اقتصاددانان عاشق انگیزهها هستند. آنها دوست دارند که درباره انگیزهها خیال پردازی کنند، تعمیم شان بدهند مطالعه و بالا و پایین شان کنند. یک اقتصاددان به نوعی اعتقاد دارد که دنیا هنوز نتوانسته مشکلی بیافریند که او نتواند حلش کند، به شرط اینکه دستانش برای طراحی یک انگیزه مناسب باز گذاشته شود.
استیون لویت، استاد دانشگاه شیکاگو، در مصاحبهای که با جامعه «کلوپ استادان روشنفکرهاروارد»تُک در سال ۲۰۰۲ میلادی داشت احساس میکرد که هیچ شانسی برای این که پیشنهاد پژوهشی اش پذیرفته شود ندارد؛ او اساسا خود را روشنفکر نمیدانست. استادان قدیمی، تعدادی از فیلسوفان، دانشمندان و تاریخ پژوهان شناخته شده بینالمللی با او یک مصاحبه مفصلی را ترتیب دادند. او از این که در اولین مصاحبه، به اندازه کافی مطلب برای ارائه نداشته باشد نگران بود. یکی از استادان قدیمیبا نگرانی به لویت گفت: «من به دشواری میتوانم ایده واحدی در کار شما پیدا کنم. آیا میتوانید در باره آن توضیح دهید؟» لویت گیج شده بود. او هیچ چیز در باره کارش نمیدانست.