که برخی منابع مستقل افزایش تقاضای روزانه نفت خام را در سال جاری ۵۰۰ هزار بشکه برآورد می کنند.
افزایش تقاضای نفت خام در سال ۲۰۰۹ نیز بیش از ۷۰۰ هزار بشکه در روز برآورد نمی شود. به این ترتیب برای جلوگیری از سقوط قیمت نفت نمی توان به افزایش تقاضا امید بست. اوپک و دیگر تولیدکنندگان بزرگ نفت از جمله روسیه، باید برای تثبیت بازار نفت یک رشته اقدامات هماهنگ را در دستور کار قرار دهند.
تصمیم اوپک برای برگزاری اجلاس اضطراری در نوع خود نشان از حساسیت اعضا به شرایط اقتصاد جهانی است اما از قرار معلوم در وهله نخست برخی از اعضا، اوضاع اقتصاد جهانی را چندان نگران کننده نیافته بودند زیرا زمان تعیین شده برای آن ۲۸ آبان در نظر گرفته شده بود. گویا کشورهایی نظیر ایران که سرعت عمل بیشتری را خواهان شدند که پیگیری آنها نتیجه بخش بود و سبب شد این اجلاس سه هفته زودتر برگزار شود. به هر حال اگر این اجلاس به تصمیم گیری در خصوص کاهش تولید منجر شود، می تواند در تامین این هدف، اقدام درستی به شمار آید.
سرعت تحولات اقتصادی آمریکا در حدی است که اوپک باید چابک تر از این واکنش نشان دهد در غیر این صورت، مشکلات اقتصادی آمریکا به طور مستقیم دامن صادرکنندگان نفت را نیز خواهد گرفت. بیماری اقتصاد آمریکا چنان وخیم است که اگر به موقع چاره اندیشی نشود ممکن است این بار سرماخوردگی آمریکا به درد بی درمان اقتصاد جهان از جمله صادرکنندگان نفت تبدیل شود.

برگرفته از سایت:»  انجمن متخصصین افغانستان

بازار بورس آمریکا جمعه نیز بیش از سیصد واحد سقوط کرد

جمعه سوم آبان 

در بازخواست هایی که از "گرین اسپن"شده بود٬ او نوید از "سونامی"داد که در راه است. او که تحت فشار برای پیدا کردن یک قربانی برای توجیه اوضاع سرمایه داری  در آمریکا٬ در مقابل سنای آمریکا در مقابل بازجویی قرار داشت٬ بحران کنونی را امری که در طی صدها سال هم پیش نمی آید دانست و خود را بی گناه اعلام کرد. با اینکه قبول داشت ممکن هست  "اشتباهاتی"رخ داده باشد

سقوط ١٤ درصدی سهام سونی٬ دایملر ٤/١١ نیکه ژاپن ٦۰/٩ المان ٧٦/١۰ فرانسه ١۰ درصد المان ٦٧/٨

 

پنج شنبه دوم آبان

افت شدید بازار بورس آسیا بخصوص کره جنوبی بیش از ٧ درصد تنزل کرد.

 

طلا همچنان به سیر نزولی خودرا  ادامه میدهد. کنترات طلا برای دسامبر به اونسی ٧۰۰ دلار رسید. آیا بی اعتمادی به بورس مشتقات طلا  و  تورم منفی تواما در کارند؟

 

در امریکا تعداد افرادی که نمیتوانند اقساط ماهیانه خانه خود را بپردازند در سه ماه اخیر ٧١ درصد افزایش یافت.

 

حدود 400 تریلیون دلار در بازار مشتقات (Derivatives) در دنیا وجود دارد. از این مبلغ حدود     180تریلیون آن در آمریکاست. این یک خطر بزرگی برای اقتصاد دنیا محسوب میشود و بالاخره ضربات مهلک وارد خواهد کرد. هم اکنون یک کمپانی چینی و یک برزیلی و یک کره جنوبی جمعا 10 میلیارد دلار در شرط بندی از طریق مشتقات ضرر کرده اند. در آینده نه چندان دور اخبار بیشتری در این زمینه خواهیم شنید.

 

بیمه اوراق بها دار کشورهای پاسیفیک-آسیا Asia-Pacific) ) بدلیل رکود شدید اقتصادی افزایش پیدا کرد. این بدان معناست که اوراق بها دار بسیار ریسکی محسوب میشوند  بخصوص با توجه به اعلام عدم پرداخت بدهی از طرف پاکستان و آرژانتین در روزهای اخیر.

 بعد از ایسلند ٬ پاکستان ٬ آرژانتین نوبت ترکیه و کشورهای اروپای شرقی هست.

گروه های اقتصادی

 گروه هفت (G 7)

 

 

کانادا ، فرانسه ، آلمان ، ایتالیا ، ژاپن ، انگلیس و ایالات متحده که بیش از شصت درصد جی دی پی دنیا در اختیار این گروه می باشد و بیش از چهل درصد استفاده  از تساوی قدرت خرید نرخ ارز . جی 8 شامل روسیه می شود .

 )EUاتحادیه اروپا (

 

 

اتریش ، بلژیک ، دانمارک ، فنلاند ، فرانسه ، آلمان ، یونان ، ایرلند ، ایتالیا ، لوکزامبورگ ، هلند ، پرتقال ، اسپانیا ، سوئد ، و انگلستان . در 15 می 2004 15 کشور به این مجموعه اضافه شد که شامل : قبرس ، جمهوری چک ، استونی ، مجارستان ، لتونی ، لیتوانی ، مالت ، لهستان ، اسلواکی و اسلونی .

 

منطقه اروپا ( 12 کشور )

  

11 کشور از اتحادیه اروپا (اتریش ، بلژیک ، فنلاند ، فرانسه ، آلمان ، ایرلند ، ایتالیا ، لوکزامبورگ ، هلند ، پرتقال ، اسپانیا ،) با پذیرش واحد پول متحد یورو در اول ژانویه 1999. یونان در اول ژانویه 2001 به این گروه ملحق شد .

 

کشورهای پیشرفته 

اعضای اتحادیه اروپا همراه با اتریش ، کانادا ، ایسلند ، ژاپن ، نیوزیلند ، نروژ ، سوئیس ، و ایالات متحده و همینطور کشورهای تازه صنعتی شده آسیایی و اسرائیل .

سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD)

 

 

اتحادیه اروپا و گروه هفت به اضافه کشورهای اتریش ، ایسلند ، نیوزیلند ، نروژ ، سوئیس ، مکزیک ، کره جنوبی و ترکیه

 

صحرای آفریقا

کشورهای آفریقایی بجز نوار ساحلی مدیترانه

 

سازمان کشورهای صادر کننده نفت (OECD)

 

 الجزایر ، اندونزی ، ایران ، عراق ، کویت ، لیبی ، نیجریه ، قطر ، عربستان ، امارات متحده عربی ، ونزوئلا .

کشورهای مشترک المنافع

 

ارمنستان ، آذربایجان، بلاروس ، گرجستان ، قزاقستان ، قرقیزستان ، مولداوی ، روسیه ، تاجیکستان ، ترکمنستان ، اکراین ، ازبکستان ،

چهره کریه فقر در دنیای سرمایه داری

غم نان؟!



کوفو محمد در حال گریه کردن زمانی که مادرش همراه با جسد خواهر 4 ساله اش به خانه بازگشته است.

ادامه مطلب ...

آنچه باید از اقتصاد آمریکا دانست

اقتصاد ایالات متحده آمریکا به دلیل بالا بودن حجم صادرات، واردات، سرمایه گذاری مستقیم خارجی، مبادلات بازرگانی، همواره به عنوان موتور محرک اقتصاد جهانی معرفی می شود.
ثابت بودن نرخ رشد تولید ناخالص داخلی، پایین بودن نرخ بیکاری و بالا بودن سطح تحقیقات و تداوم سرمایه گذاری داخلی و خارجی از مهمترین ویژیگیهای اقتصادی ایالات متحده آمریکا در چند سال اخیر بوده است. در کنار آن بدهی داخلی و خارجی، افزایش هزینه های تامین اجتماعی و افزایش روزافزون قیمت نفت از مهمترین نگرانی های اقتصادی آمریکاست.

ادامه مطلب ...

جنگ موتورحرکت اقتصاد آمریکا

جنگ موتورحرکت اقتصاد آمریکا

نظرات مختلفی در مورد عملکرد جنگ برای اقتصاد آمریکاوجود دارد. برخی بر این باورند که جنگها موتوری هستند که موجب حرکت اقتصاد آمریکامی شوند و زمینه اصلاحات را در این کشور فراهم می آورند ولی برخی دیگر این ایده را که جنگ اثری مثبتى روی اقتصاد دارد را نادرست می دانند

و بر این باورند که اثر مخرب جنگ هم بر روی کشور جنگ زده و هم بر روی اقتصاد آمریکا است.
مایک موتاف یکی از اقتصاددانان مرکز اقتصادی –تحقیقاتی Broken windows Falacy در مقاله ای با عنوان” آیا جنگ برای اقتصاد آمریکامفید است؟ ” می نویسد: مطالعه تاریخ نشان می دهد آمریکاهمیشه مشکلات اقتصادی خود را زیر لوای جنگ پنهان کرده است برای مثال جنگ جهانی دوم که درست پس از بالا گرفتن تب و تاب رکود بزرگ اقتصادی آمریکاایجاد شده بود همچون پرده ای بود که ناکامی اقتصادی آمریکارا کمرنگ تر می کرد. به عبارت دیگر در آن دوران بیشتر گناه این رکود به گردن جنگ جهانی افتاد غافل از اینکه رکود بزرگ واقعه ای بود که پیش از جنگ ایجاد شده بود و در زمان جنگ مسولان کشور اجازه دادند تا خود را عیان تر نشان دهد.
وی در ادامه مقاله می نویسد: توضیح کامل تر در مورد این جمله که “جنگ موجب رشد اقتصاد آمریکامی شود” به این صورت است، فرض کنید اقتصاد آمریکادر حلقه های اخر چرخه تجاری خود باشد. در چنین شرایطی اقتصاد یا در حال تجربه سیر نزولی شد اقتصاد و یا رکود اقتصادی است ، نرخ بیکاری در سطح بالایی قرار دارد و به دلیل کاهش قدرت خرید مردم میزان خرید و فروش در جامعه کاهش یافته است. به عبارت بهتر معاملات خرد و کلان در سطح جامعه تنزل پیدا کرده و سطح تولید هم پایین تر از قبل است.
بدون شک ادامه این وضعیت مشکلات بسیار زیادی را برای اقتصادایجاد می کند و ممکن است اعتراضات و شورشهای مردم را نیز به همراه داشته باشد. حال در این موقعیت چاره کار چیست؟
دولت آمریکاپس از تجربه جنگ جهانی دوم به این نتیجه رسید که چاره کار جنگ است.زمانیکه آمریکاتصمیم می گیرد وارد جنگ با کشوری شود باید زمینه را برای این جنگ آماده کند و این مساله به طور موقتی از معضلات اقتصادی این کشور می کاهد.زمانیکه آمریکا خود را برای جنگ آماده می کند در وهله اول موظف است به تجهیز و تعلیم سربازان و ارتش خود بپردازد و برای تجهیز آنها به لباس جنگ، پوتین ، کلاه ، سلاح، بمب و غیره با بسیاری از شرکتهای تولیدی این کشور قراردادهای تولیدی منعقد می شود که موجب چرخش سریعتر اقتصاد این شرکتها و رشد تولید، درآمد و سودآوری آنها می شود.
از طرف دیگر شرکتهایی که وظیفه تولید این تجهیزات را بر عهده دارند مجبور می شوند کارگران بیشتری استخدام کنند تا بتوانند این سفارشات را در موعد مقرر آماده کنند و این حجم بالای تولید را تا پایان جنگ ادامه دهند.مابقی بیکاران نیز برای کار در شرکتهای آمریکایی خصوصی که در خارج از مرزهای کشور کار می کنند مورد استفاده قرار می گیرند. در این وضعیت مشکل بیکاری تا حد زیادی حل می شود و این یک موفقیت اقتصادی برای آمریکاخواهد بود؟؟!!!
ایجاد اشتغال برای افراد سبب می شود تا سطح درآمد آنها افزایش یابد و اقتصاد روزهای آرامی را تجربه کند. زیرا رشد درآمد و اطمینان از تداوم این اشتغال تا مدتی طولانی سبب می شود تا سطح خرید و فروش در کشور بیشتر شود و اقتصاد که با مشکل پایین بودن سطح معاملات خرد و کلان روبرو بود ، دیگر از این مساله آسیب نبیند.رشد خرید در کشور سبب می شود تا واحدهای تولیدی و خرده فروشی نیاز به نیروی کار بیشتری پیدا کنند وباز هم سطح بیکاری تنزل یابد و این وضعیت مارپیچی تا آنجا ادامه پیدا می کند که بیکاری به سطح بیکاری طبیعی برسد.به این مارپیچ ، مارپیچ فعالیت مثبت اقتصادی ایجاد شده در اثر جنگ می گویند که اغلب برای حل مشکلات اقتصادی آمریکا مورد استفاده قرار می گیرد.
با این اوصاف جنگ برای اقتصاد آمریکا نه تنها مضر نیست بلکه می تواند تا حد زیادی باعث حل شدن معضلاتش شود به خصوص که سهم اعظم سرمایه های آمریکا در شرکتهای وابسته به صنایع دفاعی و نظامی سرمایه گذاری شده است و جنگ می تواند باعث رشد تولید این بخشها شود.
جنگ عراق و آمریکا در سال ۲۰۰۳ میلادی هم تایید دیگری بر این مساله بود. در آن سال رشد بیش از حد کسری بودجه در آمریکا باعث ایجاد اختلال در بسیاری از بخشهای اقتصاد شده بود و آمریکایی ها تصمیم گرفتند با استفاده از روش همیشگی خود به حل این مشکل بپردازند.اندرو گامبل در سایت commondreams می نویسد: آمریکا و به خصوص حزب جمهوری خواه به جای تزریق و درون ریز منابع به کارهای عمومی ، بخش بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و دیگر بخشهایی که تاثیر مستقیم روی زندگی مردم دارند روی تامین سرمایه مورد نیاز ارتش و صنایع دفاعی متمرکز شد. رابرت پولین استاد اقتصاد دانشگاه ماساچوست می گوید: شاید در نظر اول این تخصیص منابع نا عادلانه و غیر موثر باشد ولی سبب می شود حجم پول تزریق شده به اقتصاد ۵ درصد بیشتر از درآمد مالیاتی شود و این برای تقویت رشد اقتصاد بسیار مفید است.البته این برنامه با ارایه اهداف ایدیولوژیک و انسانی مطرح می شود و می تواند شمار زیادی از مردم را نیز با خود همراه سازد. از جمله شعارهای همیشگی آمریکا برای اغاز جنگ ها ، جنگ علیه تروریسم، جنگ علیه تهدید کنندگان صلح جهانی ، جنگ علیه صدام حسین و غیره است که در میان مردم موافقانی هم دارد.
پولین افزود:آمارها نشان می دهد در سه ماهه دوم سال ۲۰۰۳ میلادی یعنی زمانی که آمریکا در گیر جنگ با عراق بود ۶۰ درصد ا ز کل رشد ۳/۳ درصدی تولید ناخالص داخلی این کشور به دلیل هزینه های نظامی بوده است.در سه ماه سوم همان سال تولید ناخالص داخلی آمریکا۲/۸ درصد رشد کرد که سهم کمتری از آن به هزینه های نظامی مربوط می شد.اما پروفسور پولین براین باور است که در این دوره نقش هزینه های نظامی در کسری بودجه آمریکا و آغاز روند اصلاحات اقتصادی بسیار چشمگیر بوده است.
مایکل کالکی اقتصاد دان لهستانی می گوید:ارتش و صنایع دفاعی مهمترین سرمایه گذاری برای آمریکایی ها محسوب می شوند و برای آماده کردن مردم بهترین راه استفاده از رسانه ها در ایجاد تصویری وحشتناک از دشمن و آسیب رسانی آن نه تنها به یک کشور بلکه به تمامی کشورهای جهان است.

ادامه مطلب ...

نفت وجنگ عراق

 

مبحث حاضر که نوشته جان. اس. دافیلد استاد علوم سیاسی دانشگاه ایالت جورجیای آتلانتا می باشد در شماره تابستانی فصلنامه مریا در سال 2005 به رشته تحریر درآمده است.

جان. اس. دافیلد در این نوشتار به شرح منافع بالقوه نفتی ایالات متحده از زمان تغییر حکومت در عراق به ویژه به هنگام آشکار شدن تصمیم نهایی عزیمت دولت مردان آمریکایی در اواخر2002 و اوایل 2003 به این کشور می‌پردازد.

ادامه را در این لینک بخوانید.....

وزن بخش خصوصی

بررسی شاخص وضعیت فضای کسب و کار ....

ادامه:»»» وزن بخش خصوصی

چین و هند، جهانی سازی با سرنوشتی متفاوت

این هند به اندازه چین آزمون های بسیار وسیع اجتماعی - اقتصادی را پشت سر نگذاشته است. این آزمون ها شامل سیاست نه چندان موفق حرکت بزرگ به سوی جلو، کوره رقابت داخلی نافرجام، کمونیستی کردن اجباری چین می شود که منجر به قطعی و مرگ حدود ۳۰ میلیون چینی گردیده اند.

ادامه:»» چین و هند، جهانی سازی با سرنوشتی متفاوت